«کتاب ماجرای خلیل است. من نوه خلیلم! و تمام این درد را این سالها احساس کرده بودم؛ این احساس که چنین آدمی یک عمر بدبختی کشیده در واقعیت و در زندگیاش، و حالا یک بار هم من در کتابم دارم زجرش میدهم. به این علت گفتم نباید نوشته میشد»
این حرفها را #یوسف_علیخانی در گفتگویی زده که #فرید_دانشفر به بهانه چاپ دهم رمان «خاما» با او ترتیب داده بود...
این گفتگو را در وبسایت چلچراغ بخوانید?
گفتگو با یوسف علیخانی که رمانش «خاما» در کمتر از یکسال به چاپ دهم رسیده است و همچنین گزارشی از هنر سنتی گره چینی را دو شنبه ۱۲ آذر از برنامه هفتانه بشنوید.
رمان «خاما» نوشته یوسف علیخانی در کمتر از یکسال از انتشار خود برای دهمین نوبت تجدید چاپ شد.
علیخانی این رمان را در بهمن ماه سال گذشته در نشر آموت منتشر کرده است.
«خاما» داستانی عاشقانه دارد و ماجرایی را با محوریت مردمان کُرد مهاجر غرب ایران روایت میکند. احمد خالصی با یوسف علیخانی در این باره گفتگو خواهد کرد.
پرستو فخاریان با قاسم عبویی درباره هنر سنتی گره چینی گفتگو می کند و زهرا شعبانی از نمایش انفرادی نقاشی جواد علیمحمدی گزارش می دهد.
برنامه هفتانه شنبه تا جمعه هر روز ساعت ۱۳:۳۰ از رادیو فرهنگ به تحلیل و بررسی رویدادهای ادبی و هنری کشور می پردازد.
هفتانه کاری از گروه ادب و هنر به تهیه کنندگی محسن حکیم معانی است.
http://www.radiofarhang.ir/ChannelNewsDetails/?m=060001&n=344986
هفته نامه همشهری جوان
حورا نژاد صداقت:
چرا #یوسف_علیخانی این کتاب را نوشته است؟
سیویکم فروردین سال هشتاد و دو.
بعد از یکسال و نیم تحقیقات کتابخانهای و میدانی، بالاخره پیدایشان کرده بودم. و رفتم. با تمام هراسام. با تمام ممانعتها از طرف خانوادهام؛ مخصوصا مادرم و پدرم.
بالاخره خودم را رساندم به ماکو و یولاگلدی و آغگل
خاما
(رمان ايرانی)
یوسف علیخانی
نشر آموت/ چاپ دهم/ ۴۴۸ صفحه/ ۴۰۰۰۰ تومان
نقدی بر رمان خاما به قلم « مارال اسکندری» منتشر شده در پایگاه اطلاعرسانی دیار میرزا:
خاما تکگویی درونی خلیل عبدویی است، از آن زمان که کودکی ۱۰ ساله است و دل به عشق دختری چندین سال از خود بزرگتر بسته تا ۵۲ سالگی او که جنگ، تبعید و اسارت را پشتسر گذاشته، سالهاست ساکن روستایی است که گویی باید برایش معنای تازهای از وطن را رقم بزند. جالب اینکه تکگویی درونی راویِ داستان ملغمهای است از روایتِ آنچه درهمان موقع در اطراف او میگذرد، مرور خاطرات که با فلاشبکهایی به تصویر کشیده میشوند و همچنین سیر اندیشهی خلیل است در زمانی نامشخص. در واقع «یوسف علیخانی» بر لبهی تیغی گام مینهد که یک سوی آن روایتی است خطی از یک داستانِ عاشقانه با نگاهی بر بخشی از تاریخ مردمان ایرانزمین و سوی دیگر سیرِ بینظمِ فکرِ آدمی است که عوامل گوناگون، بیارتباط با هم و غیرمنطقی در طی کلمات، تصورات و افکار بیان میشود. علیخانی کل رمان را پاورچینپاورچین بر روی این لبهی تیغ طی نموده و خواننده را دچار حظی میکند از ترکیب سادگی و پیچیدگی که ساده حس میکند و برای فهمیدنش شیرینیِ گشایشِ رمزها را مزهمزه مینماید. از آنجاییکه زاویهی دید داستان اول شخص است خواننده تنها آن چیزهایی را میبیند که راوی دیده اما این مانع از قضاوت شخص اول داستان نیست تا به آنجا که خواننده با درک خصوصیات اخلاقیِ خلافِ عرف و عادت مرسوم زمانهی خلیل او را ضدقهرمانی میبیند که نیازمند همدردی است. خلیل مادام دستخوش حوادث و ماجراهای گوناگون است و طی ۴۰ سال از آن زمان که عشق نگاهی نو به او میبخشد ذرهذره تمامیت یک قهرمان را به روزگار میبازد. کشمکشی که او در طی داستان به نمایش میگذارد یک خودآزاری خاموش است که نه او را به وصال میرساند و نه فراموشی، او را به آنچه دارد امیدوار مینماید.
خاما، داستان انسان معاصر است که زندگی، هر لحظه برای او نقشهای زیر سر دارد و بدا به حال کسی که سر راهش سبز بشود.
یوسف علیخانی