یادداشت‌های یک کتابفروش (7)

هر پيشنهاد نو، دنيای نو می‌سازد. ديروز بود كه تينا و آرميتا آمدند و تينا گفت: «ميشه يه دفتر بذاريم و به مردم بگيم بهترين كتابی را كه خوانده‌اند، برای‌مان بنويسند.»

گفتم: «ايده‌ات عاليه. همه‌ی ايده‌ها عالی‌ هستند اما مهم اينه كه يكی پشت ايده بايستد و به اجرا دربياوردش.»

تينا نگاه‌ام كرد. محكم‌تر گفتيم:‌ «خودت برو يه دفتر خوشگل بخر. بعد هم بشو مسوول‌اش.»

گفتيم همان‌طور كه هزاران بار ديگر به دوستان ديگر گفته‌ايم كه ايده‌ی نو دارند. اما همه رفته‌اند توی شكم زمان و زمان چنان همه را خورده كه هيچ ازشان نمانده.

امروز اما ديديم تينا با دو دفتر زيبا آمد. گفت: «كدام؟»

گفتيم «يكی‌اش خيلی خوشگله و رنگ‌به‌رنگ اما برای خانم‌ها و آقايان جا افتاده، اصلا گزينه‌ی مناسبی نيست.»

بعد رفت.

حالا آورده و می‌گويد:‌ «اولين‌اش را خودتان بايد بنويسيد!»

می‌خواهيم بگوييم «نه» اما بعد می‌گوييم «با افتخار.»

عمرا بهتون بگويم درباره‌ی چه رمانی نوشتم.

راستي شما دوست داريد درباره‌ی چه كتابی بنويسيد؟

 

 

https://www.instagram.com/p/Bul66-6HzWn/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=10rwqq4vf9kid

سایت فروش

آموت در آپارات

آموت در شبکه های اجتماعی

 

دانلود کتابنامه آموت

کتابفروشی آموت

 

تمامی حقوق مطالب محفوظ است 2023© طراحی شده بوسیله کتابدار

جستجو