فرق روایت اول شخص و سوم‌شخص را کسی می‌داند؟

وقتی اصرار کردم زندگی‌اش را بنویسد، شاید فکر کرد دارم تعارف می‌کنم. به دخترش گفت «برای همین این پسر را دوست دارم. انگار نه انگار نویسنده است. نویسنده‌ها اغلب دوست ندارند بقیه بنویسند.»

گفتم «اولین باره چنین باوری را می‌شنوم.»

گفتم «پدربزرگم اوس ولی‌محمد نمدمال بود. متولد ۱۳۰۴ بود. این خلق تعریف‌کردن و قصه‌گفتن در خون ماست. در پدربزرگ‌ام بود. در پدرم خیلی زیاد هست. در من هم هست؛ با این‌که هنوز به پنجاه سالگی نرسیدم.»

دیدم میشاخانم و مامان سرور دقیق شدند که بعدش چی می‌خواهم بگویم. تغییر روایت دادم و گفتم «زنده‌یاد پروفسور عمادی که چند سال اول فعالیت نشر آموت، دفترش را رایگان داده بود استفاده کنم،‌ متولد ۱۳۰۴ بود.»

قشنگ دیدم مکث کردند که یعنی چی؟

گفتم «پدربزرگم خیلی مغرور بود. هیچ‌وقت ندیدم با شانه‌ی افتاده راه برود. نمدمال بود اما ۳۶۵ روز سال خانه‌اش شلوغ بود. خانه‌خواه زیاد داشت. هی‌ با کمان و مشته‌اش می‌رفت به روستاهای مختلف الموت و گاهی از کوه‌ها رد می‌شد و می‌رفت اشکورات و برای همه نمد می‌زد. آخرش هم ریه‌اش آب انداخت و یک لیوان آب خورد و با تن حمام‌کرده، در خانه‌ی عموفیض‌الله و روی یک نمد، به خواب همیشگی رفت.»

معلوم بود می‌خواهند بدانند یعنی چی؟

گفتم «آن اوایل از این واکمن‌های خبرنگاری داشتم. توش نوار می‌گذاشتم و می‌انداختم پشت فضای خالی پشتی‌های خانه‌ی پدری‌ام که پدربزرگ بهش تکیه داده بود. بعد حرف می‌انداختم و گپ می‌زد از خاطرات‌اش و از چاروداری‌هایش و ...»

آهی کشیدم و نفس‌ام حال آمد و ادامه دادم «آخرین بار خودش گفت پس اون ضبطک‌ات ره چرا روشن نکنی؟»

بعد که آقای عمادی رو دیدم، هم‌سن پدربزرگ بود و باسواد. تا توانستم ازش حرف کشیدم از گذشته‌ها که ندیدیم.

رو کردم به مامان سرور و گفتم «شما در همان فایلی که در کانال کتابفروشی آموت گذاشتیم، وقتی از نوجوانی‌تان گفتید و کتاب‌هایی که پدرتان کرایه می‌کرد و شما می‌خواندید و کودکی و نوجوانی و ... گفتید متولد ۱۳۲۵ هستید؟»

خندید و گفت «بله. ولی نمی‌توانم بنویسم.»

گفتم «خیلی دوست دارم بدانم چطوری کتابخوان شدید که حالا در ۷۵ سالگی هنوز و همچنان عاشق کتابخوانی هستید و حتی خبر دارم در بیمارستان، درازکش کلیدر دولت‌آبادی را تمام کردید. کاری که بعید می‌دانم آدم نسل من بکند. لطفا بنویسید!»

نگاه کرد به میشا خانم وکیلی که «میشا باید بنویسد.»

گفتم «خودتون بنویسید لطفا. ایشون هم می‌نویسند اما روایت اول‌شخص خواندنی‌تر است.»

فرق روایت اول شخص و سوم‌شخص را کسی می‌داند؟ و چرا اول شخص باورپذیرتر است؟

 

https://www.instagram.com/p/B7DeJ71p2_A/?igshid=1v1e8oikr8hhy

سایت فروش

آموت در آپارات

آموت در شبکه های اجتماعی

 

دانلود کتابنامه آموت

کتابفروشی آموت

 

تمامی حقوق مطالب محفوظ است 2023© طراحی شده بوسیله کتابدار

جستجو