بهناز راشدی اشرفي «يادش ماندگار!»

ديروز در اينستاگرام آزاده نجفیان ديدم. مكث هم كردم. گفتم «خدايا اين قيافه چقدر آشناست!»

بعد به خودم گفتم «اين روزها به لطف اينستاگرام، همه‌ي چهره‌ها آشنا هستند.»

بعد هم رد شدم. اغلب چنين‌وقت‌هايي مي‌نويسم «يادش ماندگار!» اما آزاده، كامنت پست‌اش را بسته بود.

امروز صبح با ايرنا و ساينا نشستيم و فيلم ديديم. بعد هم كمي گپ زديم. بعد ياد يكي از دوستان آموت كرديم كه سال‌ها قبل خيلي بود و بعد يهو چنان غيب شد كه انگار نه انگار، روزگاري آنقدر بود.

بعد هم زودتر آمدم كتابفروشی كه به درخواست‌هاي كتاب در واتساپ جواب بدهم. خيلي فرق نمي‌كند كه مثلا 120 پيام از 52 نفر را از بالا جواب بدهي يا از پايين. يك ساعتي طول مي‌كشد با سرعت انگشتان من كه با كيبورد رفيق است. از يك طرف واتساپ را در دسکتاپ كامپيوتر باز مي‌كنم و از يك طرف نرم‌افزار حسابداري كتابفروشي را. بعد از سلام و عليك مختصر، ليست درخواستي دوستان را جستجو مي‌دهم در سيستم. اگر داشته باشيم، قيمت را درمي‌آورم و با زدن دگمه‌ي پرينت‌اسكرين، كپي مي‌گيرم و بعد هم با دگمه‌ي كنترل و وي، براي طرف پيست مي‌كنم. بعد اگر كتاب‌ها مال نشر آموت باشد، مي‌گويم ارسال رايگان و اگر مال ناشران ديگر باشد، هزينه پست را هم مي‌نويسم و سرآخر جمع كل. بعد هم شماره كارت و تاكيد بر ارسال آدرس دقيق شامل نام و نام خانوادگي و شماره تماس و كدپستي را كه قبلا تايپ كردم و در نت‌پد آماده دارم، باز كنترل و سي يعني كپي و بعد كنترل و وي كه همان پيست است. كتاب‌هايي را هم كه نداشته باشيم، اظهار تاسف مي‌كنم و خداحافظ.

كساني هم كه واريزشان را انجام داده باشند، يك «بركت‌» بهشون گفته مي‌شود و بعد هم با كلمه «انجام شد»‌ كد مي‌گذارم براي خودم كه يعني بسته‌ي اين آماده شد. عجله نداريم. اول كتاب‌ها را جمع مي‌كنم و فاكتور را نهايي مي‌كنم و آدرس مي‌نويسم و بسته‌بندي و هنوز وسط اين‌كار هستم كه پيام عارفه نژادبهرام مي‌آيد. لينكي فرستاده؛ از دايركت اينستاگرام. هنوز نديدم‌اش كه لينكي را از واتساپ مي‌فرستد. تا باز مي‌كنم. سردرد مي‌گيرم؛ بهناز راشدی اشرفي بعد از مدت‌ها مبارزه با بيماري،‌ درگذشت.

عارفه و بهناز، سال اول نشر آموت زياد مي‌آمدند دفتر آموت در زير پل كريمخان. عارفه بعدها خيلي از كتاب‌هاي آموت را ويرايش كرد و بهناز روي خيلي از كتاب‌هاي آموت يادداشت نوشت. بعد غيب‌اش زد و و من كه مدام در اين دوازده سال غرق كارم و

زنگ‌ها براي كه به صدا درمي‌آيند؟

 

https://www.instagram.com/p/B_XDggMJ3WW/?igshid=tuis0mu20c2p

سایت فروش

آموت در آپارات

آموت در شبکه های اجتماعی

 

دانلود کتابنامه آموت

کتابفروشی آموت

 

تمامی حقوق مطالب محفوظ است 2024© طراحی شده بوسیله کتابدار

جستجو