فرشید عطایی: من در حول و حوش هفت سالگی یک شعر نوشتم که تجربه گیجکنندهای بود؛ من قبل از سرودن آن شعر هرگز چیزی را که تا آن حد برایم مهیج باشد، تجربه نکرده بودم؛ اینکه با کلمات یک چیز جدید بسازم.
اولینبار چه زمانی متوجه شدید که به نویسندگی علاقه دارید؟
من در حول و حوش هفت سالگی یک شعر نوشتم که تجربه گیجکنندهای بود؛ من قبل از سرودن آن شعر هرگز چیزی را که تا آن حد برایم مهیج باشد، تجربه نکرده بودم؛ اینکه با کلمات یک چیز جدید بسازم.
نقش پدر و مادرتان در ایجاد علاقهمندی شما به نویسندگی چه بود؟
پدر من بهعنوان استاد ادبیات در دانشگاه و مادرم بهعنوان معلم سابق زبان انگلیسی طبیعتا خیلی مشوق من بودند و هنوز هم هستند.
نخستین متن منتشرشده شما چه بود؟ چه زمانی منتشر شد؟ آن موقع چه حسی داشتید؟
شعری بود که در یک مجله مذهبی منتشر شد. این مجله تنها مجلهای بود که من خبر داشتم مطالب بچهها را چاپ میکند؛ به همین دلیل هم شعرم را برای آن فرستادم. هرگز فراموش نمیکنم وقتی اثر چاپشدهای را از خودم دیدم چقدر احساس غرور میکردم. هنوز هم وقتی نخستینبار کتاب چاپشدهای از خودم را میبینم، همان غرور را حس میکنم.
شما کدام فرم داستاننویسی را ترجیح میدهید؟
سوال سختی است، ولی اگر مجبور بودم یک فرم را برای داستاننویسی انتخاب کنم، میگفتم رمان. هر رمانی که مینویسم دنیای کاملی است که به خودم تعلق دارد.
سختترین قسمت نویسندگی برای شما چیست؟
سوال خوبی است. رساندن اطلاعات به خواننده تا او بتواند بفهمد که چه اتفاقاتی در داستان دارد رخ میدهد و نسبت به آنها حساس باشد؛ این انتقال اطلاعات به خواننده کار سختی است و لحظهای نیست که احساس نکنی گرفتار یک کار سخت و دستوپاگیر شدهای؛ مثل این است که برای خواننده سخنرانی کنی! به همین دلیل، نوشتن فصل اول رمان اغلب دشوار است، چون در فصل اول کلی اطلاعات باید به خواننده داده شود.
شما وقتی نوشتن یک رمان یا داستان کوتاه را شروع میکنید کل داستان را از همان اول میدانید یا اینکه حین جلورفتن داستان مرحله به مرحله برایتان آشکار میشود؟
من تا کل پیرنگ را با جزئیات فراوان ندانم، نوشتن داستان را شروع نمیکنم. اینطوری میتوانم جزئیات کوچکی را ایجاد کنم که در مراحل بعدی نتیجه میدهند. ولی البته اگر حین نوشتن داستان ایده عالیآلی به ذهنم برسد کل داستان را عوض میکنم.
آیا شما برای نوشتن داستان دنبال سوژه میگردید یا سوژهها خودشان سر راه شما قرار میگیرند؟
حواسم همیشه به پیدا کردن سوژه هست، ولی آنطوری که سوژهها من را گرفتار خودشان میکنند، به نظر میرسد آنها فوریت نوشتن را در من ایجاد میکنند. مخصوصا در مورد شخصیتهای تاریخی که سالیان سال است مردهاند و خیلی دوست دارند که با نوشتن در موردشان دوباره به زندگی برگردند.
آیا شما برنامه ثابتی برای نوشتن دارید؟
روزهایی که بچههایم به مدرسه میروند. همین که پایشان را از خانه بیرون میگذارند من میدوم به طرف کامپیوترم.
بهترین کتابتان تا اینجای کار، کدام است؟
شاید همین «اتاق»، چون سوژهاش خیلی جهانشمول است.
نویسندگان محبوبتان چه کسانی هستند؟
خیلیها ولی چند نفرشان را نام میبرم: چارلز دیکینز، نیل استیونسون، و ان پچِت.
کدام نویسندگان بر شیوه نویسندگی شما تاثیر داشتهاند؟
جواب دادن به این سوال برایم سخت است چون نمیتوانم خودم را از بیرون ببینم، ولی فکر کنم «جین آستن» یکی از نویسندگانی است که بر نویسندگیام تاثیر داشت. تمرکز ظریف او بر یک دنیای کوچک.