روزنامه جام جم: مریلین رابینسون از نویسندگان معاصر آمریکایی است. این نویسنده که از اعضای فرهنگستان هنر و دانش آمریکاست، در سال ۲۰۱۱ از طرف دانشگاه آکسفورد، کرسی سالانه ازموند هارمزورت در هنر و ادبیات آمریکایی در دانشگاه بنیاد آمریکایی راترمر را دریافت کرد.
رابینسون که آثارش در ایران کمی گمنام است، اولین رمان خود با عنوان «خانه داری» را سال 1980 منتشر و جایزه بنیاد همینگوی را از آن خود کرد. همچنین دومین اثر او « گیلیاد» را در سال ۲۰۰۴ منتشرکرد و جایزه کانون منتقدان کتاب ملی، امبسادور و جایزه پولیتزر سال ۲۰۰۵ را برد. در ضمن رمان گیلیاد علاوه بر جوایزی که تاکنون کسب کرده کتاب مورد علاقه باراک اوباماست و او سال 2012 به مریلین رابینسون و چند نفر دیگر نشان ملی علوم انسانی (national humanities medal) را به دلیل قلم گیرا و پرقدرت اهدا کرده است.
رمان «خانه» سومین رمان مریلین رابینسون سال ۲۰۰۸ منتشر شد و جایزه ملی اورنج انگلستان را گرفت. این کتاب از میان ۱۵۶ عنوان و از سوی ۱۲۳ کتابخانه از سراسر دنیا نامزد جایزه ایمپک دوبلین ۲۰۱۰ شد که به عنوان گران ترین جایزه ادبی شناخته می شود.
آثار این نویسنده جهانی را در ایران با ترجمه مرجان محمدی به وسیله نشر آموت می شناسیم. به مناسبت انتشار رمان گیلیاد به گفت وگو با مرجان محمدی، مترجم آثار این نویسنده در ایران پرداختیم که می خوانید.
چطور به ترجمه آثار مریلین رابینسون علاقه مند شدید؟
من همیشه کتاب هایم را خودم انتخاب می کنم، چون اگر از کتاب و داستانش خوشم نیاید ترجمه کردن آن بسیار سخت می شود. چند سال پیش که مشغول بررسی چند کتاب بودم به طور اتفاقی با نام خانم رابینسون آشنا شدم. در اینترنت و در مجله گلستانه مطالبی درباره ایشان خواندم و پیگیر آثارشان شدم. کتاب های ایشان را سفارش دادم. خانه اولین کتابی بود که به دستم رسید. آن را خواندم و تحت تأثیر عشق و گرمایی که در این داستان وجود داشت، قرار گرفتم و با مطالعه بیشتر درباره خانم رابینسون متوجه شدم در دنیا ایشان را به عنوان نویسنده ای می شناسند که قلمی وزین و پرقدرت دارد. ایشان جایزه های بسیاری را هم از آن خود کرده اند؛ ولی در ایران هیچ اثری از ایشان چاپ نشده بود و چندان این نویسنده را نمی شناختند. به همین دلیل تصمیم گرفتم آن را ترجمه کنم.
تاکنون چند رمان از این نویسنده ترجمه کرده اید؟
خانم رابینسون سه رمان دارند که هر سه را ترجمه کرده ام؛ ولی این طور که خودشان می گفتند، رمان چهارم هم در راه است.
رمان خانه را این نویسنده بعد از گیلیاد نوشته و گویا طبق آنچه شنیده ایم این رمان ادامه داستان رمان گیلیاد است، اما شما خانه را زودتر ترجمه کردید؟
خانم رابینسون بعد از پایان رمان گیلیاد احساس می کنند هنوز نمی توانند شخصیت های داستان را به حال خود رها کنند. ایشان می گویند صدای جان ایمز (راوی داستان گیلیاد) هنوز در گوشم بود.
به همین سبب تصمیم می گیرند در خانه زندگی یکی دیگر از شخصیت های کتاب (جک بوتون) و رابطه او با خانواده اش را روایت کنند. از آنجا که این دو داستان هر یک خوانشی مستقل دارند پس و پیش خواندن آنها هیچ گونه خللی در فهم داستان به وجود نمی آورد. اگر نظر شخصی من را بخواهید باید بگویم همچنان ترجیح می دهم خانه را پیش از گیلیاد بخوانم!
به عنوان یک مترجم مسلما با آثار نویسندگان متفاوت و متنوعی در دنیا آشنا هستید. چه ویژگی ای آثار رابینسون دارد که ترغیب می شوید آثار این نویسنده را ترجمه کنید؟
در آثار خانم رابینسون روایتی از عشق می بینیم که میان خانواده های امروزی بویژه در جوامع آمریکایی شاید کمتر به چشم می خورد.
این گرما و وابستگی میان افراد، چنان خواننده را تحت تاثیر قرار میدهد که گویی این داستان در زندگی واقعی خود ما اتفاق افتاده است. آثار خانم رابینسون گذشته از هیجانات، مبالغه و گزافه گویی هایی است که در برخی رمان ها وجود دارد تا خواننده را میخکوب کند. روایت داستان های ایشان بسیار آرام و در عین حال عمیق است، انگار در انتخاب تک تک واژه ها قصد و نیت خاصی وجود داشته است.
گویا با خود این نویسنده هم در ارتباط هستید و ایشان اطلاع دارند که آثارشان را در ایران ترجمه می کنید؟
بله، داستان های ایشان گاه و بی گاه اشاراتی به روایات مذهبی دارد. گاهی برای درک بعضی قسمت ها مجبور بودم بارها به انجیل مراجعه کنم.
همچنین برای این که مطمئن شوم مفهوم را درست فهمیده ام با خواننده های آثار ایشان مکاتبه می کردم، اما بعد به این نتیجه رسیدم که باید هر طور شده با خودشان حرف بزنم. به دو دلیل: هم این که مطمئن شوم متن را درست فهمیده ام و دیگر این که برای ترجمه آثارشان از ایشان اجازه بگیرم. درست است که در ایران قانون کپی رایت وجود ندارد و این خیلی بد است، ولی خود ما که می توانیم دست کم نویسنده را از این امر آگاه کنیم و از او اجازه بگیریم. خانم رابینسون از این بابت خیلی به من لطف داشتند و نه
تنها اجازه ترجمه و چاپ آثارشان را به من دادند بلکه بسیار خوشحال شدند که کتاب هایشان به زبان فارسی هم ترجمه می شود و در ایران به چاپ می رسد.
ارتباط با نویسنده باعث می شود شما نسبت به اثر اشراف بیشتری پیدا کنید و احیانا اگر جایی در ترجمه دچار تردید نسبت به معادل واژه ها شوید با نویسنده مشورت کنید.
دقیقا همین طور است. خانم رابینسون در قسمت هایی از کتاب به طور غیرمستقیم به مواردی اشاره می کنند که خواننده اگر نداند منظورشان چیست، دچار سر درگمی می شود. در متن اصلی هیچ زیرنویسی وجود ندارد، ولی من هنگام ترجمه، بهتر دیدم مواردی را در پاورقی بیاورم تا مفهوم روشن تر شود.
آیا تاکنون مترجمی بجز شما آثار رابینسون را به فارسی ترجمه کرده است؟
تا آنجا که می دانم و در این باره در سایت کتابخانه ملی جستجو کرده ام، یک نفر چند سال پیش گیلیاد را ترجمه کرده، اما نمی دانم به چه دلیل کتاب چاپ نشده و ناشر انصراف داده است.
ژانر آثار این نویسنده خاص است و رمان هایش معمولا کامل کننده آثار قبلی او هستند. این موضوع به شما در ترجمه کمک می کند؟
البته این فقط درباره کتاب خانه و گیلیاد درست است. رمان خانه داری که اولین کتاب اوست و 20 سال پیش از گیلیاد چاپ شده، داستانی کاملا متفاوت دارد، اما ترجمه کتاب گیلیاد از این بابت آسان تر بود چون شخصیت ها را کاملا می شناختم و در میان ترجمه کتاب خانه به نوعی با شخصیت های داستان زندگی کرده بودم و گویی زندگی شان را مثل فیلم جلوی چشمم می دیدم، احساسشان را کاملا درک می کردم، با آنها عشق می ورزیدم، گریه می کردم و منتظر می ماندم.