اگه هیچ امیدی برای نجات چیزهایی که دوست داریم در قالب اصلی اونها نیست، باید هرطورکه میتونیم نجاتشون بدیم.
اگه هیچ امیدی برای نجات چیزهایی که دوست داریم در قالب اصلی اونها نیست، باید هرطورکه میتونیم نجاتشون بدیم.
وقتی آدم حس میکند چیز خوبی دارد اتفاق میافتد، وقتی امیدی در دل دارد یا احتمال چیزهای خوب را میدهد، لحظات دلانگیز میشوند.
شاید دوست داشتن، چیزی نیست که یک چرخه کامل باشد و به سرانجام برسد؛ شاید چیزی است داری افت و خیز و زیر و بم، درست مثل آدمهایی که در زندگیمان با آنها برخورد میکنیم.
همهی بریدگیها درد میکند، به خصوص روی زانوهام، مامان میگوید دارد بهتر میشود. نمیدانستم معنی درد کشیدن خوب شدن است.
زندگی همچون صعود از نردبان است، وقتی از پلهای بالا رفتی، دیگر لزومی ندارد دوباره به آن بازگردی.
آدم گاهی همینطوری قدم میزند برای بیرون رفتن از جمع. دنبالِ کسی میگردد که هست و نیست. هست توی سرش و نیست پیشِ پایِ چشماش که رودررو قرار بگیرد و همکلاماش بشود.
هر کس باید مقدار زیادی از غروری را که برای محافظت از خودش است از دست بدهد تا بتواند به طور کامل روحش را در مقابل شریک طولانی مدت زندگیاش برهنه کند.
#راز_شوهر
#لیان_موریاتی
#سحر_حسابی
با اینکه بیشتر وقتها از همهچیز خسته میشوم اما گاه فکر میکنم شاید خوشبختی همین گوشهکنارها باشد.