رئوف موسوی: آنچه این روزها به واسطه گذر زمان توقع ما را از رمان به عنوان مادر متون کلاسیک ادبیات داستانی بالا برده است، ظهور این تفکر و تصور است که رمان و یا یک قالب ادبی باید همزمان با رشد تفکر و اقتضائات زندگی امروزی ما خود را در هزار شکل و صورت رنگارنگ مجزا ریخته و به ما ارائه شود
به زبان ساده تر تصور ما این است که رمان باید سیر تحولی همانند سیر تحول زندگی بشر در جامعه پیرامونش داشته باشد، این موضوع البته به طور کلی قابل نفیشدن نیست اما جوهره نگارش متنی مثل رمان جدای از قالب و زبانی که رمان به واسطه آن در حال خلق شدن است باید مورد توجه مخاطب و نویسنده قرار بگیرد که از قضای روزگار درست هم که نگاه کنیم میبینیم همین موضوع بوده است که در طول سالهای متمادی موجب شده است سبکهای مختلف نوشتاری خود را در قالب رمان به مخاطب ایرانی ارائه کند. رمان در ادبیات فارسی فرودی به مراتب سریعتر از فراز سالهای نخستین شکلگیری خود طی کرده است.اگر به شیوهای بسیار ساده و قابل دسترس به حافظه جمعی مخاطبان رمان ایرانی در سالهای اخیر مراجعه کنیم به راستی چند رمان را میتوانیم به عنوان فصل مشترک یاد و ذهن آنها در میان خود مشاهده کنیم که از قضای روزگار به جوهره رماننویسی جدای از زبان و سبک ادبی خود که به اعتقاد نگارنده بازنمایی هویت انسان به اوست، نیز نزدیک باشد؟ در میان سبکهای زبانی و بیانی رمان در ادبیات فارسی، رمانهای عامهپسند مقوله ای به شمار میآیند که به رغم نگاه همواره سیاه منتقدان و گاه ناشران به آنها در میان مخاطبان ادبیات داستانی با استقبال خوبی روبهرو شده است و حتی گاه به واسطه وجود همین آثار است که مسوولان نیز توانستهاند به آمارهای بالای مطالعه در میان بخشهای مختلف اجتماع ببالند و آن را مایه افتخار خود نیز به شمار بیاورند. بیاغراق باید گفت که در میان بسیاری از این آثار گاهی میتوان به سیری داستانی دست یافت که جدای از پرداخت یک نویسنده و تنها از نظر داستانی در نوع خود بینظیر است. البته نباید از نظر دور داشت که عدم شخصیتپردازی و فضاسازی و نیز ناتوانی نویسنده در خلق دیالوگهای کارا از جمله مواردی است که در بیشتر موارد نویسندگان این گونه رمانها از آن رنج برده و بهتبع آن رمان آنها نیز با برچسبی چون عامهپسند و زرد به مخاطبان معرفی میشود. شاید بتوان گفت که این موضوع با کمی ملاطفت و رافت نویسندگان به اصطلاح حرفه ایتر و کسانی که عرصه رمان را برای مسائل ایدئولوژیکتری نیست به داستان مورد توجه خود داشتهاند و نیز خلق یک جریان صحیح نقد در میان اهالی ادبیات داستانی میتوانست شکل و صورتی به مراتب قابل قبولتر به خود بگیرد که به هزار دلیل گفته و ناگفته تا به امروز این موضوع محقق نشده و هرکس تنها بر طبل خود میکوبد، در روزهای پایان سال جاری، مخاطبان ادبیات داستانی کشور، شاهد حضور رمانی بودند با نام «به وقت بهشت» نوشته نرگس جورابچیان که نشر آموت آن را روانه بازار کرده است. اثری که نخستین رمان نویسنده آن به شمار میرود و در شکل و شمایل نخستین خود به نظر در زمره داستانهای عامهپسند جای میگیرد اما این تصور تنها به خواندن نخستین جملات و پاراگرافهای این رمان به روشنی رنگ میبازد و نویسنده را با اثری به غایت هدفمند و حرفه ای از نظر نگارش روبه رو میکند. به وقت بهشت روایت واگویههای درونی دختری است به نام «ترلان» در مسیر ترسیم سیر زندگی خود از پیش از تولد (که از قضا یکی از تاثیرگذارترین بخشهای داستان نیز هست) تا دوران تاهل خود و حضور در بازیهای مختلف زندگی پیرامون خود روایت جورابچیان برخلاف آنچه این نوع ازداستانها را به آن منسوب میکنند نه تنها در پی بیان صرف یک داستان احساسگرایانه و بیمغز نیست بلکه به نوعی ساده و کاربردی به واکاوی حضور امروزین معنویت در زندگی انسانی توجه ویژه و ظریفی داشته است. معنویتی که ریشه آن در سرشت الهی خلق انسان نهفته است. این رمان در روایت خود با فصول متمادی و کوتاه زیادی همراه شده است. نویسنده در طول آن پرگویی نمیکند، جملات کوتاه و زبان به شدت یکدست شده است. فضاسازیهای داستانی نیز به اندازهای هوشمندانه برای خواننده ترسیم میشود که او در میان متن به هیچ عنوان احساس برخورد با زوایدی که به نوعی در سیر تطور داستانی برای او کاربردی نداشته باشد، برخورد نمیکند. جورابچیان با وجود اینکه نخستین تجربه داستانی خود را از سر میگذراند اما شیوهای برخورد هدفمند او در طول داستان با مخاطب خود به گونهای است که آنجا که باید نویسنده و آنجا که لازم است شخصیتهای داستان به خواننده تلنگر خود را وارد میکنند و حتی در بخشهایی از داستان، نویسنده در مقام شاعر و از زبان شخصیت داستان به جای متن به شعرخوانی روی میآورد و داستان را به پیش میبرد. شاید در میان تمامی متون انتشار یافته داستانی در سال جاری «به وقت بهشت» داعیه روشنفکرانه نداشته باشد اما متن داستانی آن را باید متنی به شدت معناگرا و معنویتگرا دانست که از قضا بسیار بیشتر از دغدغهها و نگاههای از بالا به پایین نویسندگان و منتقدان این روزگاران ما به مخاطب خود توجه داشته، سلیقه او را کاهش نمیدهد و او را تا پایان با احساس رضایت با خود همراه میکند. آیا از رمان باید توقعی جز این داشت؟
منتشر شده در روزنامه جوان - سه شنبه 18 اسفند 1388 صفحه 11