نشست نقد و بررسي سومين مجموعهي داستان يوسف عليخاني كه اواخر سال گذشته با نام «عروس بيد» به چاپ رسيد، برگزار شد.
به گزارش خبرنگار بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، يوسف عليخاني در ابتداي اين نشست كه روز گذشته (يكشنبه، 29 فروردينماه) در سراي اهل قلم برگزار شد، با معرفي كتابهايش، از انتشار اثر تازهاش با مضمون گفتوگو با نويسندگان اصطلاحا عامهپسند خبر داد كه تا شنبهي آينده وارد بازار كتاب ميشود.
او سه مجموعهي داستان «قدمبخير مادربزرگ من بود»، «اژدهاكشان» و «عروس بيد» را بنمايهي كار خود عنوان كرد و گفت: كتاب «قدمبخير مادربزرگ من بود» براي من راه فراري بود از تهران؛ مني كه به تهران آمده بودم تا درس بخوانم؛ ولي در آن ماندگار شدم؛ بنابراين حداقل خواستم در كلمه، آن وجه روستايي را براي خودم نگه دارم.
او با بيان اينكه من ميلكبازم، اظهار كرد: مجموعهي داستان «عروس بيد» نهايت تسليم من در برابر خوانندگان است؛ چرا كه قصه مهمتر از زبان الموتي بود و در آن نسبت به دو اثر اولم كمتر از زبان ديلمي استفاده كردم.
اين نويسنده از آغاز يك سهگانهي جديد در قالب رمان خبر داد كه در آن، ميلكيها در ميلك، قزوين و تهران زندگي ميكنند.
در ادامه، بلقيس سليماني «عروس بيد» را جزو ادبيات روستايي يا اقليمي طبقهبندي كرد و با اشاره به تاريخچهي كوتاهي از اين نوع ادبيات در ايران، گفت: ادبيات داستاني در ايران يك دورهي درخشان دارد كه اواخر دههي 40 تا حدود اوايل دههي 50 را دربر ميگيرد.
او ادبيات روستايي دههي 40 را تا حدودي تحت تأثير گفتمانهاي انديشهيي آن دوران از جمله گفتمان بازگشت به سنت جلال آل احمد عنوان كرد.
سليماني گفت: از ويژگيهاي ادبيات اقليمي دههي 40 اين بود كه مواجههي روستاييان با تكنولوژي را نشان ميداد. ورود تكنولوژي به روستا، مناسبات توليدي، اقتصادي و اجتماعي آن را به هم ميريزد و واكنشهايي كه در نتيجهي آن رخ ميدهد، داستان را شكل ميدهد.
او ادامه داد: در ادبيات اقليمي آن دوران، معمولا بيگانهاي وارد يك روستا ميشود كه گاهي يك غريبه يا يك معلم است. از سوي ديگر، در اين ادبيات، به روستا نگاهي جامعهشناسانه ميشود؛ به نوعي كه آداب و سنن روستا و خرافات آن را نشان ميدهد. در واقع، ادبيات روستايي بستري براي شناخت روستا از اين زاويه شناخته ميشود.
اين داستاننويس با بيان اينكه ادبيات اقليمي دنياي غريبي را به خواننده نشان ميدهد، گفت: در اين ادبيات، گاهي روستا منشأ كودكي، معصوميت و صميميت معرفي ميشود؛ اما گاهي نويسندگان به روستا نگاهي توريستي دارند، كه معمولا اين آثار ضعيف هستند؛ چرا كه نگاه نويسنده به روستا جزيي و كارتپستالي بوده است.
به گفتهي سليماني، گاهي نويسندگان در اين نوع ادبيات ولايتپرستي ميكنند؛ يعني به دنبال اين هستند كه از طريق روستا، مناسبات جامعهي انساني را نشان دهند و گاهي نيز خواننده را به بازگشت به طبيعت و قبل از مدنيت دعوت ميكنند.
نويسندهي رمان «خالهبازي» تصريح كرد: «عروس بيد» جزو ادبيات اقليمي قرار ميگيرد و اين اصلا نقطهي ضعف اين اثر نيست؛ چون يك سرزمين خاص با ويژگيهاي خاص را معرفي ميكند؛ اما اگر از لحاظ جامعهشناختي بخواهيم ضعفي براي آن تعريف كنيم، اين اثر ادامهي داستانهاي دههي 40 است؛ ولي از جهت پرداخت، در روزگار خودش به سر ميبرد.
او با اشاره به فرازوفرودهاي ادبيات اقليمي از دههي 40 تا كنون، ابراز عقيده كرد كه امروز دوباره ادبيات روستايي رشد پيدا كرده است و اميد ميرود كه جايگاه خودش را دوباره در ادبيات پيدا كند.
سليماني با طرح اين سؤال كه آيا اصولا زبان بومي توان آن را دارد كه به زبان ادبي تبديل شود، گفت: در «عروس بيد» هرجا عليخاني زبان را به زبان معيار نزديك ميكند، داستان به حالت گزارشي و روزنامهيي نزديك ميشود. هروقت بنمايههاي فولكلوريك را بخواهيم به داستان تبديل كنيم، بهگونهاي كه اين بنمايهها از داستان بيرون بزند، آنگاه داستان ضعف پيدا ميكند كه در «عروس بيد» نيز همين اتفاق افتاده است.
اين نويسنده اظهار كرد: نقطهي قوت «عروس بيد» اين است كه راوي اهل روستاست و همهي آنچه كه ماوراءالطبيعي است، در درون داستان كاملا جا افتاده است.
سليماني داستان «رتيل» را يكي از بهترين داستانهاي اين مجموعه عنوان كرد و با بيان اينكه آن چيزي كه در ادبيات معاصر ما غايب است، در ادبيات اقليمي ما نيز غايب بوده است، گفت: من نميتوانستم پيدا كنم كه ميلك در كجاي دنيا واقع شده است و مناسبات دقيق در آن تعريف نميشود، كه اين از ضعفهاي مجموعهي «عروس بيد» است.
او با بيان اينكه اثر خوب، اثري است كه رنگوبوي بومي داشته باشد و همچنين علمي و جهاني باشد، گفت: در اثر عليخاني رنگوبوي بومي خيلي اهميت دارد؛ ولي هنوز در حدي نيست كه حرف جهاني داشته باشد.
به گزارش ايسنا، احسان عباسلو هم كه اجراي برنامه را بر عهده داشت، با بيان اينكه بخشي از «عروس بيد» عليخاني به دورهي رمانتيك برميگردد، در ادامهي صحبتهاي سليماني گفت: نگاه توريستي به ادبيات در اروپا بسيار جا افتاده است و بسيار از آن استقبال ميشود؛ ولي متأسفانه در كشور ما اينگونه نيست.
او ادامه داد: اثر عليخاني شايد بابي را باز كند كه خوانندگان علاقهمند شوند كه روستاي مورد اشارهي داستان او را ببينند و اين به بحث توريسم در كشور ما كمك ميكند.
به گفتهي عباسلو، داستانهاي عليخاني مانند يك تابلو نقاشي است كه يك نماي دور و يك نماي نزديك دارد.
به عقيدهي او، زباني كه عليخاني در داستانهايش استفاده كرده است، به تناسب فضايي كه ترسيم ميكند، يك زبان روستايي است كه به جنبهي احساسي زبان نيز به حد اعتدال پرداخته ميشود. از سوي ديگر، شخصيتهاي عليخاني هيچيك از فضاي داستان جدا نيستند و اين يكي از ويژگيهاي برجستهي «عروس بيد» است.
اين داستاننويس و مترجم اظهار كرد: عليخاني در اين مجموعه صنعت تشخيص را به خوبي بهكار گرفته است؛ بهگونهاي كه حتا براي اشيا و حيوانات نيز فعلهايي بهكار ميبرد كه مخصوص انسانهاست و اين به زيبايي اثر ميافزايد.
همچنين بهناز عليپور گسكري سهگانهي عليخاني را جزو ادبيات اقليمي دستهبندي كرد و مقدمهاي دربارهي تاريخچهي اين ادبيات در كشورمان گفت.
اين داستاننويس اظهار كرد: امروز ادبيات روستايي دچار خيزش شده كه اين معلول تحولات اجتماعي است و روابط و مناسبات شهري، زندگي روستايي و سنتها را تحت تأثير قرار داده است.
عليپور زبان و فضاسازي را دو عنصر مهم اين ژانر عنوان كرد و گفت: تا نوع زبان اين داستانها ساخته نشود، خواننده نميتواند با متن كنار بيايد. زبان اين داستانها شبيهسازيشده و تقليدي است و بايد زباني باشد كه خواننده بتواند با آن ارتباط برقرار كند.
به گفتهي او، ورود واژههاي جديد و گسترش دايرهي واژگاني خوانندگان از ويژگي اين ادبيات است.
اين نويسنده اظهار كرد: فضاسازي، اقليم داستان را به خواننده منتقل ميكند و رازوارگي و ابهام از عناصر اصلي اين نوع فضاسازي در ادبيات اقليمي است.
عليپور با اشاره به مجموعهي داستان «عروس بيد» گفت: در اين اثر داستانها با رويكردي مدرن نمود پيدا ميكند و كليهي داستانها از وحدت شخصيت برخوردارند و محور جداگانهاي دارند. فضاي مسلط بر داستانها، غمگين، سرد و گرفته است كه با طنز مخفي در لحن نويسنده آميخته ميشود.
او ادامه داد: باورها و خرافهها نقش مهمي در شكلگيري ماجراهاي داستانها دارند.
به عقيدهي عليپور هم «رتيل» از داستانهاي بسيار خوب اين مجموعه است و تعليق اين داستان بسيار زيباست و باعث جذب خواننده ميشود.
او زبان داستان «پناه بر خدا» را كه داستاني وهمي و جادوزده است، شاعرانه توصيف كرد و گفت: عليخاني سعي كرده است شاعرانگي را در داستانهايش به بيژن نجدي كه استاد اين سبك است، برساند.
به گفتهي عليپور، آنچه مجموعهي «عروس بيد» را از دو مجموعهي قبلي عليخاني جدا ميكند، لحن نوستالژيك نويسنده است. در اين مجموعه، زبان داستان خيلي نرم است و عناصر منطقهيي در آن جا افتاده است؛ اگرچه در اين مجموعه از عنصر وهم كاسته شده است كه يكي از ويژگيهاي ادبيات اقليمي است.
مرتضي كربلاييلو نيز كه در جمع حاضران اين نشست بود، اظهارات بلقيس سليماني را نوعي ارزشداوري دانست و از اينكه او عنوانهايي چون خرافات يا عقبماندگي فرهنگي را به روستا نسبت داد، انتقاد كرد.
اين داستاننويس همچنين مبناي نظريههاي بهناز عليپور را در نقد داستانهاي عليخاني درست ندانست.
انوشه منادي هم گفت: اين اثر عليخاني روي مرزي قرار گرفته است كه در حال حاضر، يك كار خوب و قابل قبول است؛ اما اگر از اين حد بالاتر ميرفت، كار ويژه و ماندگاري ميشد.
او ادامه داد: عليخاني با اين مجموعه قدمي را برداشته است كه از لحاظ تكنيك كاري نميتوان آن را با غلامحسين ساعدي، هوشنگ گلشيري و امثال آنها مقايسه كرد؛ اما زبان و فضاسازي اين اثر خواننده را با خود درگير ميكند.
اما يوسف عليخاني در پايان اين نشست گفت: ميلك واقعي وجود دارد و خيليها به آنجا رفتهاند؛ اما 90درصد باورهايي كه در اين قصهها آمده است، باورهايي نيست كه واقعا در روستا وجود داشته باشد.
او دربارهي زبان «عروس بيد» عنوان كرد: ساخت اين زبان فارسي است و تنها صفت و موصوف، مضاف و مضاف اليه و يا فتحه و كسره جابهجا ميشود. اين قصهها لحن دارند و بايد براي فهميدنشان با اين لحن ارتباط برقرار كرد.
«پناه بر خدا»، «آقاي غار»، «هراسانه»، «پنجه»، «رتيل»، «جانقربان»، «عروس بيد»، «مردهگير»، «بيل سر آقا» و «پيربيبي» 10 داستان مجموعهي «عروس بيد» هستند.
عليخاني پيشتر براي مجموعهي داستان «قدمبخير مادربزرگ من بود» نامزد كتاب سال و براي مجموعهي داستان «اژدهاكشان» برندهي جايزهي جلال آل احمد و نامزد جايزهي هوشنگ گلشيري شده است.