داستانهاي عليخاني در عرصه ادبيات اقليمي ساختاري امروزي دارند
بلقيس سليماني در نشست نقد مجموعه داستان «عروس بيد»، كه با حضور بهنار عليپورگسكرلي و احسان عباسلو برگزار شد، اين كتاب را در دسته ادبيات اقليمي دانست و گفت: اقليمي بودن فضاي داستاني عليخاني به معناي ضعف آثار او نيست.
به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، بلقيس سليماني در نشست نقد مجموعه داستان «عروس بيد» كه عصر روز گذشته(يكشنبه،29 فروردين) با حضور احسان عباسلو و بهناز عليپورگسكرلي در سراي اهل قلم برپا شد، با بيان تاريخچهاي از اختصاصات ادبيات اقليمي دهه 40 و 50 گفت: درخشش ادبيات اقليمي در ادبيات معاصر، اواسط دهه 40 و اوايل دهه 50 بود. ادبيات روستايي ايران در اين دوران بيش از هر چيز مديون تحصيلكردههايي شد كه دوران خدمت [سربازی] خود را ميگذراندند و هنگامي كه باز ميگشتند، دستمايههايي براي توليد داستان داشتند.
وي افزود: از نظر روشنفكران، ادبيات اقليمي به معناي بازگشت به گذشته است. اين ادبيات بيشتر مواجهه روستاييان را با تكنولوژي نشان ميدهد. بيش از هر چيز ورود تراكتور و موتور آب سبب كنشهايي در ميان روستاييان ميشود و دراين راستا مناسبات جديدي به وجودميآيد.
نويسنده «خاله بازي» همچنين درباره نگاه جامعهشناختي به روستا توضيح داد: نگاه ديگر به ادبيات اقليمي، نگاهي جامعهشناختي به روستا است و از اين منظر ادبيات روستايي، ادبيات اقليمي نام ميگيرد كه دنياي غريبي را نيز به خوانندگان نشان ميدهد. برخي نويسندگان در اين عرصه ولايتپرستي ميكنند و برخي نيز نگاهي «روسو»يي دارند و خواننده را به قبل از مدنيت فرا ميخوانند.
اين نويسنده در ادامه نشست، با طرح سوالي مبني بر اينكه «آيا ميتوان زبانی بومي ارايه داد كه به يک زبان ادبي تبديل شود؟» گفت: عدهاي درباره زبان [محمود] دولتآبادي اين را گفتند كه زبان بومي او ميتواند بستر يک زبان ادبي باشد و بحالا ايد ديد كه آيا زبان سنگين و زيباي ديلمي ميتواند بستر زبان ادبي باشد يا خير.
سليماني همچنين تاكيد كرد كه اي كاش عليخاني در زادگاهش ميماند و زبان ديلمي را به شكلي طنزگونه و خوشآهنگتر ارايه ميداد و به زبان امروزي نزديک ميكرد.
نويسنده «بازي آخر بانو» با بيان اينكه خوانش اغلب داستانهاي عليخاني لذتآور بود، داستان «رتيل» و «جان قربان» را از موفقترين داستانهاي اين مجموعه برشمرد و گفت: هر گاه بنمايههاي فولكلور را در داستان به گونهاي وارد كنيم كه به ذات و گوهر داستان آسيب بزند و بر ساختار داستان رجحان يابد، آنها را به گونهاي نادرست به كار بردهايم.
در ادامه اين نشست بهناز عليپورگسكرلي، كه منتقد ديگر حضور يافته در اين جلسه نقد بود، با برشمردن كتاب «عروس بيد» در زمره ادبيات اقليمي گفت: تحولات فرهنگي دهه 40 نويسندگان را متوجه مسايل و تحولات روستايي ميكند و بر اين اساس گرايشي با نام ادبيات اقليمي به وجود ميآورد. مهمترين نمونه ادبيات اقليمي «گيله مرد» بزرگ علوي است كه نويسنده در آن به طرح مبازرات روستايي ميپردازد.
وي افزود: ادبيات روستايي با تكنگاريهاي جلال و نوشتههاي سادي آغاز ميشود. آنان با تحقيق در زندگي روستايي، دنياي شگفتانگيزي را به خواننده نشان ميدهند؛ اين در حالي است كه نويسنده امروز با بياني تازه و انديشهاي نوين درصدد است نوع تازهاي از داستانهاي اقليمي را به وجود آورد.
وي درباره «عروس بيد» و نسبت اين كتاب با ادبيات اقليمي توضيح داد: وهم، يكي از فضاهاي ضروري داستانهاي اقليمي است كه همراه با رازگانگي و ابهام شكل ميگيرد و داستانهاي «عروس بيد» توصيف زندگي، مكان و آدمهايي فراموش شده، با رويكردي مدرن است.
اين نويسنده ويژگي اغلب داستانهاي عليخاني را در «عروس بيد» اينگونه برشمرد: بيشتر داستانهاي اين كتاب، از وحدت زمان و شخصيت برخوردارند و نويسنده، زمينهاي يک دست و واحد به آنها ميدهد؛ اما همه داستانها زيباييشناختي يكساني ندارند و محور اغلب آنها تنهايي، مرگ، بيپناهي و احساس گريز است.
گسكرلي نيز «رتيل»، «پناه بر خدا»، «هراسانه» و «پنچه» را از بهترين داستانهاي اين كتاب دانست و اذعان داشت كه زبان در «عروس بيد» شاعرانه و برگرفته از زبان طبيعت و روستا است.
اين منتقد زبان اغلب داستانهاي اين كتاب را داراي صنايعي چون جناس، تشخيص، كنايه و ايهام بيان كرد.
احسان عباسلو نيز در ادامه گفتههاي اين دو منتقد، با اشاره به اينكه زبان داستاني عليخاني، زباني روستايي است، گفت: نويسنده «عروس بيد» با گزينش نوع خاصي از زبان روستايي جنبه احساس را نيز رعايت كرده و ما در اغلب داستانهاي اين كتاب درگيريهاي احساسي را نيز ميبينيم؛ اين درحالي است كه نگاه شخصيت محور در آثار او كمرنگ است.
اين منتقد اضافه كرد: شخصيت هاي اين كتاب برگرفته از زمان و مكان هستند و اگر بخواهيم آنها را بشناسيم، بايد «ميلک» را بشناسيم؛ چرا كه زندگي مردم در روستا آنقدر به اسباب آن زندگي وابسته است كه در ترسيم شخصيتها رد پاي اشيا و حيوانات ديده ميشود.
عباسلو تصريح كرد: برخي داستانهاي عليخاني را مي توان در حوزه ادبيات تطبيقي به داستانهاي كوتاه آمريكاي لاتين شبيه دانست.
در پايان اين جلسه نقد سليماني گفت: تاريخ وجه مهمي است كه در ادبيات امروزي ما غايب است؛ مثلا ما نميتوانيم «ميلک» را بخشي از ايران امروز يا متعلق به دورهاي خاص بدانيم. جمع كردن يك اثر در حالي كه مرزها را بشكند، تكنيكي باشد و همچنين رنگ و بوي بومي را نيز حفظ كرده باشد، كاري مشكل است و ما اميدواريم كه آقاي عليخاني در آثار بعديشان «ميلک» را جهاني كنند.
«عروس بيد»، نام سومين مجموعه داستان يوسف عليخاني است كه اواخر سال گذشته (88) توسط نشر «آموت» روانه بازار كتاب شد.
داستانهای این مجموعه نیز مانند دو مجموعه داستان قبلی عليخاني در فضای خیالی روستای «میلک» میگذرند.