عليخاني: در برابر خوانندگانم تسليم شدم
خبرگزاري فارس: يوسف عليخاني با اشاره به روند استفاده از واژگان ديلمي در آثارش، گفت: «عروس بيد» نهايت تسليم من در برابر خوانندگان است، چون بر اساس ديدگاههاي آنها از كاربست واژگان ديلمي در اثرم كم كردم و به زبان معيار نزديكتر شدم.
به گزارش خبرنگار فارس، نشست نقد و بررسي مجموعه داستان «عروس بيد» نوشته يوسف عليخاني، عصر ديروز(يكشنبه 29 فروردين) با حضور نويسنده اثر و بلقيس سليماني و بهناز عليپور در محل سراي اهل قلم برگزار شد.
* عليخاني: بلقيس سليماني شوق نوشتن را در بنده ايجاد كرد.
در ابتداي اين جلسه يوسف عليخاني، نويسنده در خصوص فعاليتهاي ادبي خودش و نيز كتاب «عروس بيد» گفت: من تاكنون سه مجموعه داستان منتشر كردهام و در حوزه فرهنگ عامه نيز به زودي كتابي منتشر ميكنم.
وي با اشاره به مجموعه داستان «قدم بخير مادربزرگ من بود»، آن را به عنوان راه گريزي از تهران معرفي كرد و يادآور شد: من براي تحصيل به تهران آمدم اما برخلاف تصميم پيشينم در اين شهر ساكن و ماندگار شدم و اولين فردي كه پس از انتشار اين كتاب شوق را در من ايجاد كرد بلقيس سليماني بود.
عليخاني اضافه كرد: افراد بسياري، نقدهايي بر اين كتاب وارد كردند از جمله اينكه چرا كلمات و واژگان الموتي يا ديلمي و يا زبان تاتي در قصهها به كار رفته است؟ اما در «قدم بخير مادربزرگ من بود» ديالوگ سهخطي ديلمي با پينوشت فارسي آمده است.
وي با اشاره به روند استفاده از واژگان ديلمي در آثارش متذكر شد: در كتاب «اژدهاكشان» كه در واقع سومين اثر من بود از ميزان اين زبان كم كرده و آن را منتشر كردم اما «عروس بيد» نهايت تسليم من در برابر خوانندگان است، چرا كه اساسا قصه، مهمتر از تعصب من به زبان الموتي است.
وي همچنين متذكر شد: بايد اين را هم بگويم كه افراد زيادي بودند كه به سبب به كار بردن اصطلاحات خاص ديلمي تشويقم ميكردند؛ چرا كه اصولا زبان ديلمي به زبان فارسي اصيل بسيار نزديك است.
* سليماني: «رتيل» از موفقترين داستانهاي مجموعه «عروس بيد» است
در ادامه اين جلسه بلقيس سليماني، نويسنده و منتقد عنوان كرد: ادبيات روستايي يا اقليمي در ايران يك دوره درخشان و تابناك دارد و آن اواخر دهه 40 تا اوايل دهه 50 است.
وي سالهاي مياني 1346 تا 1352 را دوره درخشش اين نوع ادبيات دانست و تصريح كرد: ادبيات روستايي ايران بيش از هر چيز مديون تحصيل كردههايي است كه دوران اجباري يا سربازي خود را در روستاها گذراندند و وقتي كه بازگشتند همراه توشه آمدند و آنها كه ذوق ادبي داشتند موضوعات را با فراهم كردن دستمايههايي تبديل به داستان كردند.
وي گفت: برخي از نويسندگان مانند محمود دولتآبادي كه از نويسندگان بزرگ اين عرصه است روستا را بسيار زيبا به تصوير ميكشد.
سليماني با اشاره به ويژگيهاي ادبيات داستاني در دهه 40 خاطرنشان كرد: اين ادبيات تا حدودي تحت تاثير گفتمانهاي مسلط آن دوران بود، از جمله تاثير گفتمان بازگشت به سنت كه در آثار مرحوم جلال آل احمد به خوبي مشهود است.
وي ادامه داد: يكي از نگاههايي كه به ادبيات روستايي ميتوان كرد از اين منظر است كه چطور ادبيات روستايي در منظر و نگاه روشنفكران ما به معناي بازگشت به سنتها و گذشته در مقابل فرهنگ وارداتي قرار گرفت و اين ادبيات مواجهه روستائيان را با تكنولوژي نشان ميدهد.
به گفته سليماني، دو مسئله در ادبيات روستايي_ اقليمي آن دوران به عنوان نماينده صنعت و تكنولوژي مهم است كه نخستين آنها تراكتور و ديگري موتور آب است و ورود اين دو در روستا و از آن طريق به داستان سبب ايجاد كنشهايي ميشود و اين مسئله مناسبات توليدي، اقتصادي و اجتماعي روستا را بر هم زده و در صدد توليد مناسبات جديد برميآيد.
اين منتقد همچنين عنوان كرد: از ديگر ويژگيهاي ادبيات روستايي يكي هم اين است كه معمولا بيگانهاي وارد روستايي ميشود و غالبا اين بيگانه يا معلم است و يا فردي غريبه و مجهولالهوية است.
وي اضافه كرد: هنگامي كه معلم وارد روستا ميشود نگاهها به اين سمت ميرود كه ببينند مناسبات فرهنگي روستا چگونه ميشود؟ و يا نسبت روستا با شهر چگونه است؟ و معمولا اگر روستا از نگاه معلم روايت شود: غالبا به اين نكته ميپردازند كه اين عقبافتادگي فرهنگي چه تاثيري بر ديگر شئون زندگي مردم گذاشته است.
به گفته اين نويسنده، نگاه ديگر به روستا نگاه جامعهشناختي است و آداب و رسوم روستا خودش را به صورت مسايل فولكلوريك و خرافات
نشان ميدهد به شكلي كه ميتوان گفت ادبيات روستايي، ستيزي براي شناخت روستا ميشود و به همين سبب ادبيات اقليمي نام ميگيرد.
وي ادامه داد: برخي معتقدند نگاههايي كه به ادبيات روستايي ميشود گاهي نوستالژيك است يعني روستا منشاء معصوميت، كودكي و صميميت محسوب ميشود و براي همين نويسنده به اين جامعه و قبيله و گروه پرداخته و همدلي خواننده را ميخواهد.
سليماني با اشاره به مجموعه داستان «عروس بيد» تصريح كرد: گاهي احساس ميكنم عليخاني از اينكه بگويد كتابش در حوزه ادبيات اقليمي قرار ميگيرد ابا دارد؛ اما به عقيده من «عروس بيد» جز ادبيات اقليمي است و به هيچ عنوان اين مطلب جزء نقاط ضعف اين نوع ادبيات و اين اثر نيست.
نويسنده «بازي عروس و داماد» اضافه كرد: معمولا ادبيات رئاليستي به دليل وجه انسان شناختي اين ژانر و نگاهي كه به انسان دارد و نيز به دليل وسعت اين گونه ادبي، به صورت مرتب خود را باز توليد و بازآفريني ميكند.
وي بابيان اينكه «عروس بيد» يك سرزمين خاص را نشان ميدهد، عنوان كرد: به همين دليل اين اثر جزء ادبيات اقليمي دستهبندي ميشود.
وي تاكيد كرد: درست است كه اين اثر در دهه 80 نوشته شده اما به لحاظ جامعهشناختي ادامه منطقي داستانهاي دهه 40 به شمار ميآيد از سوي ديگر به جهت پرداخت داستانياي كه دارد در روزگار خود به سر ميبرد مناسبات اجتماعي امروز را بازتاب ميدهد.
اين نويسنده با بيان اينكه هرگاه عليخاني به زبان معيار نزديك ميشود، زبانش ميلنگد، تصريح كرد: كاش عليخاني تمام عمر در «ميلك» ميماند چون در بخشهايي كه او در ميلك مانده و از گويش آنجا استفاده كرده زبان خوشآيند شده، رشد كرده و مايههاي طنز هم دارد و ريتم داستاني مييابد.
وي با اشاره به عنوان كتاب يادآور شد: درست است كه اسم مجموعه عليخاني «عروس بيد» است، اما به گمان من يكي از ضعيفترين داستانها همين داستان عروس بيد است كه اساسا قصهاي دوپارهاي است.
نويسنده «به هادس خوش آمديد» داستان «رتيل» را يكي از موفقترين داستانهاي مجموعه «عروس بيد» عليخاني دانست.
* عليپور: ساخت روايي غالب داستانهاي «عروس بيد» نمايشي است
بهناز عليپور، نويسنده و منتقد، آخرين سخنران اين نشست بود كه درباره ادبيات اقليمي و اثر عليخاني سخن گفت.
وي با تاكيد براينكه «عروس بيد» در حوزه ادبيات اقليمي ميگنجد، اظهار داشت: تحولات اجتماعي_فرهنگي در دهه 40 همانند اصلاحات ارضي و طرح مسئله غربزدگي، نويسندگان را با ديدي تازه متوجه مسائل روستايي كرد و اين مسئله سبب شد كه گرايش تازهاي در ادبيات بنام "ادبيات روستايي_ اقليمي " به وجود آيد.
وي ادامه داد: براي نخستين نمونه در اين ژانر به آثار نيما يوشيج اشاره ميكنم؛ چرا كه نيما روستا را به عنوان مكان نابودي نوجويان و تلاش كهنهانديشان توصيف ميكند.
ويتاكيد كرد: مهمترين نمونه داستان كوتاه اقليمي به گمان من «گيله مرد» بزرگ علوي است كه در سال 1326 نوشته شد و ساير داستانهاي اقليمي پس از آن توليد شدند.
به گفته وي، اين قبيل داستانها بيشتر به طرح مبارزات دهقاني و بدبختيها و تيرهروزيهاي زندگي دهقاني ميپردازد.
عليپور همچنين خاطرنشان كرد: تا دهه 30 ادبيات روستايي اقليمي عموما يك ادبيات حاشيهاي محسوب ميشد و معمولا نويسندگاني كه با فضاهاي روستايي آشنا نبودند به طرح مسائل روستايي پرداختند و عموما آثار كليشهاي و ساده توليد كردند.
وي ادامه داد: شروع جدي ادبيات روستايي با تكنگارههاي اجتماعي "جلال آلاحمد " و پژوهشهاي غلامحسين ساعدي آغاز شد.
وي يادآور شد: آنها با تحقيق در زندگي روستايي، باورها، سنتها و مناسك دنياي شگفتانگيز آنها واقعيات اجتماعي را به خواننده نشان ميدهند.
وي از نويسندگاني چون احمد محمود، محمود دولتآبادي و محمدرضا صفدري به عنوان نويسندگاني كه اين سنت را ادامه دادند، ياد كرد.
عليپور در ادامه متذكر شد: امروز هم ادبيات روستايي دچار خيزش شده كه اين خيزش معلول تحولات اجتماعي جديد است، روستا از ريخت افتاده و جوانها روستا را ترك كردهاند و پيرها با آخرين باورهايي كه رو به نابودي است، ماندهاند.
به گفته اين منتقد، روابط و مناسبات شهري و مدرن، زندگي روستايي را تحتالشعاع قرار داده و بالطبع نويسنده اقليمنويس امروز با رويكرد تازه و آميختن مايههاي مدرن با بياني تازه و انديشههايي نوين به آنها ميپردازد و سعي ميكند نوع جديدي از داستان اقليمي را پديد آورد.
به گفته عليپور در داستانهاي اقليمي زبان و فضاسازي دو عنصر بسيار مهم هستند و از اين ميان زبان مهمترين عنصر اين ژانر است چراكه تا نوع زبان اين قبيل داستانها ساخته نشود و فضاي روستايي را نشان ندهد، خواننده نميتواند با متن كنار بيايد.
وي تصريح كرد: اين نوع زبان هيچگاه همانند زبان آن اقليم خاص نيست، بلكه يك زبان شبيهسازي شده است كه نويسنده در ساخت اين نوع زبان نقش و مسئوليت دارد؛ چرا كه بايد به گونهاي زبان را بسازد كه هم شبيه زبان اصلي باشد و هم خواننده بتواند با آن ارتباط برقرار كند.
وي با بيان اينكه فضاسازي در اين ژانر داستاني، عنصري است كه روستا و اقليم ويژه را منعكس كرده و نشان ميدهد، تصريح كرد: هنگامي كه فضا و زبان براي خواننده ملموس باشد خواننده ميتواند ارتباط منطقي با متن برقرار كند.
وي با اشاره به رويكرد عليخاني نسبت به ادبيات اقليمي، متذكر شد: متن كتاب «عروس بيد» داراي 10 داستان است و داستانها با رويكردي مدرن به توصيف آدمهاي فراموش شده و باورهاي رو به فراموشي ميپردازند.
وي در توصيف واژه مدرن در اين ارتباط يادآور شد: نوع روايتها و نوع بكارگيري زبان، نمادها، نشانهها، تمثيلها و فضاي سورئال به متن دلالتي معنايي ميدهند تا جايي كه مسائل طرح شده در داستان از محدوده روستا خارج شده و به مسائل بشري اشاره ميكند.
عليپور همچنين تاكيد كرد: كليه داستانها در اين مجموعه از وحدت مكان و شخصيت برخوردارند و نويسنده با استفاده از نشانههاي تصويري، زباني و صحنهسازي يك زنجيره يك دست و واحد به داستانها ميدهد اما همه داستانها ارزش زيبايي شناختي يكساني ندارند.
اين نويسنده در ادامه خاطرنشان كرد: محور داستانهاي مجموعه عروس بيد، تنهايي، مرگ، بيپناهي و احساس ناامني و گريز است.
وي گفت: فضاي مسلط بر داستانها غمگين، سرد و گرفته است و لحن نوستالژيك نويسنده در كنار لحن طنز پنهان در داستانها جاري است از سوي ديگر باورها و خرافهها نقش مهمي در شكلگيري ماجراهاي داستانها دارند و ساخت روايي اغلب داستانها نمايشي است.
وي در پايان نمادها، تمثيلات و نشانهها را از ويژگيهاي برجسته اين مجموعه داستان عنوان كرد و "رتيل "، " هراسانه " و "پنجه " را از داستانهاي موفق اين مجموعه دانست.