به گزارش روزنامه تهران امروز ... اینجا
به گزارش روزنامه «فرهیختگان» ... اینجا
به گزارش مجله بخارا ... اینجا
به گزارش خبرگزاری ایسنا ... اینجا
به گزارش خبرگزاری ایبنا ... اینجا و اینجا
به گزارش خبرگزاری مهر ... اینجا
به گزارش خبرگزاری رویا ... اینجا
به گزارش خبرگزاری برنا ... اینجا
به گزارش همزبانی ... اینجا
متن سخنرانی یوسف علیخانی ... اینجا
علی دهباشی - دکتر هوشنگ دولتآبادی
دکتر محمد جعفریقنواتی
هشتادمين شب از سري شبهاي مجلهي «بخارا» با عنوان «شب عبدالرحمان عمادي» بعدازظهر روز گذشته (سهشنبه، ششم ارديبهشتماه) برگزار شد.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين نشست كه با همکاري نشر آموت، ناشر آثار اين ايرانشناس پيشکسوت، در دفتر اين نشر برپا شد، علي دهباشي ـ سردبير مجلهي بخارا ـ، يوسف عليخاني ـ نويسنده و مدير نشر آموت ـ، دکتر منوچهر ستوده، دکتر هوشنگ دولتآبادي، دکتر محمد جعفري قنواتي سخنراني کردند.
عليخاني در ابتداي مراسم دربارهي سابقهي آشنايياش با عبدالرحمان عمادي توضيح داد و گفت: دو روز بعد از نخستين ديدارم با استاد براي ساختن مستند «نوروز بَل» به ايشان زنگ زدم تا تشکر کنم که ايشان بنده را به ديدار دعوت کردند. ديداري که ديدار اول از مجموعه ديدارهايي شد که اكنون سه سال است ادامه دارد. شاهدش هم که فيلم، عکس، يادداشت و صداي فراوان است. در اين نشست، به باغي وارد شديم از باغهاي جادويي گويا بابل. باغي که گويا همه بهجز باغبانش و همسر مهربانش، شهرهخانم، از درختهاي ريشه دوانيده و شگفت آن بيخبر بودند. در آغاز تنها دريافتم 50 سال در مجلات مختلف مقاله داشته که بلندترينشان «خوزستان در نامواژههاي آن» بوده و کوتاهترينش «رسم نوروز بل». هر جلسه رازي سربهمهر را درمييافتم. بعد از مقالاتي که مدتي قبل با عنوان «فره گان» و «بي بيه» در دو جلد منتشر شد، آنگاه نوبت به کتابهايش رسيد که تا کنون شش جلد از آن در آموت منتشر شده به نامهاي «خوزستان در نامواژههاي آن»، «آسمانکت (يا چند رسم مردمي)»، «لامداد (يا چند جستار از ايران)» ، «دوازده گل بهاري (يا نگاهي به ادبيات ديلمي و طبري)»، «حمزه آذرک و هارون الرشيد در آينه دو نامه» و «چند صد نام درياي خزر» که هنوز سه روز از نشر آن نگذشته است.
او ادامه داد: اكنون پنج کتاب ديگر، «هون اوستا (يا نامهاي آلات موسيقي در ايران باستان)»، «ورتک (يا نامهاي کتاب از آغاز تا اکنون)»، «دوبيتيهاي پهلوي ديلمي»، «عماديهاي پرام کوه» و «لغات ديلمي در تحفه المؤمنين ميرمؤمن تنکابني» از عبدالرحمان عمادي در مراحل حروفچيني و نمونهخواني است. اگر نشر آموت لايق او باشد و بماند، مجموعه «36 هزار بيت شعر در وصف کتيبه بيستون و ايران باستان»، «نامواژههاي دماوند»، «قصههاي مردم ديلمستان» و دهها کتاب ديگر از اين پژوهشگر روانهي بازار کتاب خواهد شد.
عليخاني با تقدير از آثار برجستهي عمادي، بيان کرد: کتابهاي عبدالرحمان عمادي را مخاطبان خاص همراهي ميکنند و صدالبته عمادي خود عاشق اين مخاطبان است که اگر دريابند اين آثار چه جايگاهي خواهد داشت، دري ديگر روي خود گشوده خواهند يافت به سوي «ايران سراي من است».
وي اظهار كرد: مدتي قبل، کتابخانهي کنگرهي آمريکا در ايميلي به بابک عمادي، فرزند استاد، او و ما را مطلع کرد که کتابهاي عبدالرحيم عمادي در چه جايگاه و طبقهاي آنجا جا گرفتهاند. وقتي پنج کتاب اول عبدالرحيم عمادي با سرمايهگذاري شخصي او و پيگيريهاي نشر آموت آماده انتشار شدند، به همت آقاي عمادي، دفتر نشر آموت نيز برپا شد. همين تکاتاقي که حالا دفتر مرکزي نشر آموت است و تمام 50 نويسنده و مترجم و شاعري که آثارشان در اين انتشارات منتشر شده، مديون کسي هستند که به رايگان و به رسم امانت و بدون هيچگونه چشمداشتي، دفتر وکالت خود را وقف آموت کرده است. وقتي يک سال قبل کتاب «لغات ديلمي در تحفه المؤمنين» نمونهخواني و حروفچيني ميشد، روزي توجهمان به کلمهاي جلب شد که 25 صفحه از اين کتاب، توضيح دربارهي آن بود که اينک همهي ما همراه آن هستيم. آن واژه «آموت» بود و عبدالرحيم عمادي لابد در نيني چشمانش برق ميزد که 40 سال پس از نوشتن و واکاوي يک کلمه، آن کلمه را زنده کرده و حالا زندهاش ميبيند و حالا همهي ما را هم آشيانه داده و هم آموختمان کرده است.
منوچهر ستوده بهخاطر کهولت سن و زندگي در خارج از تهران نتوانست در اين مراسم حضور پيدا کند. به همين دليل، فيلمي از گفتوگو با اين استاد پيشکسوت دربارهي «عبدالرحمان عمادي» براي حاضران پخش شد.
او نيز در اين فيلم، دربارهي آغاز آشنايياش با عمادي، گفت: نخستينبار عبدالرحمان عمادي را در گروه کوهنوردي خودمان ديدم. او نيز مانند ما در پيادهرويهايي که در البرز داشتيم، شرکت ميکرد. از سپيدرود تا شاهرود تقريبا جسيمترين قسمت البرز است. قلههاي آن بيش از سههزار متر است، در صورتي که از شاهرود به سمت کوههاي خراسان و مسجد سليمان ارتفاع کاسته ميشود. ما همراه عبدالحمن عمادي همين رشتهکوههاي مرتفع البرز مرکزي را بهعنوان گردشگاه مطالعاتي و تفريحي قرار داده بوديم. نخستين سفري که آمديم کنار رودخانهي سفيدرود بود. بهار بود و رودخانه هم در منتهاي غليان و گلآلود. با قايق از رودخانه عبور کرديم، اما به خاطر جوش و خروش سفيدرود گويا روي آسمان راه ميرفتيم. از ناي و اشپيني و ديلمان عبور کرديم و تا جايي که زمان اجازه ميداد، پيشروي کرديم. همراه عمادي در رشتهکوه البرز گشت و گذارهاي بسيار زيادي کرديم. بعدها هم که گردشهايمان تمام شد، من مأمور بررسي آثار تاريخي اين منطقه شدم و پاي پياده با يک کولهپشتي و چند معرفينامه راهي سفر شدم.
وي دربارهي سلوک و رفتار عمادي، اظهار كرد: او مردي بسيار توانا بود و راهها را بسيار خوب ميپيمود و تا آخرين لحظه، احساس خستگي نميکرد. در سفرهايمان هيچوقت خلاف طبيعت و خلاف عادت رفتار نميکرديم و هر کجا گرسنه ميشديم، سفره پهن ميکرديم و غذا ميخورديم. در راهپيماييهاي طولاني بحثهاي علمي ميان ما مطرح ميشد و از آن نتيجه ميگرفتيم. هنوز با هم در ارتباط هستيم و هر هفته با هم تلفني صحبت ميکنيم. البته در جريان کتابهاي اخير ايشان نبودم؛ اما براي نوشتن کتاب «از آستارا تا استرآباد» از يادداشتهاي آنها استفاده کردم.
در ادامهي اين مراسم و پس از نمايش فيلم گفتوگوي دکتر ستوده، علي دهباشي گفت: امروز مفتخر به حضور هوشنگ دولتآبادي هستيم. در طول اين 80 شب بخارا، خيلي از ايشان براي حضور دعوت کرده بوديم، ولي تا کنون هيچگاه نيامده بودند. وقتي اينبار دعوت ما را پذيرفتند، به اين نتيجه رسيدم که چقدر آقاي عمادي را دوست دارند.
هوشنگ دولتآبادي اما سخنش را با کنايهاي به شعر زمستان مرحوم اخوان ثالث آغاز کرد و گفت: من امشب آمدهام تا وام بگذارم. گاهي انسان بدون استحقاق و از سبيل اتفاق و با اقبال بلند به ثروتهايي ميرسد که کاملا خارج از محدودهي زندگي عادي هستند. وام گذاشتن من به اين خاطر است که يکي از اين ثروتها را با دوستي عمادي و ديگران کسب کردم.
او ادامه داد: سي چهل سال پيش، وقتي با مرحوم ايرج افشار همسايه شديم، يک روز ايشان به من گفتند، بيا و در راهپيماييهاي روز پنجشنبهي ما شرکت کن. در اين گردشها، با دانشمندان برجسته آشنا شدم. آثار فوقالعاده بزرگي در زمينهي فرهنگ ايران منتشر کرده بودند؛ اما خوشبختانه کارآموز هم ميپذيرفتند. خيلي جالب بود که آن افرادي را که همه، تحقيقات باارزشي در زمينهي فرهنگ داشتند، شناختم و متوجه شدم، هريک روشهاي تحقيقي خاص خود را دارند. من از طريق تحقيقات پزشکي و زيستشناسي و هورمونشناسي با پژوهش کردن آشنا شدم. عمادي در آن جمع بيش از ديگران به روش مورد استفادهي من نزديک بود. او مثل يک قاض تحقيق با مسائل علمي برخورد ميکرد، چيزي که خيلي کم در ديگران ديدم. اطمينان دارم اگر به کتابخانهي عمادي سر بزنيم، به پروندههاي مفتوحهي بسياري برميخوريم که شايد تعدادشان پنج برابر کتابهاي منتشرشده از ايشان باشد.
دولتآبادي خود را مديون عمادي دانست و توضيح داد: از وجود ايشان بسيار بهره بردم، بهعنوان مثال، زماني به رفتارشناسي بسيار علاقهمند بودم و دوست داشتم، بدانم دليل برخي رفتارهاي مردم ايران چيست. رفتارشناسي مردم تا حد زيادي به دين و اخلاقشان بستگي دارد. اين بود که به اديان قديم، بخصوص دين زروان علاقهمند شده بودم؛ اما علاقهي زيادي به تقليد از روشهاي تحقيق مستشرقين داشتم؛ اما زماني به اين تناقض رسيدم که با وجود گفتهي شرقشناسان، پيش از ظهور اسلام، زردشت تنها دين مردم نبوده است. کوروش نيز در منشور خود به اين موضوع اشاره ميکند که در بابل مردم مردوک را ميپرستيدند. نکتهي ديگري که به آن برخوردم، اين بود که داريوش در کتيبهي خود، مدت فتوحاتش را کمتر از يک سال معرفي کرده، اما با حساب دقيق درمييابيم که اين موضوع 373 روز طول کشيده است. يک محقق نجوم ثابت کرد که سال مشتري بيش از 380 روز طول ميکشد و نه 365 روز. به اين نتيجه رسيدم که داريوش و کوروش هر دو پرستندهي ستاره مشتري بودند. اين مشکلات همينطور در ذهنم تلمبار ميشد تا اينکه در يکي از سفرهايمان آقاي عمادي به من گفت که در ضمن بررسي کتيبهي داريوش به اين نتيجه رسيده است که در ابتداي همهي اين کتيبهها يک شعر است. عبارات کاملا وزن و قافيه دارند. در اين شعر از اهورا مزدا نام برده ميشود که هيچ معنايي بهجز خداوند سبحان ندارد. اينکه مستشرقين اهورامزدا را به زردشتيان نسبت دادهاند، کملطفي بزرگي است. البته مستشرقين با ياد دادن روشهاي تحقيق فرهنگي خدمت بزرگي به ايرانيان کردند. عمادي از اين شعرها نتيجه گرفت که مشتري همان اهورامزدا و همان مردوک بود. از طرفي در اين شعرها به اهميت مردم و نيز به اولويت زمين نسبت با آسمان اشاره ميشود.
اين پژوهشگر انتخاب موضوع را يکي از شاخصههاي پژوهش عمادي دانست و گفت: من اين لطافت در انتخاب موضوع را در هيچ محقق ديگري نديدم. او لغات را طوري ميبيند که کمتر کسي قادر است ببيند. مثلا ايشان به اين نتيجه رسيده بود که واژه «گات» به معناي غذاست.
دولتآبادي در انتهاي سخنش به مدخل «کدو» در پژوهشهاي عمادي اشاره کرد و با يادآوري اسطورههاي آغاز آفرينش، به بيان اين مطلب پرداخت که عمادي با ريزبيني توانست رابطهي ميان جشن «کدو زني» با اين اسطورهها را کشف کند.
دکتر محمد جعفري قنواتي ـ استاد فولکلور ـ آخرين سخنران شب عبدالرحمان عمادي بود.
وي در آغاز گفت: نميدانم جايي که عبدالرحمان عمادي هست، آيا جايي براي سخنراني من باقي ميماند يا نه. وقتي کلاس يازدهم بودم، کتاب «ديار شهرياران» احمد اقتداري منتشر شد که بخش قابل توجهي از آن مقالهاي بهعنوان «خوزستان در نامواژههاي آن» نوشتهي استاد عمادي بود. در آن زمان، مدام از خودم ميپرسيدم که آيا ممکن است کسي وجود داشته باشد که صاحب اين همه دانش و اطلاعات باشد؟ بعدها که بزرگتر شدم، به اين نتيجه رسيدم که به اين علت که ايرانشناسي يک رشتهي بين رشتهيي است، کسي هم که در آن کار ميکند، بايد اطلاعات بسيار وسيعي داشته باشد.
او دربارهي پژوهشگري در زمان حاضر، بيان كرد: تحقيق بهصورت پختهخواري انجام ميشود. تعداد اندکي هستند که تلاش ميکنند، با موضوع مورد پژوهش يکي شوند. روش تحقيق عمادي بهگونهاي است که قبل از هر چيز موضوع را به خوبي انتخاب و سپس تاريخچهي آن را استخراج ميکند.
قنواتي «فولکلور» را يکي از تخصصهاي مشترک خود با عمادي دانست و توضيح داد: متأسفانه اين رشته در کشور ما آنطور که شايسته است، جاي خود را نيافته و جايي در مجامع آکادميک ندارد. فولکلور رشتهاي است که موضوع ادبيات را در فضاي خودش بررسي ميکند. آقاي عمادي تحصيلکردهي فولکلور نيست، ولي از روشهاي فولکلوريستها به خوبي بهره برده است. اهميت اين موضوع در آن است که وقتي قصه را خارج از محيط و فضا بررسي کني، به نتيجهاي نميرسي. آقاي عمادي هريک از آيينها را که بررسي کرده، به ادبيات ويژهي آن نيز پرداخته است و به همين خاطر، به نتايجي ميرسد که ديگران نميتوانند برسند. اين بسيار مهم است که کسي سراغ موضوع و داستاني برود که زبان مردم عادي روايت شده است. اين در محافل آکادميک ما ارج و قربي ندارد. شعرهايي که ايشان ثبت کرده، شبيه اشعار ملا مکتبي است که باعث ميشود، درس در ذهن دانشآموز ماندگار شود. البته او هميشه اصالت را به روايت شفاهي داده است.
اين پژوهشگر فرهنگ فولکلور گفت: درس ديگري که از عمادي گرفتم، ارتباط دادن ادبيات شفاهي به ادبيات کتبي است. ادبيات عامه در ادبيات رسمي و مکتوب هر کشوري حضور دارد. عمادي به بهترين نحو ممکن از اين ارتباط استفاده کرده است.
او عبدالرحمان عمادي را عاشق ايران و فرهنگ ايراني دانست و بيان كرد: در اين اوضاع وانفسا که هر کسي در تحقيق خود تلاش ميکند، منطقهگرايي را رواج دهد، عمادي در هر کجا که تحقيق کرده، تلاش کرده است، آن را با کليت فرهنگ ايراني پيوند دهد و به وحدت ملي برسد.
قنواتي در پايان از نشر آموت تشکر کرد و پيشنهاد داد که مقالات کمياب بيشتري از استاد عمادي در اين انتشارات منتشر شود.
در ادامهي جلسه، علي دهباشي گفت: دربارهي ويژگيهاي کار عمادي نميتوان در يک جلسه سخن گفت. اميدوارم پس از انتشار اين آثار، جلساتي براي بررسي آنها در جاهاي مختلف تشکيل شود. وظيفهي نشر آموت پس از انتشار اين کتابها، جمعآوري مطالبي است که دربارهي اين آثار منتشر خواهد شد، چون اين مقالات در واقع، راهنماي خواندن آثار عمادي است.
عبدالرحمان عمادي در ابتداي سخنانش از حاضران تشکر کرد و بيان كرد: از همهي شما بهخاطر احترامي که براي فرهنگ قائل شديد، سپاسگزارم. اين تقدير از من نيست، بلکه از فرهنگ است، زيرا همهي ما خدمتگزاران آن هستيم. بارها گفتهام که خبرنگاران، دستاندرکاران چاپ و نشر و ديگر دوستان فعال در اين عرصه، پژوهشگر هستند. وقتي ما در کشور گردش و پژوهش ميکنيم، در واقع به نوعي خبرنگار هستيم. هدف نهايي همهي ما خدمت به کشور و زبانمان است.
عمادي درخواست کرد كه در تحقيقات مردمشناسانه به مردم مناطق محروم توجه ويژه شود و در اينباره، اظهار كرد: بهعنوان مثال، علاقهي من به سيستان بهخاطر مظلوميت مردم و جايگاه بزرگ آن در تاريخ ايران بوده است. اين موضوع را در کتاب «چند صد نام درياي خزر» ميتوانيد مشاهده کنيد. شايد موجب تعجب باشد که سيستان در کتاب نامهاي درياي خزر چه موضوعيتي دارد. يا مثلا خوزستان متمدن قديم، سرزمين ثروت مردم محرومي دارد.
وي دربارهي کتاب تازه منتشرشدهاش «چند صد نام درياي خزر» گفت: ميدانيد که اين دريا در دنيا موقعيت ممتازي دارد. قديمترين تمدنها از جمله تمدن ايران، اطراف آن بودهاند. اين دريا در حقيقت درياي مادر است. مقصودم از اين نامگذاري لفاظي نبوده است. «ماد» در واقع يعني مادر. براي دورهي ماد، تاريخ بسيار محدودي قائل شدهاند، ولي بايد بگويم اين دوره بسيار هم طولاني است.
او ادامه داد: اين موضوع محدود به اطراف خزر نيست و درست برعکس آنچه تصور ميشود، زن و مادر در تاريخ ايران نقش تعيينکننده و حضور پررنگي دارد. مثلا در کتاب بندهشن، پيش از هر چيز از آفرينش سخن گفته ميشود. گفته ميشود خداوند آفرينش را نخست به شکل معنوي و مينوي آغاز کرد و خودش نقش مادر را پذيرفت. بعد جنبهي جسمي و مادي بهوجود آمد که قسمت مردانهي خلقت است. همين را ميتوان در تمام تاريخ ايران مشاهده کرد. مثلا همسر سيامک، نخستين مغ ايراني فرواکين است. از همين زن است که ديگران بهوجود ميآيد.
وي گفت: جمشيد هم هر بار که ميخواهد به بازسازي جهان بپردازد، از مادر، يعني فريده کمک ميگيرد. يا زريشم، دختر او کسي است که رشتهي نسل او را نگه ميدارد. از ايرج هم بهوسيلهي زن نژاد ادامه پيدا ميکند. منوچهر هم که مانند عيسي مسيح (ع) پدري ندارد.
عمادي از سخنانش نتيجه گرفت: همين نقش پررنگ زن، در شمال کشور هنوز قابل مشاهده است. نويسنده حدود العالم ميگويد همهي کارهاي کشاورزي را در منطقه ديلمان زنان انجام ميدهند و مردان نيز به جنگ ميپردازند. اكنون هم در شمال کشور اين مادر است که خانواده را اداره ميکند. زن در زندگي مردم ايران، بخصوص اهالي گيل و ديلم حضور پررنگي دارد. احترامي که در شمال ايران به زن ميگذارند، از مردم سرفراز گردنکشي ديده ميشود که در هيچ موقعيت ديگري تسليم کسي نميشوند.
عبدالرحمان عمادي در پايان اهالي شمال کشور و حاشيهي درياي خزر را مردمي شايسته دانست و از علي دهباشي بهخاطر ادارهي يک مجلهي وزين در شرايط دشوار قدرداني کرد.
در پايان مراسم «شب عبدالرحمان عمادي»، فيلم «نوروز بل» (دربارهي مراسم برگزاري نوروز ديلمي) ساخته يوسف عليخاني پخش شد. در اين مستند، عبدالرحمان عمادي، نصرالله هومند، مسعود پورهادي و تعداد ديگري از ايرانشناسان، دربارهي اين رسم صحبت کردند و در خلال صحبتهاي اين اشخاص، رسم يادشده واکاوي شد.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين نشست كه با همکاري نشر آموت، ناشر آثار اين ايرانشناس پيشکسوت، در دفتر اين نشر برپا شد، علي دهباشي ـ سردبير مجلهي بخارا ـ، يوسف عليخاني ـ نويسنده و مدير نشر آموت ـ، دکتر منوچهر ستوده، دکتر هوشنگ دولتآبادي، دکتر محمد جعفري قنواتي سخنراني کردند.
عليخاني در ابتداي مراسم دربارهي سابقهي آشنايياش با عبدالرحمان عمادي توضيح داد و گفت: دو روز بعد از نخستين ديدارم با استاد براي ساختن مستند «نوروز بَل» به ايشان زنگ زدم تا تشکر کنم که ايشان بنده را به ديدار دعوت کردند. ديداري که ديدار اول از مجموعه ديدارهايي شد که اكنون سه سال است ادامه دارد. شاهدش هم که فيلم، عکس، يادداشت و صداي فراوان است. در اين نشست، به باغي وارد شديم از باغهاي جادويي گويا بابل. باغي که گويا همه بهجز باغبانش و همسر مهربانش، شهرهخانم، از درختهاي ريشه دوانيده و شگفت آن بيخبر بودند. در آغاز تنها دريافتم 50 سال در مجلات مختلف مقاله داشته که بلندترينشان «خوزستان در نامواژههاي آن» بوده و کوتاهترينش «رسم نوروز بل». هر جلسه رازي سربهمهر را درمييافتم. بعد از مقالاتي که مدتي قبل با عنوان «فره گان» و «بي بيه» در دو جلد منتشر شد، آنگاه نوبت به کتابهايش رسيد که تا کنون شش جلد از آن در آموت منتشر شده به نامهاي «خوزستان در نامواژههاي آن»، «آسمانکت (يا چند رسم مردمي)»، «لامداد (يا چند جستار از ايران)» ، «دوازده گل بهاري (يا نگاهي به ادبيات ديلمي و طبري)»، «حمزه آذرک و هارون الرشيد در آينه دو نامه» و «چند صد نام درياي خزر» که هنوز سه روز از نشر آن نگذشته است.
او ادامه داد: اكنون پنج کتاب ديگر، «هون اوستا (يا نامهاي آلات موسيقي در ايران باستان)»، «ورتک (يا نامهاي کتاب از آغاز تا اکنون)»، «دوبيتيهاي پهلوي ديلمي»، «عماديهاي پرام کوه» و «لغات ديلمي در تحفه المؤمنين ميرمؤمن تنکابني» از عبدالرحمان عمادي در مراحل حروفچيني و نمونهخواني است. اگر نشر آموت لايق او باشد و بماند، مجموعه «36 هزار بيت شعر در وصف کتيبه بيستون و ايران باستان»، «نامواژههاي دماوند»، «قصههاي مردم ديلمستان» و دهها کتاب ديگر از اين پژوهشگر روانهي بازار کتاب خواهد شد.
عليخاني با تقدير از آثار برجستهي عمادي، بيان کرد: کتابهاي عبدالرحمان عمادي را مخاطبان خاص همراهي ميکنند و صدالبته عمادي خود عاشق اين مخاطبان است که اگر دريابند اين آثار چه جايگاهي خواهد داشت، دري ديگر روي خود گشوده خواهند يافت به سوي «ايران سراي من است».
وي اظهار كرد: مدتي قبل، کتابخانهي کنگرهي آمريکا در ايميلي به بابک عمادي، فرزند استاد، او و ما را مطلع کرد که کتابهاي عبدالرحيم عمادي در چه جايگاه و طبقهاي آنجا جا گرفتهاند. وقتي پنج کتاب اول عبدالرحيم عمادي با سرمايهگذاري شخصي او و پيگيريهاي نشر آموت آماده انتشار شدند، به همت آقاي عمادي، دفتر نشر آموت نيز برپا شد. همين تکاتاقي که حالا دفتر مرکزي نشر آموت است و تمام 50 نويسنده و مترجم و شاعري که آثارشان در اين انتشارات منتشر شده، مديون کسي هستند که به رايگان و به رسم امانت و بدون هيچگونه چشمداشتي، دفتر وکالت خود را وقف آموت کرده است. وقتي يک سال قبل کتاب «لغات ديلمي در تحفه المؤمنين» نمونهخواني و حروفچيني ميشد، روزي توجهمان به کلمهاي جلب شد که 25 صفحه از اين کتاب، توضيح دربارهي آن بود که اينک همهي ما همراه آن هستيم. آن واژه «آموت» بود و عبدالرحيم عمادي لابد در نيني چشمانش برق ميزد که 40 سال پس از نوشتن و واکاوي يک کلمه، آن کلمه را زنده کرده و حالا زندهاش ميبيند و حالا همهي ما را هم آشيانه داده و هم آموختمان کرده است.
منوچهر ستوده بهخاطر کهولت سن و زندگي در خارج از تهران نتوانست در اين مراسم حضور پيدا کند. به همين دليل، فيلمي از گفتوگو با اين استاد پيشکسوت دربارهي «عبدالرحمان عمادي» براي حاضران پخش شد.
او نيز در اين فيلم، دربارهي آغاز آشنايياش با عمادي، گفت: نخستينبار عبدالرحمان عمادي را در گروه کوهنوردي خودمان ديدم. او نيز مانند ما در پيادهرويهايي که در البرز داشتيم، شرکت ميکرد. از سپيدرود تا شاهرود تقريبا جسيمترين قسمت البرز است. قلههاي آن بيش از سههزار متر است، در صورتي که از شاهرود به سمت کوههاي خراسان و مسجد سليمان ارتفاع کاسته ميشود. ما همراه عبدالحمن عمادي همين رشتهکوههاي مرتفع البرز مرکزي را بهعنوان گردشگاه مطالعاتي و تفريحي قرار داده بوديم. نخستين سفري که آمديم کنار رودخانهي سفيدرود بود. بهار بود و رودخانه هم در منتهاي غليان و گلآلود. با قايق از رودخانه عبور کرديم، اما به خاطر جوش و خروش سفيدرود گويا روي آسمان راه ميرفتيم. از ناي و اشپيني و ديلمان عبور کرديم و تا جايي که زمان اجازه ميداد، پيشروي کرديم. همراه عمادي در رشتهکوه البرز گشت و گذارهاي بسيار زيادي کرديم. بعدها هم که گردشهايمان تمام شد، من مأمور بررسي آثار تاريخي اين منطقه شدم و پاي پياده با يک کولهپشتي و چند معرفينامه راهي سفر شدم.
وي دربارهي سلوک و رفتار عمادي، اظهار كرد: او مردي بسيار توانا بود و راهها را بسيار خوب ميپيمود و تا آخرين لحظه، احساس خستگي نميکرد. در سفرهايمان هيچوقت خلاف طبيعت و خلاف عادت رفتار نميکرديم و هر کجا گرسنه ميشديم، سفره پهن ميکرديم و غذا ميخورديم. در راهپيماييهاي طولاني بحثهاي علمي ميان ما مطرح ميشد و از آن نتيجه ميگرفتيم. هنوز با هم در ارتباط هستيم و هر هفته با هم تلفني صحبت ميکنيم. البته در جريان کتابهاي اخير ايشان نبودم؛ اما براي نوشتن کتاب «از آستارا تا استرآباد» از يادداشتهاي آنها استفاده کردم.
در ادامهي اين مراسم و پس از نمايش فيلم گفتوگوي دکتر ستوده، علي دهباشي گفت: امروز مفتخر به حضور هوشنگ دولتآبادي هستيم. در طول اين 80 شب بخارا، خيلي از ايشان براي حضور دعوت کرده بوديم، ولي تا کنون هيچگاه نيامده بودند. وقتي اينبار دعوت ما را پذيرفتند، به اين نتيجه رسيدم که چقدر آقاي عمادي را دوست دارند.
هوشنگ دولتآبادي اما سخنش را با کنايهاي به شعر زمستان مرحوم اخوان ثالث آغاز کرد و گفت: من امشب آمدهام تا وام بگذارم. گاهي انسان بدون استحقاق و از سبيل اتفاق و با اقبال بلند به ثروتهايي ميرسد که کاملا خارج از محدودهي زندگي عادي هستند. وام گذاشتن من به اين خاطر است که يکي از اين ثروتها را با دوستي عمادي و ديگران کسب کردم.
او ادامه داد: سي چهل سال پيش، وقتي با مرحوم ايرج افشار همسايه شديم، يک روز ايشان به من گفتند، بيا و در راهپيماييهاي روز پنجشنبهي ما شرکت کن. در اين گردشها، با دانشمندان برجسته آشنا شدم. آثار فوقالعاده بزرگي در زمينهي فرهنگ ايران منتشر کرده بودند؛ اما خوشبختانه کارآموز هم ميپذيرفتند. خيلي جالب بود که آن افرادي را که همه، تحقيقات باارزشي در زمينهي فرهنگ داشتند، شناختم و متوجه شدم، هريک روشهاي تحقيقي خاص خود را دارند. من از طريق تحقيقات پزشکي و زيستشناسي و هورمونشناسي با پژوهش کردن آشنا شدم. عمادي در آن جمع بيش از ديگران به روش مورد استفادهي من نزديک بود. او مثل يک قاض تحقيق با مسائل علمي برخورد ميکرد، چيزي که خيلي کم در ديگران ديدم. اطمينان دارم اگر به کتابخانهي عمادي سر بزنيم، به پروندههاي مفتوحهي بسياري برميخوريم که شايد تعدادشان پنج برابر کتابهاي منتشرشده از ايشان باشد.
دولتآبادي خود را مديون عمادي دانست و توضيح داد: از وجود ايشان بسيار بهره بردم، بهعنوان مثال، زماني به رفتارشناسي بسيار علاقهمند بودم و دوست داشتم، بدانم دليل برخي رفتارهاي مردم ايران چيست. رفتارشناسي مردم تا حد زيادي به دين و اخلاقشان بستگي دارد. اين بود که به اديان قديم، بخصوص دين زروان علاقهمند شده بودم؛ اما علاقهي زيادي به تقليد از روشهاي تحقيق مستشرقين داشتم؛ اما زماني به اين تناقض رسيدم که با وجود گفتهي شرقشناسان، پيش از ظهور اسلام، زردشت تنها دين مردم نبوده است. کوروش نيز در منشور خود به اين موضوع اشاره ميکند که در بابل مردم مردوک را ميپرستيدند. نکتهي ديگري که به آن برخوردم، اين بود که داريوش در کتيبهي خود، مدت فتوحاتش را کمتر از يک سال معرفي کرده، اما با حساب دقيق درمييابيم که اين موضوع 373 روز طول کشيده است. يک محقق نجوم ثابت کرد که سال مشتري بيش از 380 روز طول ميکشد و نه 365 روز. به اين نتيجه رسيدم که داريوش و کوروش هر دو پرستندهي ستاره مشتري بودند. اين مشکلات همينطور در ذهنم تلمبار ميشد تا اينکه در يکي از سفرهايمان آقاي عمادي به من گفت که در ضمن بررسي کتيبهي داريوش به اين نتيجه رسيده است که در ابتداي همهي اين کتيبهها يک شعر است. عبارات کاملا وزن و قافيه دارند. در اين شعر از اهورا مزدا نام برده ميشود که هيچ معنايي بهجز خداوند سبحان ندارد. اينکه مستشرقين اهورامزدا را به زردشتيان نسبت دادهاند، کملطفي بزرگي است. البته مستشرقين با ياد دادن روشهاي تحقيق فرهنگي خدمت بزرگي به ايرانيان کردند. عمادي از اين شعرها نتيجه گرفت که مشتري همان اهورامزدا و همان مردوک بود. از طرفي در اين شعرها به اهميت مردم و نيز به اولويت زمين نسبت با آسمان اشاره ميشود.
اين پژوهشگر انتخاب موضوع را يکي از شاخصههاي پژوهش عمادي دانست و گفت: من اين لطافت در انتخاب موضوع را در هيچ محقق ديگري نديدم. او لغات را طوري ميبيند که کمتر کسي قادر است ببيند. مثلا ايشان به اين نتيجه رسيده بود که واژه «گات» به معناي غذاست.
دولتآبادي در انتهاي سخنش به مدخل «کدو» در پژوهشهاي عمادي اشاره کرد و با يادآوري اسطورههاي آغاز آفرينش، به بيان اين مطلب پرداخت که عمادي با ريزبيني توانست رابطهي ميان جشن «کدو زني» با اين اسطورهها را کشف کند.
دکتر محمد جعفري قنواتي ـ استاد فولکلور ـ آخرين سخنران شب عبدالرحمان عمادي بود.
وي در آغاز گفت: نميدانم جايي که عبدالرحمان عمادي هست، آيا جايي براي سخنراني من باقي ميماند يا نه. وقتي کلاس يازدهم بودم، کتاب «ديار شهرياران» احمد اقتداري منتشر شد که بخش قابل توجهي از آن مقالهاي بهعنوان «خوزستان در نامواژههاي آن» نوشتهي استاد عمادي بود. در آن زمان، مدام از خودم ميپرسيدم که آيا ممکن است کسي وجود داشته باشد که صاحب اين همه دانش و اطلاعات باشد؟ بعدها که بزرگتر شدم، به اين نتيجه رسيدم که به اين علت که ايرانشناسي يک رشتهي بين رشتهيي است، کسي هم که در آن کار ميکند، بايد اطلاعات بسيار وسيعي داشته باشد.
او دربارهي پژوهشگري در زمان حاضر، بيان كرد: تحقيق بهصورت پختهخواري انجام ميشود. تعداد اندکي هستند که تلاش ميکنند، با موضوع مورد پژوهش يکي شوند. روش تحقيق عمادي بهگونهاي است که قبل از هر چيز موضوع را به خوبي انتخاب و سپس تاريخچهي آن را استخراج ميکند.
قنواتي «فولکلور» را يکي از تخصصهاي مشترک خود با عمادي دانست و توضيح داد: متأسفانه اين رشته در کشور ما آنطور که شايسته است، جاي خود را نيافته و جايي در مجامع آکادميک ندارد. فولکلور رشتهاي است که موضوع ادبيات را در فضاي خودش بررسي ميکند. آقاي عمادي تحصيلکردهي فولکلور نيست، ولي از روشهاي فولکلوريستها به خوبي بهره برده است. اهميت اين موضوع در آن است که وقتي قصه را خارج از محيط و فضا بررسي کني، به نتيجهاي نميرسي. آقاي عمادي هريک از آيينها را که بررسي کرده، به ادبيات ويژهي آن نيز پرداخته است و به همين خاطر، به نتايجي ميرسد که ديگران نميتوانند برسند. اين بسيار مهم است که کسي سراغ موضوع و داستاني برود که زبان مردم عادي روايت شده است. اين در محافل آکادميک ما ارج و قربي ندارد. شعرهايي که ايشان ثبت کرده، شبيه اشعار ملا مکتبي است که باعث ميشود، درس در ذهن دانشآموز ماندگار شود. البته او هميشه اصالت را به روايت شفاهي داده است.
اين پژوهشگر فرهنگ فولکلور گفت: درس ديگري که از عمادي گرفتم، ارتباط دادن ادبيات شفاهي به ادبيات کتبي است. ادبيات عامه در ادبيات رسمي و مکتوب هر کشوري حضور دارد. عمادي به بهترين نحو ممکن از اين ارتباط استفاده کرده است.
او عبدالرحمان عمادي را عاشق ايران و فرهنگ ايراني دانست و بيان كرد: در اين اوضاع وانفسا که هر کسي در تحقيق خود تلاش ميکند، منطقهگرايي را رواج دهد، عمادي در هر کجا که تحقيق کرده، تلاش کرده است، آن را با کليت فرهنگ ايراني پيوند دهد و به وحدت ملي برسد.
قنواتي در پايان از نشر آموت تشکر کرد و پيشنهاد داد که مقالات کمياب بيشتري از استاد عمادي در اين انتشارات منتشر شود.
در ادامهي جلسه، علي دهباشي گفت: دربارهي ويژگيهاي کار عمادي نميتوان در يک جلسه سخن گفت. اميدوارم پس از انتشار اين آثار، جلساتي براي بررسي آنها در جاهاي مختلف تشکيل شود. وظيفهي نشر آموت پس از انتشار اين کتابها، جمعآوري مطالبي است که دربارهي اين آثار منتشر خواهد شد، چون اين مقالات در واقع، راهنماي خواندن آثار عمادي است.
عبدالرحمان عمادي در ابتداي سخنانش از حاضران تشکر کرد و بيان كرد: از همهي شما بهخاطر احترامي که براي فرهنگ قائل شديد، سپاسگزارم. اين تقدير از من نيست، بلکه از فرهنگ است، زيرا همهي ما خدمتگزاران آن هستيم. بارها گفتهام که خبرنگاران، دستاندرکاران چاپ و نشر و ديگر دوستان فعال در اين عرصه، پژوهشگر هستند. وقتي ما در کشور گردش و پژوهش ميکنيم، در واقع به نوعي خبرنگار هستيم. هدف نهايي همهي ما خدمت به کشور و زبانمان است.
عمادي درخواست کرد كه در تحقيقات مردمشناسانه به مردم مناطق محروم توجه ويژه شود و در اينباره، اظهار كرد: بهعنوان مثال، علاقهي من به سيستان بهخاطر مظلوميت مردم و جايگاه بزرگ آن در تاريخ ايران بوده است. اين موضوع را در کتاب «چند صد نام درياي خزر» ميتوانيد مشاهده کنيد. شايد موجب تعجب باشد که سيستان در کتاب نامهاي درياي خزر چه موضوعيتي دارد. يا مثلا خوزستان متمدن قديم، سرزمين ثروت مردم محرومي دارد.
وي دربارهي کتاب تازه منتشرشدهاش «چند صد نام درياي خزر» گفت: ميدانيد که اين دريا در دنيا موقعيت ممتازي دارد. قديمترين تمدنها از جمله تمدن ايران، اطراف آن بودهاند. اين دريا در حقيقت درياي مادر است. مقصودم از اين نامگذاري لفاظي نبوده است. «ماد» در واقع يعني مادر. براي دورهي ماد، تاريخ بسيار محدودي قائل شدهاند، ولي بايد بگويم اين دوره بسيار هم طولاني است.
او ادامه داد: اين موضوع محدود به اطراف خزر نيست و درست برعکس آنچه تصور ميشود، زن و مادر در تاريخ ايران نقش تعيينکننده و حضور پررنگي دارد. مثلا در کتاب بندهشن، پيش از هر چيز از آفرينش سخن گفته ميشود. گفته ميشود خداوند آفرينش را نخست به شکل معنوي و مينوي آغاز کرد و خودش نقش مادر را پذيرفت. بعد جنبهي جسمي و مادي بهوجود آمد که قسمت مردانهي خلقت است. همين را ميتوان در تمام تاريخ ايران مشاهده کرد. مثلا همسر سيامک، نخستين مغ ايراني فرواکين است. از همين زن است که ديگران بهوجود ميآيد.
وي گفت: جمشيد هم هر بار که ميخواهد به بازسازي جهان بپردازد، از مادر، يعني فريده کمک ميگيرد. يا زريشم، دختر او کسي است که رشتهي نسل او را نگه ميدارد. از ايرج هم بهوسيلهي زن نژاد ادامه پيدا ميکند. منوچهر هم که مانند عيسي مسيح (ع) پدري ندارد.
عمادي از سخنانش نتيجه گرفت: همين نقش پررنگ زن، در شمال کشور هنوز قابل مشاهده است. نويسنده حدود العالم ميگويد همهي کارهاي کشاورزي را در منطقه ديلمان زنان انجام ميدهند و مردان نيز به جنگ ميپردازند. اكنون هم در شمال کشور اين مادر است که خانواده را اداره ميکند. زن در زندگي مردم ايران، بخصوص اهالي گيل و ديلم حضور پررنگي دارد. احترامي که در شمال ايران به زن ميگذارند، از مردم سرفراز گردنکشي ديده ميشود که در هيچ موقعيت ديگري تسليم کسي نميشوند.
عبدالرحمان عمادي در پايان اهالي شمال کشور و حاشيهي درياي خزر را مردمي شايسته دانست و از علي دهباشي بهخاطر ادارهي يک مجلهي وزين در شرايط دشوار قدرداني کرد.
در پايان مراسم «شب عبدالرحمان عمادي»، فيلم «نوروز بل» (دربارهي مراسم برگزاري نوروز ديلمي) ساخته يوسف عليخاني پخش شد. در اين مستند، عبدالرحمان عمادي، نصرالله هومند، مسعود پورهادي و تعداد ديگري از ايرانشناسان، دربارهي اين رسم صحبت کردند و در خلال صحبتهاي اين اشخاص، رسم يادشده واکاوي شد.