کتاب - بعضی از پسرهای دانشگاه یک هفته عاشقند و هفته دیگر فارغ. به قول مامان آدم باید تو این شهر چشم و گوشش را باز کند و اصلا وجودش بشود چشم و گوش که مبادا کلاه سرش بگذارند و یا کلاهش را بردارند و در بروند. باور کن اگر یک لحظه حواست جمع نباشد خودت را و آبرویت را برده اند و تو می مانی با یک دنیا رو سیاهی.
به گزارش خبرآنلاین، انتشارات آموت رمان «برای تو همیشه خواهم گریست» نوشته شمسی خسروی را منتشر کرده است. این کتاب به بخشهای مختلفی تقسیم شده که هر بخش به نامهای اختصاص یافته است و زبان روایی ساده از اختصاصات این نوشتههاست. خسروی در این باره گفت: در قالب نامه حرفههایم را در این کتاب راحتتر زدهام؛ چرا که برای این داستان قالب من راوی یا دانای کل را نمیپسندم. در این داستانها دختری با نام «ساناز» دوستش را در شرایط گذر از بحران راهنمایی میکند و به او دلگرمی و امید زندگی میدهد. این دو دوست از دوران کودکی در یکی از شهرهای شمال ایران با هم بزرگ شدهاند و ساناز با گفتوگوهایش در قالب داستان خط داستانی را پیش میبرد.
ساناز و فرشته، دوستان صمیمی هستند. ساناز پس از بازنشستهشدن پدر نظامیاش با خانواده به تهران کوچ میکنند اما به طور مرتب در تماس تلفنی و مکاتبهای با فرشته است. ساناز در دانشگاه مشغول تحصیل میشود اما به دلیل جو متعصب خانوادهاش محدود است و به ازدواج فکر میکند. او در نامههایش از حضور جوانی به نام «کامران» خبر میدهد که از بستگان دور آنهاست و به او نیز گوشهچشمی دارد. ساناز توصیه میکند که فرشته مراقب باشد و فریب حرفهای کامران را نخورد. پس از چند نامه، دیگر از فرشته، نامهای نمیآید و ساناز پس از پیگیریهای مکرر متوجه بارداری فرشته و آشفتگی روحی او میشود. ساناز با حرفها و نامههایش سعی در بهبود حال فرشته دارد اما فرشته نمیداند که او خود دچار سرطان شده و بیآنکه با کسی در میان بگذارد در حال نابودی تدریجی است. پس از زایمان فرشته، به حکم قاضی، به عقد ِ کامران در میآید و حالش خوب میشود اما از دوست قدیمیاش خبری نیست تا ...
نامه های پی در پی ساناز به او کمک می کند تا خود را ببخشد و برای آینده خودش و دختر ناخواسته اش چشم اندازهای تازه ای بگشاید. زمانی که فرشته بحران زندگی اش را پشت سر می گذارد متوجه می شود ساناز در همه این مدت در گیر بیماری سرطان بوده است و عاقبت بیماری بر او چیره شده از پای درش آورده است. برای تو همیشه خواهم گریست، روایتی دیگر از ایثار و از خود گذشتگی یک دوست است. در شرایطی که فرشته بحرانی ترین وضعیت خود را طی می کند، ساناز بیماری و جدال با مرگ را پنهان کرده تا مبادا وضعیت بد او بر مشکلات دوستش اضافه شود و او نتواند بر مشکلاتش چیره شده و خود را پیدا کند.
این کتاب شامل بیست نامه است و روایتش را از طریق نامه نگاری بیان می کند. این نامه ها با دو نوع ادبیات رسمی و عامیانه نوشته شده است تا تفاوت نوشتاری ساناز و فرشته را نمایندگی کند. داستان روایت محور است و مسائل و مشکلات از طرف نویسنده هر نامه بیان می شود و کمتر به توصیف و تصویر و فضا سازی پرداخته می شود. در این نامه ها دختران ساده دلی به تصویر کشیده می شوند که تصورات انتزاعی، فانتزی و خیال پرورانه از زندگی دارند. هیچ پختگی در نوع نگاه هیچ کدام از شخصیت ها وجود ندارد. ساناز که خود را در ابتدا دانشجوی مهندسی جا می زند، در دانشکده ادبیات تحصیل می کند اما دیدگاه ناپخته او به زندگی خود و خانواده اش، از او شخصیتی می سازد که گویی هنوز دوران دبیرستان را نیز به پایان نبرده است. فرشته نیز چنان ناپخته و خام است که درگیر عشق پسری هوس باز شده و زندگی اش را به نابودی کشانده و کودکی ناخواسته به دنیا عرضه می کند. سراسر رمان نیز پر شده از جملات شعاری و نصیحت گونه که پیش از این که از زبان نویسنده نامه بیان شده باشد، از زبان نویسنده رمان بیان شده که دنیای دخترانه را بسیار ساده، سطحی، و خام می پندارد و تلاش می کند با شعار و نصیحت، برایشان موعظه کرده مسیری را که خود صحیح می پندارد پیش رویشان قرار دهد.
در بخش هایی از رمان خواندنی و تاثیرگذار می خوانیم:
«در مورد این که نوشته بودی مطمئنی اگر کامران را ببینم او را میپسندم میخواهم بگویم سخت در اشتباهی. اتفاقا اصلا این طور نیست. توی نامهات نوشته بودی تو ژاپن موهاش را رنگ میکرده. من مردی را که مو رنگ کند یا موهایش را مثل زنها بلند کند، نمیپسندم. آخر مردی گفتند، زنی گفتند...»
*
«گفته بودی از دانشگاه برایت بنویسم. بعضی از پسرهای دانشگاه یک هفته عاشقند و هفته دیگر فارغ. به قول مامان آدم باید تو این شهر چشم و گوشش را باز کند و اصلا وجودش بشود چشم و گوش که مبادا کلاه سرش بگذارند و یا کلاهش را بردارند و در بروند. باور کن اگر یک لحظه حواست جمع نباشد خودت را و آبرویت را برده اند و تو می مانی با یک دنیا رو سیاهی. »
*
«ساناز گلم که نیستی و هر لحظه بی تو درد می کشم و فریاد درونم سلول هایم را می سوزاند. تو نقشی به از من داشتی. تو حامی بودی ناجی و یک انسان برتر. نقش تو پویا تر و پر رنگ تر از من که برتر از همه کسانی است که در زندگی ام تا کنون شناخته ام.»
*
«...میبینی فرشته جان؟ ببین از کجا پریدیم به کجا. داشتم میگفتم این روزها سواد به درد کاری میخورد که حرفمان رسید به اینجاها. به هر حال امیدوارم خوب فکر کنی و باور داشته باشی که حتی اگر بخواهی شوهر خوب و زندگی راحت و آرامی داشته باشی باید درس بخوانی و تحصیلات عالی داشته باشی...»
این ناشر همچنین مجموعهای از کاریکلماتورهای محمدعلی آزادیخواه داستاننویس و برنده جایزه کتاب سال را با کارتون هایی از محمدصالح رزم حسینی با عنوان «خوشمزهترین میوه درخت» منتشر کرده است. آزادیخواه بیشتر به عنوان نویسنده کودک و نوجوان مطرح است اما دستی نیز در طنز و داستان کوتاه نیز دارد. اولین اثر او در زمینه ادبیات کودکان و نوجوانان به نام «پرستوهای دره پیچاب» در سال 52 به چاپ رسید که یکی از پرفروشترین کتابهای کودک آن زمان بود. «افسانه نامی و کامی»، «دوستان جنگل شاد» و «تبر مشهدی باقر»، «قصههای گرگ و میش»، «قصه جنگل»، «بچهها بیدارند» و «مرادو» سایر کتابهای او در حوزهی کودک و نوجوان هستند که از این مجموعه؛ داستان بلند «مرادو»، بهمن 1385 به عنوان کتاب برگزیدهی سال 1385 کشور اعلام شد.
اولین مجموعهداستان کوتاه آزادیخواه به نام «کوتولهای در تنگ» در سال1381 توسط نشر زال به چاپ رسید. او از سال58 تاکنون نوشتههای پراکندهای در زمینههای مختلف در نشریههای مختلف در نشریههای مانند ماهنامهی فروهر، نامهی فرهنگ ایران، ادبستان، ماهنامهی آبزیان و ویژهنامهی حروف منتشر کرده است. بازنویسی قصههای «تاریخ بیهقی» نیز امسال توسط نشر پارسه به بازار کتاب ارائه خواهد شد. صالح رزم حسینی نیز از کاریکاتوریستهای جوان ایران است که تا به حال بیش از 30جایزه و دیپلم افتخار از جشنوارههای بینآلمللی دریافت نموده است.
همچنین آموت، کتاب «روایت های من» نوشته حسین شکر بیگی را نیز منتشر کرده است. روایت های من شامل یازده داستان کوتاه است که عبارتند از «من و موسی، بیا بازی، مرد، خدمه، تسلیم ناپذیر، اخلاص، سموم، آن روزها، لطیف، انتقام و دیکتاتور». مجموعه داستان روایت های یازده داستانی است که با حلقه ای به هم مربوط می شوند. از بازی جنگی کودکانه آغاز می کنند و با جنگ واقعی در بزرگسالی رو به رو می شوند. سختی جنگ خیابانی و در کوچه پس کوچه ها، کم از جنگ واقعی شان که همان جنگ هشت ساله ایران و عراق است ندارد. در همان اولین داستان وحشت و نفرت از عراقی و عراقی ها خود را در بازی کودکانه نشان می دهد. شخصیت هایی که دوست ندارند در بازی به جای یک عراقی بازی کنند و هجوم هواپیماهای بمب افکن عراقی در پایان بازی شان طعم وحشت از عراقی را بیش از پیش به کودکان می چشاند.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«شب عملیات بود. هیچ وقت یادم نمیره؛ ستاره ها غوغا کرده بودن. اون شب همه بچه ها چهره هاشون مثل نور یاقدوس می درخشید. بیشترشون سپیده فردا رو نمی دیدن. بچه هاشون یتیم می شدن، پدر مادراشون از غصه دق می کردن ولی اینقدر زیبا شده بودن که من یکی کلمه کم میارم. »
*
«جنگ را کشانده بودیم به کوچه. صدای بنگ بنگ، کیو کیوی ما کوچه را پر کرده بود. موسی با آن اسلحه خنده دارش هیجانی از خود نشان می داد که نگو و نپرس. توی این هیرو ویر، پسر کوچیکه ی آقا رحمان هم پرید توی بازی ما و گفت: " من هم بازی!" و زود پشت دیواری قایم شد. موسی داد زد علی توی تیم ماست. من هم که علی را داخل آدم حساب نمی کردم، قبول کردم. پیش خودم مجسم کردم علی با آن سن کم و جثه ی نحیف چطور می تواند جلوی ما در آید. دو سه دقیقه نگذشته بود که حامد علی را کشت و او سوخت.»
ساکنان تهران برای تهیه این کتاب ها و سفارش هر محصول فرهنگی دیگر کافی است با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و سفارش خود را (در صورت موجود بودن در بازار) در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند. باقی هموطنان نیز می توانند با پرداخت هزینه پستی، تلفنی سفارش خرید بدهند.