یادداشت خانم نسرین قربانی بر رمان الینور آلیفنت کاملا خوب است نوشتهی گیل هانیمن
این رمان با ترجمهی آرتمیس مسعودی در نشر آموت منتشر شده است.
اگر قدرت ذهن را باور داشته باشیم، این را هم میتوانیم باور کنیم که ذهن خلاق و پویا میتواند به شخصی که حضور فیزیکی ندارد، جان بخشیده و سالها با عقاید، تفکرات و اندیشههای او زندگی کند. در واقع کسی را خلق میکنیم که خاطرهای از سالهای دور او در ذهنمان به جا مانده است. این خلق نه به دلیل علاقه، که به دلیل ترس و واهمههای به جا ماندهی کودکی است. انگار حضور او همواره مثل چتری بر سرمان سایه افکنده است و سالهای زیادی با ما همراه است.
رمان الینور آلیفنت کاملا خوب است، اولین رمان خانم گیل هافمن که در مدت کوتاهی پس از انتشار توانسته جوایزی را از آن خود کند، در بر گیرندهی چنین مضمونی است. الینور، بخش بزرگی از کودکی، نوجوانی و سپس جوانیاش در پرورشگاه و یا تحت حمایت خانوادههایی میگذراند که تاثیر عمیق آن در سالهای سی زندگیاش نمودار می شود. الینور برخلاف شغل اجتماعی اما به دلیل نقص سوختگی در صورت و البته نحوهی خاص زندگانیاش، اغلب منزوی است. او همیشه با ترسهای پنهانیاش زندگی میکند.
ترسهایی که او را وامیدارد تا بزرگترین دروغ زندگیاش را به خودش و بعد ریموند، همکارش بگوید. برای باور کردن و باوراندن مطلبی به خود و بعد دبگران لازم است اول آن را باور کرد؛ البنور سالها با این باور زندگی میکند. تماس یک طرفه و منظم چهارشنبهها حضور فردی غایب را اثبات میکند اما او همچنان اصرار دارد وجود مادری را که سالهای کودکی بر اثر آتشسوزی از دست داده، زنده نگه دارد. ترسهای دوران کودکی مثل زخمهای صورتش همراه و همدم اوست. حالا او باید که جایی در زندگی همهی آن ها را کنار زده و به واقعیتهای اطرافش توجه کند. اما چه کسی میتواند در این دگردیسی او را همراه باشد......