همین حالا که تازه از انبار بالا اومدم؛ داشتم سفارشهای حمیدخان را جمع میکردم که با اتوبوس بفرستم فردا اولوقت برسه #کرمان
حالا امیدخان پیام داده که کسریها و برکتشدههای غرفهی #نشر_آموت رو بفرستم #کرمانشاه
امیدخان یک طومار ِ بلندبالایی برایم فرستاده که : سلام آقای علیخانی. این دو روز خیلی ها اومدن احوال شما رو گرفتن و منتظر اومدن شما بودن خیلی درخواست میکنن که اینجا بیایید. تا میاومدم بگم درگیرن خودشون، خبر داشتن، میگفتن بله درگیر کتابفروشین ولی باز شما بگید شاید تونستن بیان بعضی نمایشگاه ها رو آخر هفته میرن منم گفتم باشه باهاشون صحبت میکنم دعوت میکنم در خدمتشون باشیم ... القصه با این که میدونم درگیر هستید خواستم دعوت کنم تشریف بیارید در خدمت باشیم
از شدت شوق موندم چی بگم جز اینکه دعا کنید زودتر #کتابفروشی_آموت افتتاح بشه و همه با هم #کتاب بخوانیم
آمین
ورق بزنید
https://www.instagram.com/p/BqHaKGMB4PH/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1nn755cbgrle8