شما اولين‌بار چطوری با غرفه‌ی نشر آموت آشنا شديد؟

درست ده سال قبل؛ سال هشتاد و نه. اولين بار بود كه نشر آموت غرفه گرفته بود در نمايشگاه كتاب تهران. زير مجموعه‌ی انتشارات رسم هم بوديم؛ رفيق‌ام مهدی صادقی. رديف هفده بوديم و غرفه‌ی هفده. اين رو تبديل به شعار كرده بودم آن سال و می‌گفتم: هفده هفده را به خاطر بسپاريد.

يك ميز كوچولو داشتم و دوازده عنوان كتاب. نمی‌دانم با چه اميدی ميز گرفته بودم. روز اول تا ظهر تنها ايستادم و كلی خوش‌وبش و سلام و عليك و احوالپرسی و عكس ‌يادگاری، و بعدازظهر هم خانم‌ام ايرنا محي‌الدين آمد به كمك‌ام؛ يك‌راست از محل كارش آمده بود نمايشگاه. با يك جعبه شكلات هم آمده بود و بعدازظهرمان به دست به سينه ايستادن گذشت و البته تعارف شكلات و شيرينی كه ناشر شده‌ايم و طبق معمول عكس ‌يادگاری از آن‌همه آدم معروف كه در سال‌هاي خبرنگاری‌ام مي‌شناختم و لطف داشتند.

غروب‌اش خجالت كشيدم به ايرنا بگويم كه ما كلا دوازده تا دونه كتاب فروختيم و جمعا پول‌مان شده هشتادوسه هزار تومان. پارچه‌ی روبروي غرفه بستيم و رفتيم كه استراحت كنيم تا فردا.

شب‌اش ايرنا گفت: صبح می‌تونی بري دفتر؟

آن‌وقت‌ها دفتر نشر آموت زير پل كريمخان بود؛ نبش ايرانشهر. گفتم: برای چي؟

گفت:‌ زودتر بلند شو برو و اون بولتن‌ها رو بياور!

منظورش از اون بولتن‌ها، بولتن اين دوازده كتابی بود كه در نشر آموت منتشر شده بود. البته دوازده تا بولتن نبود چون هرچه مطلب درباره‌ی پنج كتاب پروفسور عبدالرحمان عمادی در روزنامه‌ها و مجلات و سايت‌ها نوشته شده بود در يك بولتن جمع شده بود و مطالب درباره‌ی قدم بخير و اژدهاكشان و عروس بيد در يك بولتن و يك بولتن براي معجون عشق بود و يكی برای باغ اناری محمد شريفی و يكی برای ديدای ميرقاسمی و يكی هم براي رمان «به وقت بهشت» نوشته‌ی «نرگس جورابچيان».

واقعيتش آنقدر پف صداي نمايشگاه توی سرم بود كه حوصله نداشتم بپرسم می‌خواهد چكار بكند. صبح اول وقت رفتم كريمخان و اين بولتن‌ها را برداشتم و دويدم كه زودتر برسم به نمايشگاه؛ كه لابد دوازده جلد كتاب ديگر بفروشيم تا غروب‌اش.

صبح تا ظهر به همان روال معمول گذشت تا ايرنا آمد. يادم رفته بود بولتن‌ها را آورده‌ام. خودش پيدای‌شان كرد و شروع كرد به حرف زدن با مخاطبان. آدمی نبود كه رد بشود از كنار غرفه و ايرنا به حرف نگيردش. بعد من به حرف افتادم. شروع كردم به گفتن از كتاب‌ها.

غروب‌اش ديدم بيش از هفتادوسه كتاب فروخته بوديم كه روزهای بعد هم زيادتر شد فروش‌مان.

 

https://www.instagram.com/p/Bwhl-ZbATVW/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=18b048navaj8r

سایت فروش

آموت در آپارات

آموت در شبکه های اجتماعی

 

دانلود کتابنامه آموت

کتابفروشی آموت

 

تمامی حقوق مطالب محفوظ است 2024© طراحی شده بوسیله کتابدار

جستجو