این دو کتاب را خواندید؟

دست خودم نیست، تا به «که» می رسم، فوری یاد استاد #علی_ایثاری_کسمایی می افتم.

سال هشتاد و سه، بعد از نزدیک به یک سال قطع حقوق و بیمه از روزنامه جام جم که نشستم داستان زندگی «حسن صباح» را نوشتم و رفتم به کوهستان و همراه افشین نادری، مشغول گردآوری آداب و رسوم مردم الموت شدم، به حمایت «علیرضا معزی» و دعوت استاد «یونس شکرخواه» به «جام جم آنلاین» دعوت به کار شدم. شدم مترجم عربی سایت جام جم. دکتر و کورش نور و کیوان مافی در یک اتاق بودند و من و استاد کسمایی در یک اتاق. البته در این اتاق، آقایان نوروزپور و افتخاری هم بودند در شیفت دیگر که یکی انگلیسی ترجمه می کرد و دیگری فرانسه و خانم داورکیا که در خانه ترجمه می کرد و خانم توکلیان که بعدا به عنوان مترجم روسی به ما اضافه شد. آقای کسمایی خبرهای انگلیسی را برای جام جم آنلاین ترجمه می کرد. ایشون رو اولین بار وقتی سرباز بودم و با بتل سربازی به روزنامه مناطق آزاد می رفتم و گفتگوهایم با نویسنده ها و مترجمان را به سپیده زرین پناه و حسن محمودی تحویل می دادم، چند باری دیده بودم. دیگر ندیده بودم شان تا پنجشنبه های همیشه ی درکه که هر وقت می رفتم بالا، او داشت از بالا برمی گشت؛ مثل خشایار دیهیمی و قاسم روبین.

دکتر شکرخواه مرا سپرد به آقای کسمایی که «خبرهای علیخانی را قبل از این که روی سایت برود، بخوان استاد!» و استاد کسمایی چنان با دقت و مهربان، خبرهایم را می خواند که اوایل از بس ایراد می گرفت، فکر می کردم پدرکشتگی باهام دارد یا از این که یک مترجم دیگر به جام جم آنلاین اضافه شده، دلخور است. اما همین ایرادگرفتن های زیاد را برای خودم تبدیل به لذت کردم. تمام خبرها را دسته بندی می کردم و موارد ویرایشی را برای خودم ثبت و ضبط می کردم. این دومین بار که این کار را می کردم. اولین بار سال هفتاد و هشت، تمام ویرایش های آقای محمدرضا عرفانیان را در گروه ماهواره روزنامه انتخاب جمع کرده بودم و پیش خودم فکر می کردم خیلی استاد شدم؛ تا وقتی خبرهایم رفت زیر دست آقای کسمایی.

بخش عمده ای از دقت در نوشتن را مدیون این مرد هستم که بسیار از او آموختم و هر وقت به «که»های یک جمله می رسم، یاد جمله اش می افتم: «حذف کن این که ها را و ببین هیچ اتفاقی برای جمله ات می افتد؟»

بعدها جام جم آنلاین با آن روالی که دکتر شکرخواه بنا گذاشته بود، بعد از رفتن‌اش به همشهری آنلاین، از هم پاشید و سردبیری خواست مرا برگرداند به تحریریه که برای همیشه از خبر خداحافظی کردم و آمدم سمت نشر.

 

 

https://www.instagram.com/p/B2YaTJ9g0Iv/?igshid=1afkoglo8gok2

سایت فروش

آموت در آپارات

آموت در شبکه های اجتماعی

 

دانلود کتابنامه آموت

کتابفروشی آموت

 

تمامی حقوق مطالب محفوظ است 2023© طراحی شده بوسیله کتابدار

جستجو