پیوند آسمان و زمین از راه تخیل

نازنین فروغی: ملیسا ده‌کوستا در رمان کوتاه و عجیب‌بکر و خوب و عمیق "ستاره‌ساز" تمرکز زیادی روی فضاسازی داشته و نقطه‌ی سیبل این فضاسازی را در شکل‌دادن محیط مناسب برای پروراندن احساسات کودکانه قرار داده یعنی جایی که یک کودک باید مهیای سفر درونی و بعد از آن رسیدن به پذیرشی خاص شود.
محیط پذیرش برای یک کودک باید جایی باشد که در آن کودک رها و آزادتر از هر زمان دیگری احساسات خود را نشان دهد. اینجا باید در نظر داشت کودک از هر وقت دیگری بزرگسال‌تر است و نباید با محبتی ظاهری و سطحی به‌اصطلاح او را گول زد!

ده‌کوستا در "ستاره‌ساز" نشان داد نویسنده‌ای است که می‌تواند-از قضا خوب هم- مرز جداشده و دورافتاده‌ی بین تضاد زیبایی و تلخی و شیرینی را آشتی دهد و این کار را چگونه به سرانجام رسانده؟ توسط اعجاز کلمه‌ها و با خواندن "ستاره‌ساز" بیش از پیش ایمان می‌آوریم زندگی یک داستان سراسر تخیل پیوندخورده با واقعیت است و مسافر این مسیر سخت اگر بخواهد از باران سیل‌آسای اشک‌ها و لبخندها‌ی تلخ در امان بماند باید جادوگر باشد و به عصای سحرآمیزش دستور دهد تلخی‌ها را دیگرگون کند و در شَمایی زیبا حتی با همان طعم تلخ، از نو بیافریند؛ ملیسا ده‌کوستا این جادوگر است!
نویسنده با هنرمندی هرچه‌تمام‌تر از پیوند آسمان و زمین توسط تخیل در داستان‌نویسی پرده برداشته اگرچه یک‌طرف این پیوند آسمان است و ستاره و غیرقابل دست‌رس، با این حال ده‌کوستا راه صعب رسیدن را سهل کرده.
کلاریس یک ستاره است و از طرفی دیگر خالق ِ ستاره. او مادر است و همین مادربودن کافی‌ست برای درخشش زیاد در چشم آرتور فرزندش. یک ستاره زمانی که به بالاترین درجه‌ی درخشش می‌رسد به فرود نزدیک می‌شود و به همین دلیل است حین صحبت کلاریس و تعریف او از سیاره‌ی اورانوس، آرتور گم می‌شود در این درخشش و چشمانش چیزی نمی‌بیند؛ این درخشش زیاد در "ستاره‌ساز" همان راه میانبر است.
ستاره نماد آرامش است و شخصبت‌پردازی کلاریس این امر را به خوبی به عرصه‌ی نمایش گذاشته و سازندگان این آرامش روزی در قامت انتقال‌دهندگان ِ واقعیت‌های تلخ در ظاهری شیرین قد علم می‌کنند.
ده‌کوستا نشان داد کلمه‌ها در عمق وجودشان بیش‌معنی دارند فقط مهم این است چطور بیان می‌شوند. او این چگونگی را چون ساحری چیره‌دست بیان می‌کند:
یک کودک می‌تواند گنج باشد
یک پدر می‌تواند ابر را به دام بیاندازد
یک پدربزرگ می‌تواند روزهای هفته را رنگ بزند
در فصل پنج با عنوان "روزی که من و مامان قایق‌ها را آزاد کردیم" قایق می‌تواند استعاره از انسان باشد. ده‌کوستا با نوشتن این فصل به مخاطب یادآور می‌شود انسان باید جسم و روح را رها نگه دارد تا حین خداحافظی بندبند وجودش به لرزه درنیاید.
نویسنده از بالغ‌شدن احساس انسان و درک و فهم چیستی‌ها با قرارگرفتن در جایگاهی غیر از آن‌ چیزی که انسان تا قبل از آن بوده، توسط پایانبندی باشکوه "ستاره‌ساز" سخن گفته.
"بچه‌ی من کوچک است، قرمز است. ناله و گریه می‌کند. با چشمانش دنیا را نظاره می‌کند. درست در همین لحظه است که پدرشدن را درک می‌کنم. متوجه می‌شوم پدرشدن یعنی چه. حالا پدرشدن مثل حقیقت به وجودم راه پیدا می‌کند؛ حقیقتی جهانی"
مخاطب حین خواندن "ستاره‌ساز" با اشک‌هایی که می‌ریزد، خود خالق ستاره‌هایی از جنس درد است، دردی تلخ در عین حال شیرین، شیرینی‌ای که از پی یک تحول می‌آید و آن تحول درکی عمیق است برای رسیدن به باوری پاک و صیقل‌خورده.

ویراستار: حامد منصوریان
نشر آموت

https://t.me/aamoutnevesht/176282

سایت فروش

آموت در آپارات

آموت در شبکه های اجتماعی

 

دانلود کتابنامه آموت

کتابفروشی آموت

 

تمامی حقوق مطالب محفوظ است 2024© طراحی شده بوسیله کتابدار

جستجو