فاطمه سعیدی: به گمانم تمام مامان های دنیا،همه چیز را می دانند.مثل اینکه روی زمین موجوداتی به رنگ بنفش هم داریم یا نه،اینکه دریاچه ها چطور درست میشوند،اینکه خورشید وقتی غروب میکند کجا می رود.مگر نه؟همه مامان های دنیا،به اندازه ی دانه های شن روی ساحل برای بچه هایشان بوس می فرستند.برایشان داستان می خوانند و تکه بزرگتر شکلات را به آنها میدهند.اما تمام مامان های دنیا،مثل مامان من برای ماموریتی مخفی به اورانوس میروند؟
آرتور پنج ساله،روزی میفهمد که مامان باید برای یک ماموریت مخفی و مهم،به اورانوس برود.او دلش نمیخواهد مامان کلاریس دوست داشتنی اش را به فضا بفرستد،اما این یک موقعیت خاص است و نصیب هرکسی نمیشود.برای همین،باید قبل از رفتن،از مامان تمام سوال هایش را درمورد سیاره ای که قرار است به آن سفر کند،بپرسد.مامانِ داستان ستاره ساز،در موقعیتی حساس قرار دارد،و در این بین تصمیم میگیرد که فرزندش را به روش منحصر به فرد خودش با واقعیتی که میتواند باعث شود آسمان زندگی اش به زمین برسد،رو به رو کند.کلاریس از قدرت مادرانه اش و استعدادی که در فضاسازی دارد،استفاده میکند و جهانی رویایی و امن برای آرتور میسازد.جهانی آسمانی و اسرارآمیز که در عین حال درس های مهمی از زندگی زمینی به فرزندش می دهد که میتواند در آینده برایش راهگشا باشد.
باید از تک تک لحظات زندگی لذت برد،باید جهان را با دقت نظاره کرد،باید عشق ورزید،پیش رفت و آموخت.ده کوستا با مهارتی مثال زدنی اندوه حاصل از این تغییر بزرگ در زندگی خانواده آرتور را به نیروی محرکه ای برای مادر تبدیل کرده است که بتواند پسرش را در مسیر کنارآمدن با آن همراهی کند.کلاریس میخواهد تمام عشقش را به آرتور بدهد،چیزهایی که همیشه میخواست بداند را به او بگوید و دنیای پر از شگفتی را به او نشان دهد.انگار با خود عهد کرده بود در تک تک ستاره هایی که میسازد،امید،زندگی و عشق را برایش ذخیره کند تا در روزهایی که بیشتر از هر وقت دیگری به آنها احتیاج داشت،بتواند از نور آنها برای ادامه مسیرش استفاده کند.
در این رمان خوش خوان که موضوع کنار آمدن کودکان با مفاهیم عمیق زندگی را به طرز حیرت انگیزی هنرمندانه پردازش کرده،با آرتور،بابا ویک و مامان کلاریس،روزهایی را می گذرانیم که هرکدام کهکشانی از احساسات مختلف را در بردارند و خواننده را مسخ خود میکنند.گاهی اوقات پنج ساله هستیم و منتظر داستان های بیشتر از اورانوس و محو تماشای چشمان درخشان مامان،گاهی مادر و پدری هستیم که خوب میدانند حاضرند برای فرزندشان،یک جهان را از نو خلق کنند.
روایت داستان از زبان آرتور یکی دیگر از نکاتی ست که بر خواندنی تر شدن این داستان می افزاید.معصومیت کودکانه ای که باعث میشود در مدت خواندن آن،جهان را طور دیگری ببینیم که شاید سالهاست فراموشش کرده ایم...
ستاره ساز،یادآور عشق بی نهایتی ست که میتواند سپر رنج های بزرگی شود که ممکن است سر راه هرکسی قرار بگیرند.
پ.ن:من عاشق داستان هایی هستم که اینطور سرشار از احساسن.این رمان کم حجمِ جادویی،تا مدت ها از ذهنم پاک نمیشه.ممنون از آموت عزیز بابت انتشار این رمان،و آقای نوری که با ترجمه خوبشون این داستان رو خواندنی تر کردن.
در یک کلام،ستاره ساز کتابیه که میتونه توی شب های تاریک،براتون بدرخشه.
ویراستار: حامد منصوریان
نشر آموت
https://t.me/aamoutnevesht/176343