نوشته: بیل برایسون
ترجمه: علی ایثاری کسمایی
منيژه غزنويان: «تاریخچه خصوصی خانه[2]» عنوان کتابی از بیل برایسون[3] است که توسط علی ایثاری کسمایی ترجمه و در برای اولین بار در سال 1390 تحت عنوان «در جستجوی خوشبختی» توسط نشر آموت روانه بازار کتاب فارسی شده است. این کتاب که در چاپ دوم خود به سال 1393 با نامی متفاوت منتشر شده منبع خوبی در زمینه مطالعات انسانشناخی فضای خانگی محسوب میشود. به لحاظ زمان و مکان، به قرن 19 انگلستان اختصاص دارد که البته در آن، ارجائاتی به آمریکا نیز به چشم میخورد.
اصل کتاب در سال 2010 منتشر شده و ورژن فارسی آن 525 صفحه است. یک مقدمه و نوزده فصل مختلف را در خود جای داده که به ترتیب شامل این موارد هستند: فصل اول: سال، فصل دوم: محیط، فصل سوم: هال، فصل چهارم: آشپزخانه، فصل پنجم: ظرفشویخانه و انباری مواد غذایی، فصل ششم: جعبه فیوز، فصل هفتم: اتاق پذیرایی و استراحت، فصل هشتم: اتاق غذاخوری، فصل نهم: زیرزمین و سردابه، فصل دهم: عبور، فصل یازدهم: اتاق مطالعه، فصل دوازهم: باغ، فصل سیزدهم: اتاق ارغوانی، فصل چهاردهم: پلهها، فصل پانزدهم: اتاق خواب، فصل شانزدهم: دستشویی، فصل هفدهم: رختکن، فصل هجدهم: اتاق کودکان و فصل نوزدهم: اتاق زیرشیروانی. فصول، پراکندگی متناسبی دارند و به طور متوسط، هر فصل شامل 30-25 صفحه مطلب است.
اما پیش از پرداختن به محتوای آن بد نیست کمی به مولف کتاب بپردازیم. برایسون، یک نویسنده آمریکایی متولد 1951 است که به جهت پرفروش بودن اغلب کتابهایش، جدای از موضوعشان شهرت دارد. او متولد آمریکاست و بیشتر روزهای جوانی خود را در انگلستان گذرانده است. برایسون برای اولین بار وقتی که 23 سال داشت با یک تور گردشگری اروپا، بریتانیا را دید و پس از پیدا کردن کاری در یک بیمارستان روانی تصمیم گرفت در این کشور بماند. او همانجا با پرستاری آشنا شد و ازدواج کردند و همواره در طول زندگیشان بین آمریکا و انگلیس در رفتوآمد بودند. برایسون مدتی از طریق روزنامهنگاری، معیشت میکرد تا اینکه به تدریج توانست نوشتن به صورت مستقل را آغاز کرده و به شهرت امروزش برسد. او در 1995 به آمریکا بازگشت درحالی که تا سالها ستوننویس یک روزنامه انگلیسی بود. مجددا در سال 2003 با خانواده به انگلستان برگشت و در یک خانه کشیشی قدیمی مستقر شد. از 2011-2005 به عنوان رئیس دانشگاه دورهام[4] خدمت کرد و در حالی که میتوانست درخواست شهروندی انگلستان را بدهد ولی این کار را نکرد. برایسون 63 ساله در حال حاضر در نورفولک[5] انگلستان زندگی میکند. از مهمترین کتابهای او میتوان به یادداشتهایی از جزیره کوچک (1995) و تاریخچه تقریبا همهچیز (2003) اشاره کرد که کتاب دوم، برنده جوایز علمی معتبری شد. او کتابهایی در زمینههای سفر، تاریخ و علم دارد. همچنین دو اثر معروف در تاریخ زبان انگلیسی از اوست.
تاریخچه خصوصی خانه در یک کلام، «سفری اکتشافی در خانه» بوده و نقش هر کدام از این فضاها و تحولاتشان را در تحول و تکامل زندگی خصوصی و نیز برخی مفاهیم وابسته با آن مانند تمیزی و راحتی و رفاه بررسی میکند. برایسون در این کاوش، البته متمرکز بر جامعه انگلیس و تاحدودی آمریکاست؛ یعنی همان سرزمینهایی که تمام زندگی خودش در رفتوآمد بین آنها گذشته است. او همچنین تاکید ویژهای بر قرن 19 و تغییرات سریع و پردامنه آن دارد. کتاب گرچه مملو از ارجاعات تاریخی و مباحث توصیفی و علمی است اما فرمی شبهداستانی دارد و شروع غافلگیرکننده و پایان بازگشتی آن به ماجرای آغازین، به عنوان یک کتاب علمی، ویژگی منحصر به فردی به آن داده است. کتاب با روایتی از یک در اسرارآمیز در اتاق زیرشیروانی یک خانه روستایی در نورفوک، شرقیترین نقطه انگلستان آغاز میشود؛ خانهای که پیشتر متعلق به یک کشیش بوده و حالا مدتی است که به تملک نویسنده و خانوادهاش درآمده است.
برایسون این خانه را بهانهای برای اندیشیدن به امور پیشپاافتاده و سطحی زندگی قرار میدهد. او در مقدمه کتاب، بر اهمیت تامل در امور پیشپاافتاده و عادی تاکید کرده و میگوید: «نمیدانم چند ساعت از سالهای مدرسهام به فکر کردن درباره مصالحه میسوری یا جنگ رز (گلسرخ)ها گذشت، اما خیلی بیشتر از آنی بود که همیشه تشویق میشدم یا اجازه داشتم برای تاریخ خوردن، خفتن، داشتن رابطه جنسی یا تلاش برای سرگرم شدن صرف کنم.» (ص 11) او به شکلی کاملا غیرمنتظره، هدف کتاب را نوشتن تاریخی از جهان بیان میکند، بیآنکه از این خانه خارج بشود! (ص 12) این جملات صراحتا از اوست: «خانهها مخزنهای پیچیده حیرتآوری هستند. آنچه پی بردم، درنهایت شگفتی من اینست هر چه در جهان رخ میدهد، هر چه کشف یا ساخته میشود یا بر سر آن به شدت مبارزه میشود درنهایت به شکلی به خانههای ما راه مییابد. جنگها، قحطیها، انقلاب صنعتی، عصر روشنگری، همه آنها در کاناپهها و قفسههای شما، در چینهای پردهها، در نرمی کرکهای بالشهای شما، در رنگهای دیوارها و در آب لولههای خانههای شما وجود دارند.» (ص 12) زمانی که آخرین کلمات این کتاب 525 صفحهای خوانده شوند مخاطب کاملا به این باور میرسد که به هیچ وجه نباید گزارههای آغازین نویسنده را ادعاهایی بیپایه یا بلندپروازانه تلقی کرد چرا که جایگاه خانه در فرهنگ انسانی امروز به واقع حیرتآور است. به جهت همه آنچه ذکرش در بالا رفت کتاب برایسون را میتوان یکی از منابع علمی خوب در زمینه انسانشناسی فضای خانگی انگلستان به شمار آورد. در ادامه سعی خواهد شد منطق مستتر در کتاب برایسون و اینکه چهطور فضاهای یک خانه را به رویدادهای کلان تاریخ بشری ارتباط میدهد کالبدشکافی شده و معرفی گردد که مدلی خوب برای پژوهشهای فضای خانگی در ایران خواهد بود.
کتاب گرچه برای مخاطب عام نوشته شده ولی همواره وامدار اصول علمی است. به همین جهت دو فصل آغازین آن، دو عنصر «زمان» و «مکان» را به عنوان ظرفهای وقوع رویدادهای مورد بحث، معرفی کرده و درواقع، بر وابستگی مباحث علوم انسانی به Context یا بافت خود صحه میگذارد. خانه کشیش مارشام، در سال 1851 ساخته میشود، ساختمان «کریستال پالاس» نیز در «هایدپارک» انگلستان ساخته میشود که نویدبخش وقوع تغییراتی جدی در جامعه خود است. افتتاحیه آن به گفته ملکه ویکتوریا «بزرگترین روز در تاریخ انگلستان» است و جالب آنکه پس از سالها لوکس تلقی شدن «شیشه» و اختصاص دادن مالیاتهایی سنگین به استفاده از آن در بنا، این ساختمان با ترکیبی از شیشه و آهن ساخته شده و نمایشگاه دائر شده در آن نیز بسیار جالب توجه است. آن در چهارده هزار غرفه خود، صد هزار کالای جدید را ارائه و معرفی میکرده که در نوع خود بیسابقه بوده است. محبوبترین این کالاهای جدید که تحت تاثیر انقلاب صنعتی تولید شده بودند، توالت سیفوندار بوده که برای اولینبار در همین جا به مردم انگلستان معرفی شده و مورد استقبال زیادی قرار میگیرد. برایسون از همینجا گریزی به موقعیت طلایی کشیشها در تاریخ جامعه انگلیس و نیز افت شدید محبوبیت آنها و موقعیت کلیسا در اواخر قرن 19 زده و درنهایت با ذکر سرنوشت خانه مارشام و نیز بنای عمومی کریستال پالاس، این فصل از کتاب را به پایان میبرد.
دومین فصل کتاب او «محیط» نام دارد که در آن، به تاریخچه سکونت در انگلستان میپردازد و به یک مجموعه از قدیمیترین خانههای نوسنگی در اروپا که دقیقا در سال ساخت خانه آقای مارشام کشف شدهاند. یکی از شدیدترین و پرتلفاتترین طوفانهای انگلستان در آن دههها، در حوالی خلیج اوسکیل، بقایای روستایی 5 هزار ساله با 9 خانه را از زیر خاک بیرون میکشد که بعدها به «اسکارابری» معروف میشود؛ روستایی با خانههای قفلدار و حتی شبکه فاضلاب که سالها بعد وظیفه مطالعه و حفاظت از آن بر عهده گوردون چایلد گذاشته میشود.. برایسون در این فصل، با توضیح برخی اطلاعات باستانشناختی به مقوله یکجانشینی و دشواریهای آن پرداخته و استدلال میکند که انسانها با کنار گذشتن زندگی کوچروی، عملا تنوع غذایی خود را کمتر و دسترسی به منابع غذایی را دشوارتر کردند که در مورد چرایی آن چند ده نظریه مختلف وجود دارد و علت اصلی هنوز بر ما پوشیده است. قصد او از نوشتن این فصل، مروری بر تاریخچه یکجانشینی است که با ساخت خانه در ارتباطی عمیق قرار گرفته و نیز یادآوری این نکته که ما تا چه حد به لحاظ دانش زیستن، وامدار تجربیات و فعالیتهای مردم باستان هستیم و تا چه حد در مورد آنها نمیدانیم؛ ندانستنی که حتی به وضعیت امروز خودمان و خانههایمان نیز قابل تعمیم است.
فصل سوم کتاب، «هال» است، مرز بین فضای بیرونی و درونی که ما به عنوان مخاطب، از آن عملا وارد خانه کشیش مارشام میشویم. او این فصل را با چنین جملهای میآغازد: «هیچ اتاقی در تاریخ، بیشتر از هال موقعیت خود را از دست نداده است. هال که حالا محل خشک کردن پاها و آویزان کردن کلاههاست زمانی مهمترین اتاق خانهها بود. درواقع تا مدتها خود خانه بود.» (ص 64) برایسون از کدام ویژگی هال میخواهد برای روایت تاریخ تمدن خود استفاده کند؟ این سوال جذابی است که مخاطب پس از آشنایی با ساختار کتاب، در آغاز هر فصل از خود میپرسد و اغلب هم توسط نویسنده غافلگیر میشود! او در این فصل به توصیف هال و اهمیتش در خانه انگلیسی در سراسر قرون وسطی پرداخته و نشان میدهد که چهطور با فرا رسیدن شب، هرکدام از ساکنان، گوشهای از همین اتاق میخوابیدند و تامین گرما، کار دشواری بود. برایسون تصریح میکند که حتی در بهترین خانهها «راحتی» بسیار کمی وجود داشت. گسترش خانهها به سمت بالا بود که اولین فضاهای خصوصی شخصی را در خانه ایجاد کرد و به تدریج، تعداد اتاقها رو به افزایش گذاشت و پیشخدمتها را از خانواده و به تدریج، خود اعضای خانواده را از یکدیگر جدا کرد. از قرن 14 به بعد واژههای متعدد مربوط به اتاقهای مختلف خانه در زبان انگلیسی پدیدار شدند و در تمام اتاقها، تمام فعالیتها صورت میگرفت و هنوز تخصصی نشده بودند. بنابراین با بزرگ شدن خانهها، هال به فضایی صرفا برای گذر و حاوی قفسه و جاکفشی و جالباسی تبدیل شد چرا که مهمترین فضای خانهها در طبقه بالا قرار گرفته بودند.
فصل چهارم، «آشپرخانه» است که با موضوع دشواری دسترسی به غذا و خصوصا مواد غذایی سالم در جهان قدیم آغاز میشود. اینکه بیشتر درآمد هر خانواده صرف غذا و خصوصا نان میشد. غذای تقلبی، بحث جذابی را در این فصل به خودش اختصاص داده و نویسنده نشان میدهد که چهطور حتی اگر نیت تولیدکنندگان، دغل نبود فقدان امکانات مناسب برای نگهداری و انتقال غذا، به فساد آنها منجر میشد و در چنین شرایطی توانا شدن بشر در تولید یخ مصنوعی در 1840 به معجزهای شباهت داشت که جهان را زیرورو کرد؛ یک نعمت تمدنی که آمریکاییها به عنوان مبدعانش با آن پز میدادند! یخ، امکان نگهداری و حمل مواد غذایی را به نقاطی بسیار دورتر که پیشتر امکانپذیر نبود فراهم کرد و از اینرو، تحولی در نظام تغذیه مردم، اقتصاد و نیز روابط بین سرزمینها بود و بیجهت نیست که نویسنده، قرن 18 را قرن طلایی پرخوری و شکمبارگی مینامد که دو تن از چاقترین پادشاهان تاریخ انگلیس در آن زندگی میکردهاند و غذا (البته برای قشر ثروتمند) اهمیتی بسیار اساسی پیدا کرده بود. برایسون با این مقدمه درباره غذا، به فضای آشپزخانه وارد میشود که تا اواسط قرن 19 صرفا محل آشپزی بود و امکان شستن ظرفها را نداشت ولی دری به ظرفشویخانه داشت و این فضاها اغلب زنانه و البته منتسب به خدمتکاران بودند.
در فصل پنجم، نویسنده از آشپزخانه وارد «ظرفشویخانه و انباری مواد غذایی» میشود و درواقع به این بهانه، مفصل از زندگی خدمتکاران در آن دوره و نیز اهمیت و معنایی که در فرهنگ آن زمان داشتند میپردازد. آنها بخشی از لوازم و اثاثیه خانواده محسوب میشده و بیش از آنکه وسیله راحتی در خانه باشند، شاخص شان و منزلت خانواده محسوب میشدند. برایسون مینویسد که کارل مارکس معروف، حتی زمانی که تحت فشار شدید اقتصادی، غالبا پول تهیه غذای خودش را هم نداشت خدمتکارانی شخصی داشت و از افراد تنهای دیگری نام میبرد که هر کدام چند ده خدمتکار داشتهاند و وارد دنیای شدیدا زنانه و پر از چالش خدمتکاری میشود و به روابط طبقاتی خشکی اشاره میکند که در خانهها حاکم بوده و چنان طراحی میشده که خدمه، جز در موارد ضروری، دور از معرض دید صاحبانشان باشند. برایسون برای تشریح بخش قابل توجهی از فعالیتهای خانگی در آن زمان، سوژه خوبی را پیدا کرده و به واسطه این قشر، از فعالیتهای مختلف صورت گرفته در خانه، از شستن و اتو کشیدن لباسها تا تهیه صابون و آهار زدن لباسها و... را مورد اشاره قرار داده و نشان میدهد که چهطور، پیشرفت تکنولوژی، با بزرگتر و پیچیدهتر کردن خانهها، متنوعتر کردن غذاها و نیز ضرورت ارتقاء سطح پاکیزگی، کار زنان را در خانه افزایش داد.
فصل ششم، به جعبه کوچکی میپردازد که روی دیوار خانه آویزان شده که از حضوری نامرئی ولی بسیار تکاندهنده برای تمدن بشری روایت میکند: «جعبه فیوز». برایسون در این فصل، برق و پیدایش آن را مورد مطالعه قرار داده و تاثیر تاریکی قرون وسطی را بر سبک زندگی و کار افراد، با عادت به روشنایی پس از آن مورد مقایسه قرار میدهد. او در ادامه این فصل به مسئله کلانتر انرژی پرداخته و میگوید حتی تا قرن 19 تامین گرمای خانهها بحثی جدی بوده و انسانها تا رسیدن به وضعیت امروز، چه مراحلی را طی کردهاند.
«اتاق پذیرایی و استراحت» عنوان هفتمین فصل کتاب است که برایسون در آن توضیح میدهد چهطور رونق کشاورزی و به تبع آن دامداری، ارزش افزودهای را ایجاد کرد که در ساخت خانههای عجیب و بزرگ با چند ده اتاق، خود را نمودار ساخت. او در این بحث، از خانههایی تعریف میکند که تمام یا بیشتر عمر سفارشدهنده، صرف ساختنشان میشد و در برخی موارد حتی پیش از رسیدن به بهرهبرداری، تخریب شده یا مالک میمرد! او همچنین تولد قشر متوسط در قرن 18 را با پر شدن خانهها از وسایل و مبلمان مختلف در ارتباط قرار داده و نشان میدهد که چهطور استفاده از همین مبملمان که در ابتدا اصلا راحت نبوده و بیشتر جنبه تشریفاتی و زیباییشناسانه داشتند به سمت راحتی و لم دادن گروید و خانه مدرن به معنایی که امروز میشناسیم به تدریج پدیدار شد؛ جایی برای آسایش.
در فصل هشتم، نویسنده به «اتاق غذاخوری» رسیده که فضایی رسمی و عنصری مهم در پذیرایی از میهمانان بوده است. او به بهانه این فضا، سرکی به ادویه و تاریخچه تجارت آن و اینکه حتی کشف قاره آمریکا، محصول جانبی همین جستجو برای ادویه بود، کشیده و تاریخهای خونین و دردناک نمک و فلفل را روایت میکند. همچنین از چای و مسائل امنیتی مربوط به عمومی شدن فرآیند کشت آن صحبت کرده و میگوید که چه اتفاقات عجیب و باورنکردنیای پشت همین خوراکیهای معمولی امروز ما وجود دارند. هدف او در این بحث، پرداختن به تغذیه و سلامت است و اینکه چهطور انسانها به درک امروزشان درباره گروههای غذایی و مواد مورد نیاز بدن رسیدند و برخی از آنها مثل همین دو ادویه، به عنصری مهم و همهجایی در خانههای انسانهای امروزی تبدیل شدند.
در فصل نهم او به «زیرزمین و سردابه» میرسد و آن را فرصت مناسبی برای پرداختن به موضوع مصالح ساختمانی و تاریخچه آنها مییابد. برایسون از سیمان شروع میکند و اینکه وضعیت امروز نیویورک تا چه حد مدیون دستیابی آمریکاییها به تکنولوژی ساخت آنست وگرنه «اگر در 1783 در پایان جنگ آمریکا به کسی میگفتید نیویورک روزی بزرگترین شهر جهان خواهد شد احتمالا به حساب خل بودن شما میگذاشتند.» (ص 243) او به کمبود چوب برای خانهسازی و روی آوردن ناگزیر مردم به سنگ و آجر و سرامیک و آهن و فولاد و دشواریهای تولید و فرآوری آنها و نیز مالیاتهایشان پرداخته و درواقع نشان میدهد که مصالح ساختمانی چهطور تاریخساز بودهاند.
فصل دهم، عنوان «عبور» را بر خود دارد که به حال و هوای اروپا در اواخر قرن 19 و ورود به قرن 20 پرداخته و ماجرای ساخته شدن برج ایفل را به عنوان «بزرگترین ساختمان کاملا بیفایده» به عنوان نماد آن دوران شرح میدهد؛ بزرگترین و آخرین ساختمان آهنی دنیا! همچنین به رشد ثروت و قدرت آمریکا در این دوره اشاره کرده و نشان میدهد که نوکیسههای آمریکایی چهطور با خرید مبلمان و اثاثیه و حتی ازدواج با اشرافزادگان اروپایی، سعی بر خرید اصالت برای خود داشتند. فکر پیشرفت آمریکایی در این دوران، منجر به اختراعات جدیدی میشود که زندگی خانگی را دگرگون میسازد. این کتاب بر دو نمونه «بتون» به عنوان یکی از مصالح ساختمانی تاثیرگذار و نیز «تلفن» به عنوان یک ابزار ارتباطی کارآمد انگشت میگذارد.
فصل یازدهم، به «اتاق مطالعه» اختصاص دارد و به بهانه آن، نویسنده وارد مسئله حیوانات موذی خانگی و دردسرهای تاریخی مقابله با آنها از جمله موش، کنه، شپش، ساس و... شده و نشان میدهد که درک امروز ما از مسئله بهداشت تا چه حد حاصل تجربیات و تلاشهای بیوقفه پیشینیانمان برای مبارزه با طبیعت و کنترل آنست.
فصل دوازهم «باغ» است و مسئله محوری آن، توضیح اینکه چه تقلاهایی در طی تاریخ برای انتقال و تکثیر گونههای غیربومی و تجمیعشان در یک نقطه صورت گرفته و باعث رونق باغداری در انگلستان شده است. همچنین به توضیح این مسئله میپردازد که زنانه شدن باغداری و رواج آن بین زنان طبقه بورژوا چه اهمیتی دارد و به چه طریقی صورت گرفته است و اینکه مثلا چهطور کاشت چمن به جای سبزی، تا مدتها نشانهای از تمکن مالی محسوب میشده است! از بخشهای جالب توجه این فصل، داستان تولد اولین پارکهای عمومی و دموکراتیزه کردن استفاده از طبیعت در شهر بوده که در زمان خود، هیجان بسیاری را برای مردم عادی در پی داشته است.
«اتاق ارغوانی» عنوان فصل سیزدهم است که وجه تسمیه اتاق را نویسنده از رنگ دیوارها گرفته، جایی بسیار شکیل و مملو از قفسههای کتاب که ظاهرا نوعی میهمانخانه برای پذیرایی از میهمانان ویژه کشیش بوده است نویسنده در این فصل، تا حدودی به تاریخچه کتابخانه نیز میپردازد.
«پلهها» عنوان فصل چهاردهم است و در آن، ضمن گونهشناسی حوادث مرتبط با پله در خانه، تیپی از آسیبشناسی ارائه شده و ریزهکاریهای طراحی پله به دقت مورد مطالعه و کنکاش قرار گرفته است. ایده این فصل، نشان دادن این موضوع است که چهطور خانهها میتواندد به ما آسیب بزنند؟ علاوه بر پله، کاغذ دیواری و رنگهای شیمیایی دیوار و مشکلاتی که طی تاریخ برای ساکنان ایجاد میکردهاند نیز مورد بحث قرار میگیرد که در نوع خود جالب توجه است.
در فصل پانزدهم به «اتاق خواب» میرسیم، جایی که به گفته نویسنده، در زمانهای قدیم، گذران زمان در آن بیش از هر چیزی توام با وحشت ناشی از مسمومیت و نیز ناراحتی حاصل از رختخوابهای نامناسب بوده است. نویسنده در این فصل، به درک متفاوت افراد از خلوت و زندگی خصوصی نیز اشاره دارد و همچنین اینکه نگاه به رابطه جنسی و نیز مقوله مرگ، در آن زمان چگونه بوده است؟
فصل شانزدهم به «دستشویی» پرداخته و از خلال آن، درک متفاوت افراد از بهداشت و نیز ترس عمومی از استحمام و نظافت را مورد بررسی قرار داده و به شرح تحولات مفهوم و شکل توالت میپردازد.
عنوان فصل هفدهم «رختکن» است که با داستان کشف فسیل مرد یخی 5 هزار ساله شروع میشود، شخصی که با تجهیزات و لباس کامل، در اختیار ماست. نویسنده در این فصل، گوشههایی از تاریخچه لباس در طول قرن و نیز تحولات جنس و مقررات آن را پیش روی مخاطب قرار داده و گریزی نیز بر شکل آرایش مو و معانی آن دارد.
«اتاق کودکان» موضوع فصل هجدهم است؛ تعبیری که به گفته برایسون از 1330 در زبان انگلیسی تثبیت شد. او در این فصل، گریزی به تاریخچه مفهوم کودکی داشته و از خلال آن، وضعیت کودکان را در انقلاب صنعتی، نوانخانهها و حتی تحت دشواریهای تربیتی خانوادههای مرفه مورد بحث قرار میدهد. او در کمال ناباوری به ما میگوید که انجمن پیشگیری از بیرحمی با حیوانات، شصت سال قبل از سازمان مشابهی برای حمایت از کودکان تشکیل شد! و آن را گواهی بر اهمیت موضوع میگیرد.
کتاب درنهایت و در آخرین فصل خود مجددا به «اتاق زیر شیروانی» برمیگردد، همان جایی که از آن آغاز شده بود. برایسون که پیشتر قطعا در انبوه مطالب متنوع و گاه باورنکردنی، مخاطب خود را گیج و سرمست کرده، در این فصل، ضربه نهایی را به او وارد کرده و به طرز غیرمنتطرهای سر از داستان زندگی چارلز داروین تطورگرا درمیآورد. هدف او از این کار، همان است که مینویسد: «یافتههای او به مردم تحصیلکرده نشان داد دنیا نه فقط قدیمیتر از آنست که در انجیل نوشته شده بلکه بسیار پیچیدهتر، ناقصتر و ناکاملتر و شگفتانگیزتر است.» و اضافه میکند: «از جنبه دیدگاه زندگی خانوادگی، هرگز زمانی جالبتر یا پر حادثهتر از این نبوده است. زندگی خصوصی در قرن 19 از نظر اجتماعی، فکری، فنآوری، بهداشت، لباس و سر و وضع، جنسی و تقریبا هر جنبه دیگر که قابل اندازهگیری بود به طور کاملی تغییر یافت.» تغییری که بدون شک، چرخشی فاحش را در ساختار اجتماعی و اقتصادی جامعه نیز به همراه داشت و گروههای قدرتمند پیشین از جمله مالک خانه مورد بحث کتاب را به حاشیه راند. پس از ذکر تمام این موارد و تاریخچه پر فراز و نشیب خانه در قرن 19، برایسون کتاب خود را با این تاملات به پایان میبرد: «بزرگترین طنز ممکن، این خواهد بود که در جستجوی بیپایان خود برای پر کردن زندگی خویش با آسایش و شادی، دنیایی ساخته باشیم که هیچ کدام را نداشته باشد.»
تاریخچه خصوصی خانه، کتابی جذاب، ماجراجویانه، الهامبخش و مملو از اطلاعات عمومی ارزشمند است اما برای مخاطب دقیقی که بتواند از پس ساختار مارپیچی و شدیدا لایهلایه آن که حاصل تلفیق رویکردی ادبی و روایی و نیز توصیف فربه انسانشناختی است برآمده و قادر به درک مفصلبندی داستانهای هزار و یک شبی نویسنده باشد؛ در غیر این صورت، با متنی حجیم و روان ولی آشفته مواجه خواهد بود که بارها و بارها خواندن متمرکز آن برای فهم منطق درونیش ضروری مینماید.
خواندن این کتاب که از ترجمه روانی نیز برخوردار است، به علاقمندان حوزه خانه و فرهنگ و خصوصا رویکرد انسانشناسی فضای خانگی توصیه میشود.
[2] At Home: A Short History of Private Life
[3] Bill Bryson
[4] Durham
[5] Norfolk