برخلاف باقی کتابهایم اینبار #زاهو را رها کردم که خودش طبیعی خوانده شود. وقتی #قدم_بخیر_مادربزرگ_من_بود منتشر شد شاید بیش از دویست جلد از آن را دهتا دهتا از ناشرش خریدم و به دوستان منتقد و روزنامهنگار هدیه دادم؛ قصدم هم خواندن داستانها بود و هم معرفی و نقدش. همین روال را سر #اژدهاکشان هم داشتم و همان راه را رفتم. سر #عروس_بید کمتر چنین کردم و فقط به کسانی که مطمئن بودم #داستان میخوانند و دربارهاش مینویسند، کتاب دادم.