یاسر نوروزی در حال امضای رمانش «نامحرم»/ نمایشگاه کتاب تهران
در اين بخش از برنامهي «گذر كتاب»، با «ياسر نوروزي» صحبت ميكنيم، نويسندهي رمان «نامحرم». آقاي نوروزي وقتتون به خير!
بنده هم عرض سلام دارم خدمت شما، شنوندگان و همكاران محترمتون.
رمان «نامحرم» ماجراي چند نوجوان هست در اوائل دههي هفتاد كه در شهركي در تهران اتفاق ميافته و با وجود اينكه خيلي از چاپ كتاب نميگذره (فكر ميكنم حدود دو ماه)، استقبال خيلي خوبي از كتاب شده و در حال حاضر در آستانهي چاپ سوم هست. آقاي نوروزي! خودتون به عنوان نويسندهي كتاب، علت استقبال خوب مردم رو چي ميدونين؟
من فكر ميكنم تا به حال استقبالي كه داشته به اين جهت بوده كه ناشر تبليغاتي كه انجام داد، حرفهاي بوده و معرفي و به اصطلاح پرزنتيشن خوب، رضايتبخش و قانعكنندهاي انجام داده و در كل، اين معرفي باعث شد كه مخاطب با كليت كار آشنايي پيدا كنه. چون ما در خيلي جاها ميبينيم كه رمانها يا كتابهايي منتشر ميشه كه بهنوعي ممكنه فوقالعاده باشند، اما ناشر خودش رو موظف نميدونه به معرفي اونها و سپردنش به دست رسانهها و فرستادنش به مطبوعات و نشريات و راديو و اونوقته كه ما ميبينيم، اين حلقهي واسط شكل نميگيره كه كتاب معرفي بشه به مخاطب. و اونوقته كه گلهگزاريها شروع ميشه: صحبتهايي مبني بر شكايت ناشر از فلان نويسنده و مترجم يا برعكس. ناشر گله ميكنه كه سرمايهگزاري كرده و فلان كتاب فروش قابل قبولي نداشته و سرمايهش برنگشته و يا نويسنده و مترجمي رو ميبينيم كه از ناشرش گله داره و ميگه ناشر كار رو به شكل بايد و شايد براي فروش كتاب انجام نداده. به هر حال من فكر ميكنم كه اين حلقه اگر تكميل بشه و ناشر بدونه وظيفهش رسوندن كتاب به اين حلقهي واسط (رسانه) هست، اونوقته كه ميتونه انتظار داشته باشه، قدمهاي بعدي، ناخودآگاه برداشته بشه. من در اين قدم اول، واقعاً خودم رو چندان مؤثر نميدونم و فكر ميكنم كه اين تلاش رو ناشر به نحو احسن انجام داد.
من اين توضيح رو خدمت دوستان شنونده بدم كه اين رمان رو نشر «آموت» منتشر كرده. و البته اين نكته رو هم بايد اضافه كنم، صحبتهاي آقاي نوروزي منافي جذابيتهاي خود داستان نيست. آقاي نوروزي! حالا جداي از اينكه ناشر تلاشهاي خوبي كرد براي اين كتاب و كلا كتابهاي خودش (اصولاً نشر آموت تبليغات خوبي داره)، اما رمان نامحرم جذابيتهايي داره كه نميشه از اونها صرفنظر كرد و صرفاً استقبال خوب مخاطبان از اين رمان رو بر اساس تلاشهاي ناشر دونست. اگرچه باز هم عرض ميكنم كه اون تبليغات در جاي خودش تأثير فوقالعادهاي داشت. اما همونطور كه عرض كردم خدمت شنوندگان، رمان نامحرم دربارهي چند تا نوجوان هست در اوائل دههي هفتاد در تهران. خود اين مضمون در واقع جذاب هست و براي مخاطبان ميتونه تداعيكنندهي خيلي چيزها باشه و به خاطر همين ميتونن سراغ اين كتاب برن. در مجموع ميخوام بگم همين نكته خودش ميتونه يكي از جذابيتهاي اين رمان باشه. در ضمن در رمان نامحرم حوادث بسيار زيادي اتفاق ميافته و رمان بر پايهي اين حوادث جلو ميره و اين حوادث خودش جذابيت مضاعفي ايجاد ميكنه براي رمان نامحرم. اما اونچه در رمان نامحرم خيلي به چشم ميآد (مخصوصاً از اواسط كتاب تا پايان)، بحثي هست كه به نظر ميرسه نويسنده خيلي روي اون متمركز شده و درونمايه و جانمايهي اصلي كتاب رو هم شامل ميشه و اون بحث قضا و قدر و در واقع تكليف انسان هست در مقابل جهان و يا به تعبير ديگه، نقشي هست كه قضا و قدر در زندگي انسان بازي ميكنه و فارغ از تمهيداتي هست كه انسان در طول زندگيش ميچينه. اين دستهاي نامرئي براي رقم زدن سرنوشت انسان، در رمان نامحرم، نقش اصلي رو ايفا ميكنه. خودتون توضيحي داريد دربارهي اين مسئله؟
فكر ميكنم مسئلهي قضا و قدر و جبر و اختيار، فارغ از اينكه بايد بگم من كارشناس اين حوزه نيستم و فقط به عنوان نويسنده دارم راجع بهش صحبت ميكنم...
به عنوان كسي كه دغدغهش بوده...
...بله. به عنوان كسي كه اين مسئله دغدغهش بوده و شخصيت اصلي داستانش داره با اين مسئله دست و پنجه نرم ميكنه؛ با تقدير و پشتبند اون، با جبر و اختيار. در مورد اين قضيه بايد بگم وقتي انسان براي خلقت، خالقي متصور ميشه و خودش رو مخلوق ميدونه، دو تا زاويهي ديد ميتونه نسبت به مسئلهي جبر و اختيار اتخاذ كنه. يعني وقتي شما اعتقاد پيدا كردين به اينكه مخلوق پروردگار هستين، دو راه و دو نگرش پيش روي شما قرار ميگيره. راه اول، نگرش از بالا هست. يعني دست پروردگار رو در تمام مسائل مجري ميبينيد و تمام اتفاقات رو با نگاهي جبرمحور تحليل ميكنيد. در توضيح بايد بگم، از بالا نگاه كردن باعث ميشه كه شما خودتون رو بههيچوجه دخيل ندونيد در اتفاقي كه داره براتون در زندگي ميافته. يعني ماجرا گاهي در اين رمان به اين شكله كه وقتي اتفاقي براي شخصيت اصلي ميافته، شما احساس ميكنيد شخصيت اصلي هيچ دخالتي نميتونه در اون اتفاق داشته باشه. در اين مواقع احساس ميكنين، شخصيت اصلي هيچ كاري از دستش برنميآد و همه چيز داره از بالا رقم ميخوره. پس راه اول، يا نگرش اول، منجر ميشه به نوعي اعتقاد جبرمحور. اما نگرش دوم يا راه دوم چييه؟ راه ديگه يا نگرش ديگه، نگاه كردن از پايين هست. يعني چي؟ يعني شما همين الان كه دارين با من صحبت ميكنين يا من دارم جواب شما رو ميدم، من در جواب دادنم مختار هستم و شما در پرسيدن سوالهاتون. يعني ميخوام بگم هر دو وقتي از پايين ماجرا رو نگاه ميكنيم، احساسِ مختار بودن داريم. من الان دارم انتخاب ميكنم كه با شما صحبت كنم و به صحبتهام ادامه بدم و بعد كه اين گفت و گو تموم شد، ميرم و انتخاب ميكنم كه به كدوم كارم برسم و كجا برم. و شما هم همينطور. پس اين هم نتيجهي نگاه كردن از پايين هست؛ اينكه شما احساس ميكنين كاملا مختار هستين و هيچ جبري بر اعمالتون مستولي نيست.
اما چيزي كه خودِ من فكر ميكنم، نوعي نگرش هست كه شايد عقلانيت نتونه در مورد اون پاسخي داشته باشه (مثل خيلي اتفاقات ديگه كه عقلانيت پاسخي براي اونها نداره). اين نگرش، حد وسطي هست بين راه اول و راه دوم. يك تضاد. يك تناقض. يعني اختيار جبرگونه. يا جبر مختارانه. كه اگر شما از اين نگاه فاصله بگيرين، يا دچار خودمختاري ميشين، يا بيخيالي و تسليم محض. شخصيت اصلي داستان، در ابتدا و بهشكل ناخودآگاه خودش رو مختار محض ميدونه و شما هر چقدر به پايان رمان نزديك ميشيد، ميبينيد اون از اين نگاه فاصله ميگيره و به نگاه جبرمحور نزديك ميشه. يعني در ابتدا داره از پايين نگاه ميكنه و بعد اتفاقاتي براي اون پيش ميآد كه كم كم نگاهش رو معطوف ميكنه به بالا و در ادامه، در نهايت، سرگردان ميمونه بين اين دو نگرش. و نميتونه اين جبر مختارانه رو درك كنه و با اين تناقض كنار بياد. و به همين علت هست كه در مقاطعي از رمان با نوعي حزن يا خشونت مواجه ميشه.
خيلي ممنونم آقاي نوروزي! رمان نامحرم عليرغم اين درونمايهي قوي و جدياي كه داره، ولي رماني هست بهشدت خوشخوان و سليس و همين يكي از وجوه مثبت اين رمان هست و شايد به همين دليل هم هست كه مخاطبان، خوب از اون استقبال كردن. به هر صورت از شما متشكرم و منتظر آثار بعديتون هم خواهيم بود.
ممنونم. خدا نگهدار.
(رادیو گفت و گو٬ ۲۳/۴/۹۱ ٬ ساعت ۱۷:۳۰. با تشکر از خانم احمدی که زحمت پیاده کردن و ارسال این گفت و گو را به عهده گرفت)