مهشید سادات فهیم (روزنامه ايران): «کیهان بهمنی» که پیش از این با ترجمه رمان «خدمتکار و پروفسور» و مجموعه داستان «انتقام» ،نویسنده شرقی «یوکو اوگاوا» را به کتابخوانان معرفی کرده بود، بهار سالجاری ترجمه رمان «دختری که پادشاه سوئد را نجات داد» به همت نشر آموت روانه نمایشگاه کتاب کرد تا در فهرست پرفروشها قرار گیرد. «دختری که پادشاه سوئد را نجات داد» یک رمان تاریخی نیست، بلکه تأثیر روایات روزنامه نگارانه نویسنده است که با بهره جستن از شخصیتهای تاریخی بر جذابیت داستان میافزاید. ترجمه «کیهان بهمنی» از این کتاب با گذشت سه ماه به چاپ دوم رسید است.
آقای بهمنی برای انتخاب و ترجمه کتاب چه معیارهایی دارید؟
این موضوع بستگی به این دارد که کتاب مورد نظر در حوزه ادبیات داستانی باشد یا آثار غیرداستانی. در اکثر موارد جنبه سودمندی و مفید بودن یک اثر غیرداستانی برای من ملاک انتخاب کتاب است. به عبارت سادهتر کتاب غیرداستانی را زمانی ترجمه میکنم که مطمئن باشم موضوع مطرح شده در آن میتواند برای قشر یا اقشاری از خوانندگان مفید باشد. در مورد ادبیات داستانی هم ملاک اول من برای انتخاب اثر این است که خودم با آن اثر ارتباط برقرار کنم. یعنی وقتی اثری داستانی را میخوانم و رابطهای با آن برقرار نمیکنم بلافاصله این سؤال در ذهنم شکل میگیرد که اگر این داستان برای من جالب نبوده چرا باید برای خوانندگان جالب باشد.
چه عواملی موجب میشود به پیشنهاد ناشر برای ترجمه یک اثر اعتماد کنید؟
مهمترین عامل سابقه ناشر در زمینه نشر آثار خوب است. ناشری که میداند چه کتابهایی را برای چاپ انتخاب کند انگیزه بیشتری به مترجم میدهد. یک نگاه به فهرست آثار قبلی چاپ شده توسط ناشر میتواند اطلاعات زیادی درباره آن ناشر بدهد.
ترجیح میدهید به ترجمه آثار در سبکها و ژانرهای مختلف بپردازید یا پیگیر یک سبک خاص باشید؟
ترجمه کاری تخصصی است و فعالیت در هر بخش از این زمینه نیاز به پیشزمینههایی خاص چه در بخش تجربی و چه در بخش تخصصی دارد. ترجیح خود من ادبیات داستانی است، چرا که در این زمینه اندک مطالعاتی دارم. اما با ترجمه دو نمایشنامه تجربه در زمینه ادبیات نمایشی هم داشتهام. معتقدم برای ترجمه شعر بهتر است مترجمانی به صورت کاملاً تخصصی وجود داشته باشند، چرا که زبان شعر زبان ایجاز و استعاره است.
پرداختن اختصاصی به ترجمه آثار نویسندهای خاص چطور؟
کاملاً با این موضوع موافقم. پیشتر با ترجمه پنج اثر از خانم آن تایلر، دو اثر از خانم اوگاوا، دو اثر از دان دلیلو و دو اثر از ارنست همینگوی نشان دادهام که بیشتر مایلم روی آثار نویسندگانی کار کنم که آشنایی اندکی با آثار آنها دارم. به اعتقاد من مترجم بعد از ترجمه یکی دو اثر از یک نویسنده آشنایی خوبی با جهانبینی و حتی نثر نویسنده پیدا میکند که این میتواند به ترجمه آثار بعدی از همان نویسنده کمک زیادی کند. هنگامی که تصمیم میگیرم اثری از نویسندهای را ترجمه کنم که پیشتر آثار دیگری از او ترجمه شده است، برای شروع کار حتماً بخشهایی از ترجمههای دیگر را میخوانم.
آثار یوکو اوگاوا را چطور ارزیابی میکنید؟
خانم اوگاوا هم مانند اکثر نویسندگان شرقی دغدغهها و جهانبینی خاص مشرق زمینی دارد. ادبیاتی که هنوز به خانواده بهعنوان محور جامعه نگاه میکند و به اعتقاد من، احساسات هنوز نقش محوری در افکار و امیال انسانها دارند. خانم اوگاوا، حداقل در این دو اثری که من از ایشان ترجمه کردهام، نشان داده است که از قابلیتهای یک نویسنده بزرگ برخوردار است، زیرا در همین دو کتاب نشان میدهد چطور میتواند براحتی از جهانی به جهان دیگر برود. در خدمتکار و پروفسور روح زندگی جاری است و در انتقام سایه مرگ بر تمام اثر مستولی است. این یعنی توانایی نویسنده در حرکت در قلمروهای متعدد و مختلف.
چطور به ترجمه <دختری که پادشاه سوئد را نجات داد> رسیدید؟
چند سال پیش اثر اول یوناسون، «پیرمرد صد سالهای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد» را از یک کتابفروشی در کوالالامپور خریدم. آن زمان هنوز این اثر به اصطلاح سروصدا نکرده بود. بعد از خواندن آن خیلی علاقهمند شدم که کتاب را ترجمه کنم. حدود نیمی از آن را هم ترجمه کرده بودم اما به خاطر بعضی مشکلات تحصیلی مجبور شدم ترجمه مابقی آن را به زمانی دیگر موکول کنم. در مراجعت به ایران با خبر شدم که استادم، سرکار خانم فرزانه طاهری، این کتاب را ترجمه کردهاند بنابراین از ادامه کار منصرف شدم، البته ایشان با سعهصدر به من اجازه دادند که کتاب را دوباره ترجمه کنم اما خودم دیگر تمایلی به این کار نداشتم. بنابراین هنگامی که دومین اثر از این نویسنده به زبان انگلیسی ترجمه و چاپ شد از خانم طاهری رخصت خواستم و هنگامی که ایشان اعلام کردند قصد ترجمه «دختری که پادشاه سوئد را نجات داد» ندارند، کتاب را ترجمه کردم.
سبک یوناس یوناسون و یوکو اوگاوا بسیار متفاوت است، این تفاوت در روند ترجمه چه تأثیری دارد؟
مهمترین تفاوت زبان شاعرانهای است که خانم اوگاوا دارد. در اثر خانم اوگاوا نوعی رمانتیسیسم وجود دارد که به اعتقاد من نویسنده برای روح بخشیدن به علم ریاضی از آن بهره برده است. یوناسون روزنامهنگاری داستانپرداز است. حوادث داستان را مانند مطالب صفحه حوادث روزنامهها روایت میکند. ترجمه خدمتکار و پروفسور پیچیدگی بیشتری داشت.
ترجمه کتابی مانند دختری که پادشاه سوئد را نجات داد که لحن طنز دارد چه تفاوتی با آثار جدی دارد بیشتر از لحاظ وفاداری مترجم به نثر نویسنده؟
به اعتقاد من موضوع وفاداری ربط چندانی به سبک و سیاق نویسنده ندارد. وفاداری امری نسبی است که مترجم باید حتیالامکان خود را ملزم به رعایت آن بداند. اما ترجمه داستان طنز مستلزم رعایت زبان معیار است. در واقع چون طنز موضوعی است برآمده از تعاملات و رفتارهای روزمره بشری، بنابراین به اعتقاد شخصی من، زبان ترجمه این آثار باید زبانی نزدیک به زبان مردم کوچه و بازار باشد. منظورم زبان عامیانه نیست، بلکه زبانی فارغ از مبالغات است. زبانی که در طی روز میشنویم و بوی آشنایی دارد.
امروزه مخاطبان چه به دلیل هزینه و چه به دلیل کمبود زمان برای مطالعه کمتر به سراغ کتابهای حجیم میروند. شما چه چیز را عامل محبوبیت و فروش بالای دختری که پادشاه سوئد را نجات داد میدانید؟
مهمترین عامل این موضوع وجود داستان در این اثر است. دوران فعلی عصر کمبود وقت و در نتیجه فشردهسازی همه چیز، از جمله اطلاعات است. ادبیات هم همسوی با این حرکت به سمت مینیمالیسم و فلشفیکشن رفته است. اما با وجود این، هنوز داستانگویی و داستانخوانی دارای جایگاه خاص خود است. نویسندگانی که خود را ملزم به اصل داستانگویی و داستانپردازی میدانند هنوز موفق هستند. حداقل در این سالها میبینیم که هرگاه اثری نوشته شده و خواننده در آن داستانی مشخص یافته، آن اثر با استقبال مواجه شده است.
نگارش و ویراستاری در مقبول افتادن کتابها چه تأثیری دارند؟
تأثیری صد درصدی. مترجم یا مؤلف و اثر مانند دو شطرنجباز درگیر در بازی هستند. در بازی شطرنج همیشه از نفر سوم خواسته میشود سکوت کند چرا که او جزئیاتی را میبیند که دو حریف درگیر در نبرد به خاطر درگیری با بازی قادر به دیدن آن جزئیات نیستند. به همین علت وجود یک ویراستار خوب میتواند کمک زیادی به دیده شدن این جزئیات کند. برخلاف شطرنج در اینجا نفر سوم باید تا آنجا که میتواند جزئیات نادیده را گوشزد کند. یادمان باشد «سرزمین هرز» تی اس الیوت اگر به خاطر وجود ازرا پاوند نبود، هرگز به چنین حدی از موفقیت دست نمییافت.
یافتن معادل فارسی برای اینکه طنز یوناس یوناسون منتقل شود کار آسانی بود؟
این کار هم مانند هر اثر دیگری چالشهایی را در برابر من گذاشت و طبیعی است که وظیفه مترجم هموار کردن همین پستی و بلندیهاست. اما ترجمههای بسیار دشوارتر از این اثر هم داشتهام.
امروزه تب نویسندگی و ترجمه در جامعه فرهنگی بسیار دیده میشود شما چه ویژگیهایی برای یک مترجم خوب در نظر دارید؟
یک منتقد غربی جمله معروفی دارد که میگوید «اگر برای خواندن وقت ندارید آن را برای نوشتن هدر ندهید.» حالا من هم میخواهم با اندکی تغییر همین تعبیر را برای مترجمان بگویم. «اگر برای خواندن وقت ندارید آن را برای نوشتن و ترجمه کردن هدر ندهید.» به اعتقاد من خواندن ادبیات فارسی و زبانهای دیگر نقش بسزایی در بهتر شدن کار ترجمه دارد. خواندن آثار کلاسیک ادبیات فارسی کمک بسیاری به بهبود دایره واژگان نویسنده و مترجم میکند. بنابراین مهمترین ویژگی یک نویسنده یا مترجم خوب این است که خواننده خوبی باشد.
دختری که پادشاه سوئد را نجات داد رمانی تاریخی است و نویسنده حتی در صفحات پیاپی به بیان تاریخ محض پرداخته است. چه چیز را عامل مقبولیت این موضوع میدانید؟
«دختری که پادشاه سوئد را نجات داد» یک رمان تاریخی نیست. تعریف رمان تاریخی چیز دیگری است. این اثر رمانی است که در بستری فانتزی از بعضی شخصیتها و وقایع تاریخی بهره برده است. خواندن آثار رمانهای یوناسون مثل ورق زدن آلبومهای عکس خانوادگی است. هنگام خواندن این رمان برخورد گاهبهگاه با اسامی شخصیتهای شناخته شده تاریخی کار را جذاب میکند.
این سبک و سیاق بیان طنازانه تاریخ میتواند در دیگر کتابهای تاریخی هم بهکار گرفته شود یا آن را خاص یوناس یوناسون بدانیم؟
حتماً نمونههایی از این دست فراوان بوده است اما چون یوناسون روزنامهنگار بود به شکلی خاص از این حوادث و شخصیتهای تاریخی در آثار خود استفاده کرده است. درست مانند اینکه شخصی طناز اخبار سیاسی روزنامهها را بخواند و بعد از هر خبر داستانی طنز برای آن بسازد.