آرش شفاعی (روزنامه قدس): زنی رشید، زیبا و البته شوربخت قهرمان اصلی تازه ترین اثر داستانی یوسف علیخانی است. ...
داستان نویسی که سرانجام از قصه کوتاه دل کنده و رمان نوشته است و این، نخستین رمانش بازهم در همان فضای آشنای داستانهای او یعنی در میلک میگذرد.
«میلک» در جهان داستانی نویسنده روستایی است در محاصرۀ کوهها و مردمانی که ارتباطشان با مردمان دیگر مناطق اطراف، سخت و گاه ناممکن است. این مسأله را از سختی زمستانهایش میشود فهمید؛ زمستانی که در « بیوه کشی» هم نمود پیدا کرده است و چنان برفی میبارد که مردم مجبور به کندن تونل برای ارتباط با یکدیگر میشوند.این وضعیت سخت محیطی باعث میشود که مردم میلک بیشتر به خودشان بپردازند تا دیگران. آنها از ارتباط گرفتن با مردمان دیگر واهمه ای پنهان دارند، چرا که برای بیرون آمدن از لاک خود و با دیگران وارد ارتباطات اجتماعی شدن، نیازمند سهولت شرایط ارتباطی هستند. اگر بپذیریم برای داشتن یک فراگرد ارتباطی سالم ، یکی از مهم ترین عناصر لازم، کانال ارتباطی درست است، آنگاه به این نتیجه میرسیم که محاصره بودن میلک در میان کوهها و راههای مواصلاتی سخت، امکان داشتن کانال ارتباطی سهل را از مردمان این روستا گرفته است.
به دلیل همین ارتباطات سخت و ناممکن است که مردم روستا، انسانهایی درون گرا و بیش از حد خرافی بار آمده اند و چون دغدغۀ دیگری ندارند، دایم برای هم «قصه میسازند» و یکدیگر را به بهانههای نادرست میآزارند و طرد میکنند.
میلکِ فراموش شده
«میلک» در داستانهای کوتاه علیخانی بیشتر به چشم میآمد و به همین دلیل میتوانست نقش نمادین خود را بیشتر نشان دهد. در رمان نویسی ، حساسیت نویسنده به پرداخت همزمان چندین شخصیت و به جلو راندن داستان باعث شده است، یکی از مهمترین عناصری که میتوانست به داستان کمک کند، فراموش شود و آن هم خود «میلک» است. نویسنده سعی کرده است در بخشهایی از داستان دربارۀ جغرافیای روستایی که از آن سخن میگوید، توضیحاتی بدهد اما آنچه من از آن سخن میگویم، چیزی بیشتر از «تشریح جغرافیای محل» است. میان باورهای جادویی و افسانههایی که مردم محلی در ذهن خود ساختهاند و ما بازای بیرونی آن یعنی رازناکی کوهها ، درهها، چشمهها و همۀ آنچه جغرافیای پیرامونی را میسازد، ارتباط پیوسته و تنگاتنگی برقرار نشده است و اگرچه داستان نویس سعی کرده است، در این خصوص دادههایی را در متن تعبیه کند، اما نتوانسته است این پیوند را چنان برقرار کند که جغرافیا نقشی فراتر از محل رویداد بازی کند و به یکی از مؤلفههای اساسی داستان بدل شود.
علیخانی در انتخاب سوژه مورد نظر برای رمانش به تلفیق همزمان چند ژانر توجه داشته است. داستان گاهی رنگ و بوی ملودرام به خود میگیرد و گاه رنگی از حادثه پردازی به خود میگیرد. در این داستان هم درونیات شخصیتها اهمیت دارد و هم روابط بیرونی میان شخصیتها، ضمن اینکه برخی شخصیتهای داستان نیاز به کار بیشتر برای پرداخت دقیق داشتهاند، ( شخصیت اصلی رمان)، اژدر، بزرگ و پیل آقا . نویسنده در پرداخت این شخصیتها بخوبی عمل کرده است، اما این پرداخت دقیق و صحیح باعث شده است که گاهی تعادل مورد نیاز در حفظ ضرباهنگ رمان از دستش خارج شود. داستان تا یک سوم پایانی اش با شتابی معقول و تعادلی قابل قبول در پرداخت شخصیتها و حوادث پیش میرود، اما از جایی به بعد که قرار است خوابیده خانم یکی یکی به عقد برادران همسرش درآید و آنان بمیرند؛ شتاب گرفتن ناگهانی روایت داستان نشان دهندۀ آن است که نویسنده خودش هم حوصلهاش از این روایت تکراری و پی در پی، و طراحی نخستین خود برای پیشبرد رمان به سرآمده است.
برادران کوچکتر بدون اینکه فرصتی برای آشنایی با روحیاتشان و نیز موقعیت دراماتیک پیش آمده میان آنان و همسرشان ، به خواننده داده شود؛ به کام مرگ فرستاده میشوند تا داستان وارد مرحلۀ نهاییاش شود.
این در حالی است که پایان داستان و راز مرگ پیاپی مردان زندگی خوابیده خانم، تقریباً از همان مرگ نخستین قابل حدس زدن بود و پایان بندی رمان میتوانست به شکلی روی دهد که امکان لذت بردن از یک اتفاق غیرمنتظره کام خواننده را پس از خواندن بیش از 300 صفحه داستان شیرین کند.
«بیوه کشی» رمان خوبی است اما رمان خوبتری میشد، اگر میتوانست نسبت میان خود و واقعیت پیرامونی را تعریف دقیقی کند؛ رمانی که میتوانست در دریایی از جادو و شگفتی غوطه خورد، اما تصمیمش از اول این بود که از رازهای پیچیدۀ زندگیهای نیمه بدوی رازگشایی کند و به همین دلیل مجبور است دستهایش به علامت تسلیم در برابر دنیای سترون شده از تخیل و جادو بالا ببرد.
نگاهها به «بیوهکُشی»
مرتضا كربلايي لو ( وبلاگ شخصی) ... اينجا
محمود قلي پور (روزنامه فرهیختگان) ... اينجا
حميد نورشمسي (مجله پنجره) ... اينجا
مرجان محمدي (صفحه فیس بوک) ... اينجا
مهديه جيراني (ایمیل) ... اينجا
آرش شفاعي (روزنامه قدس) ... اينجا
سعید شریفی (صفحه فیس بوک) ... اینجا
الهام فلاح (روزنامه فرهیختگان) ... اينجا