محدثه سرایی: کلاریس برای حفظ امنیتِ خاطر و آرامش کودک پنج سالهاش با تمام توان تلاش میکند.
او تمام روزهای باقی ماندهاش را به آرتور اختصاص میدهد.
میخواهد دنیا را در زمان اندکاش به او نشان دهد.
محدثه سرایی: کلاریس برای حفظ امنیتِ خاطر و آرامش کودک پنج سالهاش با تمام توان تلاش میکند.
او تمام روزهای باقی ماندهاش را به آرتور اختصاص میدهد.
میخواهد دنیا را در زمان اندکاش به او نشان دهد.
رعنا پورصادق: برای یک کودک تمام جهان در آغوش گرم پدر و مادرش خلاصه میشود، هرچه بخواهد در اختیارش است؛ در این آغوش از تمام بدیها به دور است و جهانش در امنیت کامل است.
روزی که یکی از پایههای این جهان بلغزد، برای یک کودک انگار تمام جهانش فرو ریخته است. تمام تصوراتش از جهان فرو میپاشد و هستیاش میان سیاهیهای دنیا گم میشود.
اما اگر فرصتی باشد تا بتوان کمی از این فروپاشی جلوگیری کرد، چه؟!؟
حدیث صابریان: روزی که کلاریس به خانه بازگشت پسر پنج سالهاش - آرتور - به خوبی متوجه شده بود که اتفاقی افتاده که او از آن بی خبر است. اتفاقی مهم که همهی اعضای خانواده سعی در پنهان کردن آن داشتند اما کلاریس با استفاده از جادوی خلاقیتاش توانست آن خبر را به پسرش بدهد :
یک ماموریت مخفی. سفر به سیارهی آبی و سبزی که توسط حلقه هایی احاطه شده بود. سفر به اورانوس!
ريحانه شعبانپور: اين موضوعى بود كه ذهن "كلاريس" مادر "آرتور"را به خود مشغول كرده بود."كلاريس"قبلا تصويرگر كتاب ها بوده و بنابراين قدرت تخيل بسيار قوى دارد و با يارى گرفتن از اين قدرت و با همراهى همسر وفادارش "ويكتور" دنياى زيبايى را براى فرزند خردسالش ترسيم مى كند كه در آن: مادر مهربانى براى انجام يك مأموريت،عازم "اورانوس"است و قرار است در آنجا قلموى بزرگ دنيا را در دست بگيرد و فقط به خلق زيبايى ها بپردازد و با "ستاره ساز" شدن،اجازه ندهد روح فرزندش با يك زخم عميق دچار آسيب شود...
فاطمه سعیدی: به گمانم تمام مامان های دنیا،همه چیز را می دانند.مثل اینکه روی زمین موجوداتی به رنگ بنفش هم داریم یا نه،اینکه دریاچه ها چطور درست میشوند،اینکه خورشید وقتی غروب میکند کجا می رود.مگر نه؟همه مامان های دنیا،به اندازه ی دانه های شن روی ساحل برای بچه هایشان بوس می فرستند.برایشان داستان می خوانند و تکه بزرگتر شکلات را به آنها میدهند.اما تمام مامان های دنیا،مثل مامان من برای ماموریتی مخفی به اورانوس میروند؟
مبینا آزادنیا: به خاله کَسی گفتم: «مامان میخواد بره سیاره اورانوس.»
خاله کَسی که انگار حرف مرا باور نمیکرد، با لحن عجیبی گفت: «اورانوس!»
مامان گفت: «بله.»
«چه داستان باورنکردنیای! داری میری اورانوس؟»
«بله.»
من هم گفتم: «این یه ماموریت مخفیه.»
نازنین فروغی: ملیسا دهکوستا در رمان کوتاه و عجیببکر و خوب و عمیق "ستارهساز" تمرکز زیادی روی فضاسازی داشته و نقطهی سیبل این فضاسازی را در شکلدادن محیط مناسب برای پروراندن احساسات کودکانه قرار داده یعنی جایی که یک کودک باید مهیای سفر درونی و بعد از آن رسیدن به پذیرشی خاص شود.
محیط پذیرش برای یک کودک باید جایی باشد که در آن کودک رها و آزادتر از هر زمان دیگری احساسات خود را نشان دهد. اینجا باید در نظر داشت کودک از هر وقت دیگری بزرگسالتر است و نباید با محبتی ظاهری و سطحی بهاصطلاح او را گول زد!
فاطمه پرهامراد: #ستاره_ساز جدیدترین رمان #نشر_آموت، کوتاه، لطیف، عمیق و تاثیرگذار.
#ملیسا_ده_کوستا نویسندهی این رمان، جادوگر است. جادوگری با جادوهای اعجابانگیز از جنس کلمات، کلماتی که قهارانه دست خواننده را میگیرند تا از گذرگاه رنج، سوگ و فراق بگذرد.
بیتعارف میگویم، رمان #فرداها با تمام دلنشینی و نکات عمیق نهفته در روایتش، صد در صدِ رضایتم را جلب نکرد؛ اما #ملیسا_ده_کوستا با #ستاره_ساز مُهر تاییدی زد بر تواناییهایش و نه فقط رضایت که تحسین قلبیام را نیز به خود معطوف ساخت.
Life’s Too Short
(رمان خارجی)
نشر آموت / چاپ ششم / ۴۰۰ صفحه / ۳۱۰.۰۰۰ تومان