دیروز با حمیدخان داشتیم دربارهی #نشر_چشمه و درخشش کتابهایش در #کتابفروشی #آموت حرف میزدیم که اسم استاد روی صفحهای گوشیام نشست؛ #حسن_کیائیان
شوق سراسر وجودم را برداشت؛ بعضی اسمها شادیآور و انرژیبخش هستند.
استاد رفته بود #کتابفروشی_آموت و دیده بود نیستم و زنگ زده بود. کلی حسرت خوردم که کاش بودم. خجالت کشیدم خواهش کنم بمانند تا خودم را برسانم؛ که با موتور حداقل چهلدقیقه طول میکشد از اینجا تا آنجا.
از دیروز دارم به رفتار بزرگمنشانهی استاد کیاییان فکر میکنم و سر زدناش به شاگردانی چون آموت و هی در خاطرم میگذرد که بیجهت نیست کیا و بزرگ شدن بعضی نفرات.
همیشه تلاش کردم رفتار این خانوادهی بزرگ را سرمشق قرار دهم؛ اگرچه ناتوانم.
میبوسمتون جناب کیاییان مهربان و خوشحالم ایران، چشمه دارد و هیچ وقت تشنه نمیمانیم
https://www.instagram.com/p/BuqFW4UBQEL/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=tws4mkfa4z6c