قبل عید در #نونوشت_آموت حرف افتاد که قدیما #نامه_نگاری چقدر لذتبخش بود و چقدر منتظر میماندیم تا #نامه مان به مقصد برسد و
بعد عید بچهها شروع کردند به نوشتن نامه برای #آقای_کتابفروش و هر روز آقای #پستچی نامهها را میآورد و
چندتای اول را خواندم و چون درگیر آمادهشدن برای #نمایشگاه_کتاب بودم، تمرکز نداشتم و یک قفسه را خالی کردیم برای گذاشتن پاکتها
و حالا بالاخره فراغتی پیش آمد تا به دیدار نامهها بروم
هنوز شروع نکردم به خواندن؛ باز کردن نامهها خودش یک ساعت وقت برده
از همه دوستان عذرخواهی میکنم که این دیدار به تاخیر انجامید
و ممنونمام که اینقدر زندهاید
https://instagram.com/p/CtqihV6qnmZ/