الهامه کاغذچی (روزنامه فرهيختگان): برونسکى گفته است: «دانش به خودى خود باید قانون اخلاق باشد، زیرا اگر آدمى، ارزش طبیعى راستى را بپذیرد، در این صورت، اگر خود در خدمت این ارزش طبیعى باشد، همهگونه نتایجى از آن به دست خواهد آمد.» رمان خدمتکار و پروفسور، بیش و پیش از آنکه داستانى درگیر اعداد و ارقام و معادلات ریاضى باشد، یادآور داستان فراموششده اخلاقیات است و در ستایش فضیلت انسانى. داستان زن جوان خدمتکارى که براى کار به منزل بىروح و سرد پروفسور ریاضیات مىرود.
زن با حضورش روح جدیدى در کالبد خانه مىدمد و حضور پسربچه 10، 11 سالهاش، زندگى و شوق وصفناشدنى گریز از تنهایى را براى زندگى سرد و تنهاى پیرمرد به ارمغان مىآورد. درباره این رمان با کیهان بهمنی مترجم آن به گفتوگو نشستهایم.
***
چه شد که دست به ترجمه «خدمتکار و پروفسور» زدید؟ آیا مترجم دیگرى هم این اثر را ترجمه کرده است؟
چند سال پیش فرصتى داشتم به نمایشگاه کتاب کوالالامپور بروم. در بخش ادبیات آسیا عنوان این کتاب به نظرم جالب آمد و بعد از خواندن خلاصه داستان در پشت جلد کتاب تصمیم گرفتم کتاب را ترجمه کنم. بله ظاهرا بعد از چاپ این اثر مترجم دیگرى هم آن را ترجمه کرده است.
از یوکو اوگاوا کتاب دیگرى در ایران منتشر شده است؟
بله، بهتازگى مجموعه داستان به هم پیوسته از همین نویسنده با عنوان «انتقام: یازده داستان سیاه»، با ترجمه خودم و به همت نشر آموت منتشر شده است.
با توجه به اینکه فرهنگ و ریشههاىمان به هم نزدیکتر است، چرا آنطور که شایسته و درخور است آثار ادبى خاور دور در ایران شناخته شده نیست؟ آیا به دشوارى زبان و گویش آنها مربوط مىشود یا دلیل دیگرى دارد؟
شناختهشده نبودن ادبیات شرق یا بهتر است بگوییم کمرنگ بودن ادبیات مشرقزمین در ایران عمدتا از دو عامل مهم نشأت مىگیرد؛ اول اینکه ادبیات غرب همچون فرهنگ غرب با هژمونى تفکر غربى در ایران گره خورده است. سلطه غرب در مشرقزمین باعث شده است همواره به ادبیات غرب بهعنوان ادبیات برتر نگاه شود. این موضوع را مىتوان حتى در ادبیات تولید داخل و مقایسه آن با ادبیات وارداتى مشاهده کرد. بسیارى از آثار نویسندگان وطنى حداقل ارزش بالاترى از بخشى از ادبیات غرب دارند اما هیچگاه ادبیات معاصر ایران نتوانسته است خود را از زیر سایه ادبیات غرب خارج کند. البته این موضوع نیاز به آسیبشناسى خاصى دارد که در اینجا فرصتى براى طرح آن نیست.
نکته دوم اینکه ادبیات شرق عمدتا به واسطه ترجمههاى انگلیسى به دست خوانندگان ایرانى مىرسد. همین موضوع باعث مىشود که آنچه به دست خواننده مىرسد ترجمه ترجمه باشد و این موضوع آسیب زیادى به اثر مىزند. شاید اگر مترجمانى آشنا به زبانهاى شرقى فعالیت مىکردند این موضوع تا حدى بهبود مىیافت.
آیا شما هم این کتاب را کتاب اعداد مىدانید؟ من در نقدى که براى خدمتکار و پروفسور نوشتم، یادآور این نکته شدم که این رمان، بیشتر از آنکه درگیر اعداد باشد، آیینهاى از روابط سالم انسانى و عاطفى است. آدمهایى با احساس مسئولیت قوى.
تا حدودى با این نظر موافقم. هرچند فکر مىکنم در این اثر پایه روابط انسانى و عاطفى بر ریاضیات استوار است. درواقع ریاضیات پلى است براى پیوند دادن سه نسل. به عبارت سادهتر ریاضیات بهعنوان علمى زیبا مىتواند به زندگى افراد رنگ ببخشد و درنهایت باعث ایجاد الفت بیشتر شود.
در جریان ترجمه اثر با کدام یک از شخصیتها همذاتپندارى بیشترى داشتید؟
همذاتپندارى که نه اما پرداخت شخصیت پروفسور را بسیار پسندیدم. به زعم من اوگاوا نشان داده است که از تکنیکهاى داستاننویسى آگاه است و شخصیتهاى داستانش را بسیار واقعى ساخته است. پروفسور شخصیتى دوستداشتنى است. شخصیتى نمادین از آدمهایى که به کار و حرفه خود عشق مىورزند. همچون شخصیتهاى نمادین رمانهاى همینگوى.
نکته جالب این رمان آنجاست که قهرمان ندارد. اما در عین حال همه شخصیتها قابل ستایش و قهرمان هستند. تعداد شخصیتها کم است و همه چیز شسته و رفته و قابل هضم است. مىتوانم نظر شما را در این مورد و بهعنوان مترجم اثر بدانم؟
این داستان یک ضدقهرمان (Antihero) دارد و این ضدقهرمان یک پروفسور سالخورده است با حافظهاى معیوب. در واقع این داستان آدم بد ندارد. آنتاگونیست این رمان هم فراموشى است. اما یادمان باشد شخصیتهاى خدمتکار و پسرش به واسطه وجود پروفسور نقش مىگیرند. در واقع وجود پروفسور به زندگى آنها اهمیت روایى مىدهد.
ترجمه این رمان که به نام داستان ریاضى معروف شده است کار پیچیدهاى بود؟
نه کار پیچیدهاى نبود. فقط گاهى در مورد درک مفاهیم ریاضى دچار مشکل مىشدم که خوشبختانه در زمان ترجمه این اثر از راهنمایىهاى یکى از استادان خوب رشته ریاضیات بهره بردم. سعى مىکردم ابتدا واقعا آن مفهوم را درک کنم و بعد به سراغ ترجمهاش بروم.
بعضى از کاراکترها در این رمان پرداخت ندارند و مثل یک علامت سوال در ذهن مخاطب باقى مىمانند. مثلا یکى از آنها پدر جذر است. ما هیچ پیشفرضى از او نداریم. در متن اصلى هم همینطور بود یا متن فارسى سانسور شده است؟
این اثر یکى از معدود ترجمههاى من بود که حتى یک کلمه حذفى هم نداشت. پدر جذر به شکلى بسیار خلاصه و در خلال روایت راوى (خدمتکار) در داستان معرفى مىشود. البته شاید بتوان گفت عدم پرداخت به این موضوع به این خاطر بوده است که چنین شخصیتى نمىتوانست نقشى در این داستان ایفا کند.
اگر از شما مىخواستند که با انتخاب خودتان بهعنوان مترجم نام دیگرى روى این رمان بگذارید انتخابتان چه بود؟
شاید ترجمه اصلى عنوان نسخه ژاپنى را انتخاب مىکردم یعنى «پروفسور و معادله محبوبش».
· برگرفته از كتاب «نوزده» (مجموعه نقدها و گفتگوهای الهامه کاغذچی)