ششمين نشست نقد آموت پنجشنبه 25 فروردين 1390 به مناسبت چاپ سوم رمان «به وقت بهشت» نوشته نرگس جورابچيان برگزار شد. در اين نشست كه با حضور نويسنده، سپيده شاملو و داود پنهاني برگزار ميشد سپيده شاملو اين رمان را بشدت ايدئولوژيک خواند.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در نشست نقد و بررسي رمان رمان «به وقت بهشت» داود پنهاني گفت: رمان «به وقت بهشت» يک داستان سه بخشي را روايت ميکند. بخش نخست، زن داستان را معرفي ميکند و چگونگي شکلگيري زندگياش با باران شرح ميدهد. در اين قسمت، ما راوي را در زندگي اجتماعي ميبينيم. ديالوگهاي او با ديگران، من شخصي راوي اول شخص را نشان ميدهد. قسمت دوم داستان مربوط به زماني است که باران، ترلان را ترک ميکند. در آن با تک گويي و حديث نفسي مواجه هستيم که بر اساس نگرانيها و اضطرابهاي زن داستان با خود و زندگياش شکل گرفتهاست. بخش سوم نيز مربوط به حضور دوباره باران در داستان است. وي درباره موضوع اصلي اين رمان گفت: اين رمان درباره زندگي، عشق، خيانت و موضوعاتي از اين دست است. راوي داستان ترلان است که در طول داستان زندگي شخصي خود را براي ما روايت ميکند. ما درواقع در اين داستان بيش از هرچيز حضور شخصيت ترلان را ميبينيم. بنابراين امکان روانکاوي اين شخصيت بسيار زياد است. تک گوييهاي دروني او کاملا خاستگاه رواني دارد. حتي ميتوان از منظر فمنيستي به اين اثر نگاه کرد. فراز و فرودهاي داستان بر اساس تقسيمبنديهاي آن متغير است. اگر بخواهم نوع و ضرباهنگ نثر را مشخص کنم، بايد بگويم در بخش دوم ريتم اثر خيلي قويتر ميشود.
اين منتقد اين رمان را از منظر نشانهشناسي نيز مورد بررسي قرار داد و در اين باره توضيح داد: در اين بخش ميخواهم به چيزهاي مهمي که در اين رمان بيان نشده اشاره داشته باشم. اينها دقيقا همان مفاهيمي است که هويت اساسي رمان بر بستر آنها شکل ميگيرد. به طور کلي امر بيان نشده در اين رمان خيلي مهمتر از امر بيان شدهاست. نويسنده برخي از اين مسائل را مطرح ميکنداما خيلي کوتاه از کنار آن ميگذرد.
وي افزود: مساله خيانت به خوبي در داستان بيان شده اما خود ترلان هم به خاطر ترسهايي که از آن دارد به راحتي از کنارش رد ميشود و آن را بسط نميدهد اما مشخص است که سايه آن در کل زندگياش وجود دارد. در جايي ميخواندم که گفتمان برخي داستانها بر اساس يک امر بيان نشده بنا شدهاست. اين بيان نشدن به معناي مسکوت ماندن نيست و در واقع موضوع در غيبت خود اهميت پيدا ميکند چرا که شايد متأثر از شرايط اجتماعي ما است. زيرا ما به خاطر تربيت خود تمايل داريم اگر خيانتي در زندگي اتفاق ميافتد آن را پنهان کنيم. همين کمرنگ بودن شخصيت رضا که در واقع نقش منفي رمان است به نظر من نکته مثبت و جالبي بود.
سپيده شاملو نيز با اشاره به رمان «به وقت بهشت» عنوان كرد: قبل از هر چيز ميخواهم بگويم من به عنوان يک نويسنده و منتقد درباره اثر صحبت نميکنم بلکه در جايگاه خواننده اثر نظراتم را ميگويم. در واقع من نماينده بخشي از خوانندهها هستم که معمولا اين طور کتابها را نميخوانند. بايد بگويم اين يک کتاب عامه پسند است. وقتي ميگوييم عامه پسند، در واقع منظور ما کتابهاي عمومي است. آثاري که بيشتر جامعه با مسائل مطرح شده در آن درگير هستند. کتابهاي عامهپسند در همه جاي دنيا نوشته و خوانده ميشوند. برچسب «عامه پسند» اصلا بار منفي براي يک رمان ندارد زيرا سهم خاصي از ادبيات هر جامعه را به خود اختصاص ميدهد.
اين نويسنده درباره استقبال مخاطبان از کتابهاي عامهپسند گفت: خيلي از ما با کتابهاي «ر.اعتمادي» کتاب خوان شديم. اين نويسنده با استفاده از مفاهيم اروتيك بخشي از شخصيت همه ما را قلقلک ميداد و باعث جذب مخاطب ميشد. يا « پرويز قاضي سعيد» وقتي کتابهاي "لاوسون و سامسون" را مينوشت ما با معما مواجه بوديم. خيلي از ما مفاهيمي مانند پلات و طرح و توطئه را از مطالعه داستانهاي همين نويسنده آموختيم.
شاملو درباره ادبيات زنانه توضيح داد: نوع ديگري از ادبيات هم توليد ميشود، که باز در زمره عامه پسند قرار ميگيرد. اين نوع داستان نه معماگونه است و نه غريضه مخاطب را در نظر ميگيرد. از آن جايي که من يک زن هستم از نگاه زنانه اين کتاب را خواندهام. ادبيات زنانه ادبياتي نيست که فقط زنها آن را مينويسند. زن و مرد وقتي به دنيا ميآيند هيچ فرقي ندارد که چه لباسي بر تن آنها شود. در واقع پوشش موجب تغيير جنسيت آنها نميشود. اما وقتي بزرگ ميشوند و به اجتماع وارد ميشوند جامعه به آن ها تعاريف خاصي ميدهد که اگر از آن تخطي کنند، زنانگي و مردانگيشان از ميان ميرود. اين جاست که بحث جنسيت به وجود ميآيد. ممکن است من زن باشم، از زن بودن خودم هم راضي باشم اما با تعاريفي که جامعه به من تحميل ميکند مخالفت کنم. در جامعهاي مثل ايران، اين تعاريف بسيار زياد است و اين موضوع زن را از خود واقعياش دور کرده است.
او تاكيد گرد: جهانبيني نويسنده به گونهاي است که نميتواند به باران ضعفي را نسبت دهد که باعث خيانت ترلان شود. باران بسيار خوب و کامل ترسيم شده است و به همين خاطر به نظر ميرسد هر کس به باران خيانت کند بايد ديوانه باشد. رضا هم همين طور است و در نهايت منفي نميشود زيرا ترلان ميگويد که اين من بودم که به او راه دادم و اجازه دادم فکر کند ميتواند هر طور ميخواهد با من رفتار کند. هويتي که جامعه به اين زن داده است به او ميقبولاند که مردها بهتر و سالمتر از او هستند و اين کتاب اين را به ما ميگويد که اين ترلان است که مقصر است و نويسنده در نهايت حتي بعد از اين که ترلان به اشتباهش پي ميبرد دست از سرش بر نميدارد و او را ميکشد. در اين اثر يک درگيري و تضادي جدي مطرح نيست و تنها به خوبي به تکرار روزمرگي پرداخته شده است. اين کتاب درست است که به دست يک زن نوشته شده، ولي يکي از مرد سالارانهترين کتابهايي است که بنده خواندهام. زيرا نويسنده بسيار خوب در جهت ترويج ارزشهايي که جامعه براي زن تعريف کرده عمل کردهاست.
اين نويسنده خاطرنشان كرد:اين تعاريف مشخص متاسفانه امروز کاملا حکومتي و ايئولوژيک است و بارها شنيدهايم که گفته ميشود وظيفه زن تنها بايد مادر بودن باشد. کتابهاي عامه پسندي اين روزها نوشته ميشوند که دقيقا همين نگاه تحميلي به زن را ترويج ميکنند. کتاب «به وقت بهشت» يکي از بهترين نمونههاي اين دسته کتاب هاست. اين رمان از جايي آغاز ميشود که روحي در بدن زن دميده ميشود و او قرار است تعهد و رازي با خدا و خود داشته باشد. ما مدام رمان را ميخوانيم و ميخواهيم بدانيم اين راز چيست. شخصيت اول داستان به سنتيترين شکل ممکن ازدواج ميکند. ما با زني مواجه هستيم که به طور مثال روزي سه بار ماشين لباس شويي را روشن ميکند. نثر داستان بسيار زيباست و از عهده تعريف اين روزمرگي بر آمدهاست؛ بر خلاف لحن داستان که سانتيمانتال و زبان آن نيز رمانتيک است. به اين موضوع که زن بايد دقيقا در همين روزمرگي باقي بماند و حتي از آن لذت ببرد بار مثبت داده ميشود. من به عنوان يک خواننده مي خواهم بدانم بعد از نثر زيبا، چه جيزي مي خواهد به من گفته شود.
او با اشاره به تصوير مردها در اين رمان بيان كرد: مردها در اين داستان خوب هستند. حتي رضا هم که عامل خيانت بودهاست کاملا تبرئه ميشود و ترلان در ذهنش همه گناه را به گردن ميگيرد. ترلان مدام در حال زخمه زدن به خود است و ما حتي نميدانيم او چرا عاشق شدهاست. ما از اين عشق چيزي نميدانيم و چيزي براي ما باز نميشود. در عوض چيزهايي در داستان براي ما تشريح ميشود که بياهميت است.
شاملو همچنين به کمبود فضاسازي در اين رمان اشاره و تشريح كرد: در اين کتاب هيچ زمان و مکاني وجود ندارد. ما ميدانيم خانه اين زن در جايي به غير از شيراز است. حتي نميدانيم داستان در چه برهه زماني اتفاق ميافتد. آيا بيرون از اين چهار ديواري هيچ اتفاقي نيست؟ اين درواقع چارديواري ذهني نويسنده است. قصههاي فرعي اين داستان نيز با داستان ارتباط خوبي ندارند. در واقع آنها آن قدر بدون ارتباط هستند که ميتوان ادعا کرد اين طرح داستاني ميتوانست به راحتي در بيست صفحه نيز به داستان تبديل شود.
او افزود: لحن نويسنده به اثر آسيب ميزند. به خصوص اگر جورابچيان بخواهد اين شيوه را در رمانهاي بعدي خود تکرار کند. در جاهايي که ظنز وارد روايت شده کيفيت کار بهتر به نظر ميرسد. ولي بايد گفت يکي داستان نويس خوب کسي نيست که صرفا نثر خوبي داشته باشد. ما در اين داستان چينش نميبينيم. اين موجب ميشود در همان اول کار برخي بر روي آن به عنوان رمان خط بکشند.
داود پنهاني نيز در تأييد سخن شاملو گفت: زمان و مکان در داستان حذف شده است. در صورتي که ترلان في نفسه شخصيتي است که در جامعه ما مابهازاي بيروني دارد و ميتوانست به راحتي در بستر همين جامعه تعريف شود. اگر داستان رئال است بايد زمان و مکان مشخص باشد. حتي خيابانهايي که در آن مي رويم بايد مشخص باشد. در گفتوگوهاي داستاني هم چيزهاي جزئي که در ديالوگ هاي روزمره گفته ميشود را نميبينيم. پرسش اين است که چرا جاهايي که ترلان با رضا ميرود مغفول و بيهويت است. مثلا اسم کافهها گفته نشدهاست. اين از منظر روانکاوي قابل بررسي است. زيرا ترلان شخصيتي است از طبقه اجتماعي سنتي ولي به يک باره به طبقهاي بالاتر جهش کرده است. او از طرف ديگر هنوز نتوانسته خودش را وفق دهد. ما تنها بازتابي از کافه رفتن او را ميبينيم. او هنوز نه آن کافه را دوست دارد و نه ارتباطي با آن برقرار ميکند. او بين تجدد و سنت باقي مانده و خودش هم نميخواهد بپذيرد که شرايط اجتماعي مانع تصميمگيري صحيح او بوده است. من دوست دارم اين موضوع را بررسي کنم که چرا اين زن مدام ميخواهد به خودش سركوفت بزند و خودش را محکوم بداند. ترلان يک شخصيت منفعل است و اگر هم حرکتي دارد کاملا ذهني است. دليل اشاره کمرنگ رمان به مسائل بيروني روايت به سبک تکگويي است. خواننده ميخواهد بداند چرا ترلان مدام به خودش سرکوفت ميزند و با خودش درگير است. اگر دلايلش را قانع کنندهتر بيان کند، خواننده خيلي جاها حق را به او ميدهد. نهايت کاري که ترلان ميکند اين است که تلفن را بکشد و ارتباطش را با بيرون و دوستان قطع کند.
وي درباره ايدئولوژي اين رمان گفت: يک طرح ايدئولوژيک و جهان وعده داده شده در داستان وجود دارد. ترلان اين طرح را ميپذيرد و با قبول آن وارد زندگي باران مي شود. طرح وعده داده شده بر اثر برملا شدن يک حقيقت در داستان ويران ميشود. خود ترلان هم در جايي ميگويد ديگر نميشود ديوارهايي که فروريخته را پيريزي کرد. ساختار ايدئولوژيکي که طرح داستان در آن ريخته شده زبان ترلان را قفل ميکند و مانع از گفتن حقيقت و دفاع ميشود. البته ترلان نماينده يک گروه از اجتماع ما است که اين ايده قالب را پذيرفتهاند و شايد به همين دليل است که از توضيح خودداري ميکند.
داود پنهاني صداقت را مهمترين ويژگي نثر جورابچيان دانست و تصريح کرد: اين رمان صادقانه حرف ميزند و ادايي درنميآورد که مثلا بخواهد تبحر خود را در نوشتن به ديگران نشان دهد و يا معلومات خود را به رخ بکشد. نثر شاعرانه هم متناسب با فضاي داستان است. بعد از مرگ داناي کل، شاعرانه نوشتن نيز مطرود شد اما ما هنوز هم شاهد آفرينش رمانهاي خوبي با نثر شاعرانه هستيم.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در نشست نقد و بررسي رمان رمان «به وقت بهشت» داود پنهاني گفت: رمان «به وقت بهشت» يک داستان سه بخشي را روايت ميکند. بخش نخست، زن داستان را معرفي ميکند و چگونگي شکلگيري زندگياش با باران شرح ميدهد. در اين قسمت، ما راوي را در زندگي اجتماعي ميبينيم. ديالوگهاي او با ديگران، من شخصي راوي اول شخص را نشان ميدهد. قسمت دوم داستان مربوط به زماني است که باران، ترلان را ترک ميکند. در آن با تک گويي و حديث نفسي مواجه هستيم که بر اساس نگرانيها و اضطرابهاي زن داستان با خود و زندگياش شکل گرفتهاست. بخش سوم نيز مربوط به حضور دوباره باران در داستان است. وي درباره موضوع اصلي اين رمان گفت: اين رمان درباره زندگي، عشق، خيانت و موضوعاتي از اين دست است. راوي داستان ترلان است که در طول داستان زندگي شخصي خود را براي ما روايت ميکند. ما درواقع در اين داستان بيش از هرچيز حضور شخصيت ترلان را ميبينيم. بنابراين امکان روانکاوي اين شخصيت بسيار زياد است. تک گوييهاي دروني او کاملا خاستگاه رواني دارد. حتي ميتوان از منظر فمنيستي به اين اثر نگاه کرد. فراز و فرودهاي داستان بر اساس تقسيمبنديهاي آن متغير است. اگر بخواهم نوع و ضرباهنگ نثر را مشخص کنم، بايد بگويم در بخش دوم ريتم اثر خيلي قويتر ميشود.
اين منتقد اين رمان را از منظر نشانهشناسي نيز مورد بررسي قرار داد و در اين باره توضيح داد: در اين بخش ميخواهم به چيزهاي مهمي که در اين رمان بيان نشده اشاره داشته باشم. اينها دقيقا همان مفاهيمي است که هويت اساسي رمان بر بستر آنها شکل ميگيرد. به طور کلي امر بيان نشده در اين رمان خيلي مهمتر از امر بيان شدهاست. نويسنده برخي از اين مسائل را مطرح ميکنداما خيلي کوتاه از کنار آن ميگذرد.
وي افزود: مساله خيانت به خوبي در داستان بيان شده اما خود ترلان هم به خاطر ترسهايي که از آن دارد به راحتي از کنارش رد ميشود و آن را بسط نميدهد اما مشخص است که سايه آن در کل زندگياش وجود دارد. در جايي ميخواندم که گفتمان برخي داستانها بر اساس يک امر بيان نشده بنا شدهاست. اين بيان نشدن به معناي مسکوت ماندن نيست و در واقع موضوع در غيبت خود اهميت پيدا ميکند چرا که شايد متأثر از شرايط اجتماعي ما است. زيرا ما به خاطر تربيت خود تمايل داريم اگر خيانتي در زندگي اتفاق ميافتد آن را پنهان کنيم. همين کمرنگ بودن شخصيت رضا که در واقع نقش منفي رمان است به نظر من نکته مثبت و جالبي بود.
سپيده شاملو نيز با اشاره به رمان «به وقت بهشت» عنوان كرد: قبل از هر چيز ميخواهم بگويم من به عنوان يک نويسنده و منتقد درباره اثر صحبت نميکنم بلکه در جايگاه خواننده اثر نظراتم را ميگويم. در واقع من نماينده بخشي از خوانندهها هستم که معمولا اين طور کتابها را نميخوانند. بايد بگويم اين يک کتاب عامه پسند است. وقتي ميگوييم عامه پسند، در واقع منظور ما کتابهاي عمومي است. آثاري که بيشتر جامعه با مسائل مطرح شده در آن درگير هستند. کتابهاي عامهپسند در همه جاي دنيا نوشته و خوانده ميشوند. برچسب «عامه پسند» اصلا بار منفي براي يک رمان ندارد زيرا سهم خاصي از ادبيات هر جامعه را به خود اختصاص ميدهد.
اين نويسنده درباره استقبال مخاطبان از کتابهاي عامهپسند گفت: خيلي از ما با کتابهاي «ر.اعتمادي» کتاب خوان شديم. اين نويسنده با استفاده از مفاهيم اروتيك بخشي از شخصيت همه ما را قلقلک ميداد و باعث جذب مخاطب ميشد. يا « پرويز قاضي سعيد» وقتي کتابهاي "لاوسون و سامسون" را مينوشت ما با معما مواجه بوديم. خيلي از ما مفاهيمي مانند پلات و طرح و توطئه را از مطالعه داستانهاي همين نويسنده آموختيم.
شاملو درباره ادبيات زنانه توضيح داد: نوع ديگري از ادبيات هم توليد ميشود، که باز در زمره عامه پسند قرار ميگيرد. اين نوع داستان نه معماگونه است و نه غريضه مخاطب را در نظر ميگيرد. از آن جايي که من يک زن هستم از نگاه زنانه اين کتاب را خواندهام. ادبيات زنانه ادبياتي نيست که فقط زنها آن را مينويسند. زن و مرد وقتي به دنيا ميآيند هيچ فرقي ندارد که چه لباسي بر تن آنها شود. در واقع پوشش موجب تغيير جنسيت آنها نميشود. اما وقتي بزرگ ميشوند و به اجتماع وارد ميشوند جامعه به آن ها تعاريف خاصي ميدهد که اگر از آن تخطي کنند، زنانگي و مردانگيشان از ميان ميرود. اين جاست که بحث جنسيت به وجود ميآيد. ممکن است من زن باشم، از زن بودن خودم هم راضي باشم اما با تعاريفي که جامعه به من تحميل ميکند مخالفت کنم. در جامعهاي مثل ايران، اين تعاريف بسيار زياد است و اين موضوع زن را از خود واقعياش دور کرده است.
او تاكيد گرد: جهانبيني نويسنده به گونهاي است که نميتواند به باران ضعفي را نسبت دهد که باعث خيانت ترلان شود. باران بسيار خوب و کامل ترسيم شده است و به همين خاطر به نظر ميرسد هر کس به باران خيانت کند بايد ديوانه باشد. رضا هم همين طور است و در نهايت منفي نميشود زيرا ترلان ميگويد که اين من بودم که به او راه دادم و اجازه دادم فکر کند ميتواند هر طور ميخواهد با من رفتار کند. هويتي که جامعه به اين زن داده است به او ميقبولاند که مردها بهتر و سالمتر از او هستند و اين کتاب اين را به ما ميگويد که اين ترلان است که مقصر است و نويسنده در نهايت حتي بعد از اين که ترلان به اشتباهش پي ميبرد دست از سرش بر نميدارد و او را ميکشد. در اين اثر يک درگيري و تضادي جدي مطرح نيست و تنها به خوبي به تکرار روزمرگي پرداخته شده است. اين کتاب درست است که به دست يک زن نوشته شده، ولي يکي از مرد سالارانهترين کتابهايي است که بنده خواندهام. زيرا نويسنده بسيار خوب در جهت ترويج ارزشهايي که جامعه براي زن تعريف کرده عمل کردهاست.
اين نويسنده خاطرنشان كرد:اين تعاريف مشخص متاسفانه امروز کاملا حکومتي و ايئولوژيک است و بارها شنيدهايم که گفته ميشود وظيفه زن تنها بايد مادر بودن باشد. کتابهاي عامه پسندي اين روزها نوشته ميشوند که دقيقا همين نگاه تحميلي به زن را ترويج ميکنند. کتاب «به وقت بهشت» يکي از بهترين نمونههاي اين دسته کتاب هاست. اين رمان از جايي آغاز ميشود که روحي در بدن زن دميده ميشود و او قرار است تعهد و رازي با خدا و خود داشته باشد. ما مدام رمان را ميخوانيم و ميخواهيم بدانيم اين راز چيست. شخصيت اول داستان به سنتيترين شکل ممکن ازدواج ميکند. ما با زني مواجه هستيم که به طور مثال روزي سه بار ماشين لباس شويي را روشن ميکند. نثر داستان بسيار زيباست و از عهده تعريف اين روزمرگي بر آمدهاست؛ بر خلاف لحن داستان که سانتيمانتال و زبان آن نيز رمانتيک است. به اين موضوع که زن بايد دقيقا در همين روزمرگي باقي بماند و حتي از آن لذت ببرد بار مثبت داده ميشود. من به عنوان يک خواننده مي خواهم بدانم بعد از نثر زيبا، چه جيزي مي خواهد به من گفته شود.
او با اشاره به تصوير مردها در اين رمان بيان كرد: مردها در اين داستان خوب هستند. حتي رضا هم که عامل خيانت بودهاست کاملا تبرئه ميشود و ترلان در ذهنش همه گناه را به گردن ميگيرد. ترلان مدام در حال زخمه زدن به خود است و ما حتي نميدانيم او چرا عاشق شدهاست. ما از اين عشق چيزي نميدانيم و چيزي براي ما باز نميشود. در عوض چيزهايي در داستان براي ما تشريح ميشود که بياهميت است.
شاملو همچنين به کمبود فضاسازي در اين رمان اشاره و تشريح كرد: در اين کتاب هيچ زمان و مکاني وجود ندارد. ما ميدانيم خانه اين زن در جايي به غير از شيراز است. حتي نميدانيم داستان در چه برهه زماني اتفاق ميافتد. آيا بيرون از اين چهار ديواري هيچ اتفاقي نيست؟ اين درواقع چارديواري ذهني نويسنده است. قصههاي فرعي اين داستان نيز با داستان ارتباط خوبي ندارند. در واقع آنها آن قدر بدون ارتباط هستند که ميتوان ادعا کرد اين طرح داستاني ميتوانست به راحتي در بيست صفحه نيز به داستان تبديل شود.
او افزود: لحن نويسنده به اثر آسيب ميزند. به خصوص اگر جورابچيان بخواهد اين شيوه را در رمانهاي بعدي خود تکرار کند. در جاهايي که ظنز وارد روايت شده کيفيت کار بهتر به نظر ميرسد. ولي بايد گفت يکي داستان نويس خوب کسي نيست که صرفا نثر خوبي داشته باشد. ما در اين داستان چينش نميبينيم. اين موجب ميشود در همان اول کار برخي بر روي آن به عنوان رمان خط بکشند.
داود پنهاني نيز در تأييد سخن شاملو گفت: زمان و مکان در داستان حذف شده است. در صورتي که ترلان في نفسه شخصيتي است که در جامعه ما مابهازاي بيروني دارد و ميتوانست به راحتي در بستر همين جامعه تعريف شود. اگر داستان رئال است بايد زمان و مکان مشخص باشد. حتي خيابانهايي که در آن مي رويم بايد مشخص باشد. در گفتوگوهاي داستاني هم چيزهاي جزئي که در ديالوگ هاي روزمره گفته ميشود را نميبينيم. پرسش اين است که چرا جاهايي که ترلان با رضا ميرود مغفول و بيهويت است. مثلا اسم کافهها گفته نشدهاست. اين از منظر روانکاوي قابل بررسي است. زيرا ترلان شخصيتي است از طبقه اجتماعي سنتي ولي به يک باره به طبقهاي بالاتر جهش کرده است. او از طرف ديگر هنوز نتوانسته خودش را وفق دهد. ما تنها بازتابي از کافه رفتن او را ميبينيم. او هنوز نه آن کافه را دوست دارد و نه ارتباطي با آن برقرار ميکند. او بين تجدد و سنت باقي مانده و خودش هم نميخواهد بپذيرد که شرايط اجتماعي مانع تصميمگيري صحيح او بوده است. من دوست دارم اين موضوع را بررسي کنم که چرا اين زن مدام ميخواهد به خودش سركوفت بزند و خودش را محکوم بداند. ترلان يک شخصيت منفعل است و اگر هم حرکتي دارد کاملا ذهني است. دليل اشاره کمرنگ رمان به مسائل بيروني روايت به سبک تکگويي است. خواننده ميخواهد بداند چرا ترلان مدام به خودش سرکوفت ميزند و با خودش درگير است. اگر دلايلش را قانع کنندهتر بيان کند، خواننده خيلي جاها حق را به او ميدهد. نهايت کاري که ترلان ميکند اين است که تلفن را بکشد و ارتباطش را با بيرون و دوستان قطع کند.
وي درباره ايدئولوژي اين رمان گفت: يک طرح ايدئولوژيک و جهان وعده داده شده در داستان وجود دارد. ترلان اين طرح را ميپذيرد و با قبول آن وارد زندگي باران مي شود. طرح وعده داده شده بر اثر برملا شدن يک حقيقت در داستان ويران ميشود. خود ترلان هم در جايي ميگويد ديگر نميشود ديوارهايي که فروريخته را پيريزي کرد. ساختار ايدئولوژيکي که طرح داستان در آن ريخته شده زبان ترلان را قفل ميکند و مانع از گفتن حقيقت و دفاع ميشود. البته ترلان نماينده يک گروه از اجتماع ما است که اين ايده قالب را پذيرفتهاند و شايد به همين دليل است که از توضيح خودداري ميکند.
داود پنهاني صداقت را مهمترين ويژگي نثر جورابچيان دانست و تصريح کرد: اين رمان صادقانه حرف ميزند و ادايي درنميآورد که مثلا بخواهد تبحر خود را در نوشتن به ديگران نشان دهد و يا معلومات خود را به رخ بکشد. نثر شاعرانه هم متناسب با فضاي داستان است. بعد از مرگ داناي کل، شاعرانه نوشتن نيز مطرود شد اما ما هنوز هم شاهد آفرينش رمانهاي خوبي با نثر شاعرانه هستيم.
به گزارش مد و مه ... اینجا
به گزارش فرهنگخانه ... اینجا
به گزارش خبرآنلاین ... اینجا
به گزارش خبرگزاری ایسنا ... اینجا
به گزارش خبرگزاری مهر ... اینجا
به گزارش خبرگزاری بُرنا ... اینجا
به گزارش روزنامه جوان ... اینجا