| شهروزبيدآبادي مقدم| شهلا آبنوس» متولد پاييز 41 در شهرستان دزفول است. رمان «ستاره در آينه»، دو مجموعه داستان با نامهاي «خوابي كه تو تعبيرش بودي» و «بغضهاي قديمي»، و به تازگي رمان «دخترم عشق ممنوع» كتابهايي است كه در اين سالها از وي وارد بازار نشر شده است.
وقتي ميخواهد خودش را معرفي كند، اينگونه ميگويد: «دوران نوجواني و جوانيام مصادف با انقلاب و جنگ تحميلي بود. تقدير و سرنوشت در20 سالگي من را به تهران براي تشكيل خانواده و بعد به رشته ادبيات دانشگاه تربيت معلم كشاند.
سالها دبيرادبيات و مدير دبيرستانهاي شهر تهران بودهام و امروز فارغ از هر هاي و هوي مشغول خواندن و نوشتن هستم. به بهانه نشر رمان جديدش «دخترم عشق ممنوع» كه به تازگي توسط نشر آموت منتشر شده است، به پاي صحبتهايش نشستيم
تفاوت متن خوب و بد از نظر شما در چيست؟
متن، متن است خوب و بد ندارد. هر نوشته به يك بار خواندن ميارزد ولي خب نوشتهاي خوب است كه عطش انسان را براي خواندن، بيشتر كند.
«دخترم عشق ممنوع» نام جذاب و زيركانهاي براي يك رمان است. چرا كه مخاطب را تحريك به خواندن كتاب ميكند تا متوجه بشود كه آيا نويسنده واقعاً عشق را براي دختران ممنوع ميداند يا اين ممنوعيت را به سخره گرفته است. به قول شما، عطش مخاطب را براي خواندن، بيشتر ميكند. چه شد كه اين نام به ذهنتان رسيد؟
اين نام، حرف واقعي دل من و خيلي از همجنسهاي من است.
نوشتن هر اثر جديد، سختيهاي خاصي دارد. سختيهاي نوشتن رمان «دخترم عشق ممنوع» در چه بود؟
راستش وقتي ميخواستم از فرهاد بنويسم خيلي اذيت ميشدم؛ دلم نميخواست چهره او خدشهدار شود. از طرفي نميخواستم خواننده فكر كند او مردي بوالهوس است كه پايبند عشق پاكش نبوده، از طرفي ديگر هم ميخواستم انتفام فرزانه را بگيرم و اين موضوع، كار را مشكل ميكرد؛ بايد توجيهي منطقي براي كارهاي او پيش ميآوردم.
دليل اينكه كتاب را به دو بخش 18 فصلي، تقسيم كردهايد چيست؟
اگر دقت كنيد متوجه ميشويد كه بخش اول بيشتر سختيها و مشكلات فرزانه است و در بخش دوم زندگي فرزانه بهتر ميشود و اوج ميگيرد و... هرچند روزگار بخيل هيچگاه شادي و كاميابي ديگران را برنميتابد.
در كارنامه كاريتان دو رمان و نيز دو مجموعه داستان داريد. نوشتن رمان را سختتر ميدانيد يا مجموعه داستان؟
راستش من نميتوانم بگويم كدام سخت يا كدام آسان است زيرا هركدام وظيفه و رسالت خود را ايفا ميكند. داستان كوتاه محدوديتهايي دارد كه با وجود آنها بايد تمام مطالب را واضح و روشن بيان كرد. در حالي كه رمان محدوديت كمتري دارد و نويسنده آزاد است كه در كمال آرامش به معرفي شخصيتها و ديگر كاراكترهاي داستاني خود بپردازد.
در عين حال رمان سختيهاي مخصوص خود را هم دارد: وقت بيشتري از نويسنده ميگيرد و شايد يك نويسنده، ماهها و حتي گاهي سالها درگير رمان خود باشد.
«دخترم عشق ممنوع» چه مدت وقت شما را براي نوشتن گرفت؟ يك خاطره جالب از نوشتن اين رمان بگوييد.
رمان حدود هشت ماه شايد كمي بيشتر من را به خود مشغول كرد. من براي تايپ داستانهايم خيلي مشكل داشتم و دارم. زيرا خطم را فقط خودم ميتوانم بخوانم؛ براي همين هر كس كه داوطلب ميشد بايد كنارش مينشستم و ميخواندم و او تايپ ميكرد و گاهي همان جا جملههاي زيادي به متني كه در دست داشتم اضافه ميكردم. اين موضوع براي فردي كه تايپ ميكرد بسيار تعجب آور بود. در تايپ اين داستان حتي خواهرزاده 10 ساله ام نيز كمكم كرد!
كدام يك از شخصيتهاي رمان «دخترم عشق ممنوع» را بيشتر دوست داريد؟
هر چند رمان برگرفته از يك داستان واقعي است اما نوع شخصيتها را خودم پروراندهام؛ بنابراين نبايد بگويم كدام را بيشتر و كدام را كمتر دوست دارم. همه شخصيتهاي داستان را به يك اندازه دوست دارم. همه را خودم خلق كردهام و به آنها علاقهمندم و به همه آنها براي كارهايي كه انجام ميدهند، حق ميدهم.
كارهايتان را به ويراستار ميدهيد يا خودتان ويراستاري ميكنيد؟
ويراستاري فن و هنري است كه متاسفانه در بين ما ايرانيها آنطور كه بايد و شايد جا نيفتاده و بنده نيز از اين امر مستثني نيستم؛ هر چند فكر ميكنم حتي قويترين نويسندگان هم بايد ويراستار داشته باشد. زماني كه منِ نويسنده در اوج نوشتن و احساس هستم كجا ميتوانم كلمات و افعال را آنطور كه بايد استفاده كنم؟ در آن لحظه بيشتر نگرانم كه مبادا از محتوا و معني مورد نظرم، وا بمانم. به قول مولانا:
قافيه انديشم و دلدار من/ گويدم ميانديش جز ديدار من
در پايان رمان «دخترم عشق ممنوع» متوجه ميشويم كه عشق بيش از هر كسي براي فرهاد ممنوع بوده است. او تمام عمرش مجبور بوده با كسي زندگي كند كه دوستش نداشته است. در تمام عمرش روحش در عذاب بوده و با اجبار با ناهيد زندگي كرده است. به نظرم در اين كتاب عشق به همان اندازه كه براي فرزانه ممنوع بوده است براي فرهاد نيز ممنوع بوده است. نظر شما در اين رابطه چيست؟
اصلاً اينطور نيست فرهاد ميتوانست عجول نباشد و احساسي با قضيهناهيد برخورد نكند و آن وقت متوجه ميشد كه عشق نه تنها براي او ممنوع نبوده بلكه عاشقي به نام فرزانه لحظه لحظه زندگياش را به اميد آمدن او ميگذراند. اگر فرهاد عجله نميكرد. اگر مثل سياوش پافشاري و اصرار ميكرد چه بسا نه تنها وضع فرزانه بلكه سرنوشت پري نيز طور بهتري رقم ميخورد. سه خواهر در اين رمان مظلوم واقع نميشدند؛ فرزانه، پري و حتي ليلا دختري كه هيچگاه رنگ عشق و خوشبختي را نميبيند.
شما در چهار كتاب با سه ناشر همكاري كردهايد، چرا آثارتان را به يك ناشر واحد نميدهيد؟
هيچ دليل خاصي نداشتهام. هر چند براي چاپ بعدي كتابم سعي ميكنم با نشر آموت همكاري كنم؛ زيرا از روند كار و نظم و انضباط مديريت نشر آموت خيلي راضي هستم.
نخستين كار چاپ شده از شما، «ستاره در آينه» است. قبل از آن، كاري نوشته بوديد كه چاپ نشده باشد؟
خير، «ستاره در آينه» نخستين رمانم بود كه چاپ هم شد. قبل از داستان نويسي بيشتر در زمينه شعر فعاليت ميكردم. هر چند هيچگاه علاقهاي به چاپ كتاب شعرم نداشتهام.
براي چاپ رمان اولتان، چه مسيري را طي كرديد؟
راستش مسير سختي نبود؛ من داستان را نوشتم و به ناشر تحويل دادم و ظاهراً خيلي زود مجوز گرفت و به چاپ رسيد!
شايد خيلي از دوستان جوان تمايل به نگاشتن داشته باشند؛ براي اين دسته از دوستان چه توصيهاي داريد؟
هيچ چيز مثل بسيار خواندن و بسيار نوشتن به آنها كمك نميکند. كلاس داستاننويسي و كارگاه خوب است ولي كار نيكو كردن از پر كردن است. بهترين توصيه، ممارست و مداومت در نوشتن است.
چند سال است مينويسيد؟
از نوجواني علاقه زيادي به خواندن و نوشتن داشتم اما نوشتن جدي را از حدود بيست سال پيش شروع كردم؛ هر چند مشغلههاي كاري زياد مانع ميشد تا بهطور جدي به اين قضيه نگاه كنم.
اسطوره شما در زمينه نويسندگي كيست؟ در نوشتن از چه كسي پيروي ميكنيد؟
اسطوره به آن معناي كلمه كه نه. اما هميشه دوست داشتم رماني مثل سووشون خانم دانشور خلق كنم. در مجموع از شخص خاصي پيروي نميكنم.
كار چاپ نشده هم داريد؟
يك مجموعه داستانهاي كوتاه دارم كه خيلي دوست دارم به چاپ برسد. اما فعلاً چاپ رمان جديدم را در اولويت گذاشتهام.
پس خبرهاي خوبي در راه است. رمان جديدتان درباره چيست؟
در رمان جديدم، زندگي زن ايراني در سه نسل متفاوت را بيان كردهام كه هر كدام فراز و فرودهاي خاص دوران خود را پشت سر ميگذارد و... هنوز تمام نشده و فعلا سخت درگير آن هستم. فكر ميكنم داستان جالبي باشد.
اميدواريم كه هر چه زودتر آماده شود.
پنج كتاب شاهكار از نظر شما؟
محبوب من اثر توني موريسن، كوري اثر ژوزه ساراماگو، خشم و هياهو اثر ويليام فاكنر و الوداع گل ساري اثر چنگيز آيتمانف.
پنج نويسنده خلاق از نظر شما؟
ماركز، توني موريسن، ژوزه ساراماگو، سيمين دانشور و احمد محمود.
و اما حرف ناگفته؟
هنر زن ايراني اين است كه سر كار ميرود، وظايف مادريش را به خوبي انجام ميدهد و همسرداري و ميهمانداري و خانهداري ميكند و آخر شب به عشق خواندن كتابي، خستگي روزانهاش را از تن به در ميكند و هنگامي كه قلبش از اوضاع و حوادث زمانه به درد ميآيد دست به قلم ميبرد تا از رنج درون همنوعانش بنويسد و هيچگاه خسته نميشود . البته به شرط داشتن همراهي مهربان.