لیلا کردبچه (روزنامه قدس)- «دلفینها در خوابهایم شنا میکنند» نخستین مجموعه شعرِ سارهدستاران است، شاعری که پیش از صاحبِ تألیف شدن، جایزشعر خبرنگاران را به خود اختصاص داد و توقع جامعه ادبی را از شعر خود بالا برد؛ ...
توقعی که با انتشار این مجموعه توسط نشر آموت، بیپاسخ نماند.
دستاران در این مجموعه، نشان داده که گرچه در مواردی تسلط چندانی بر زبان ندارد و بهتر است بگوییم اصولاً شاعری زبانگرا نیست، امّا ساختار را خوب میشناسد و از پسِ آن برمیآید، و علاوه بر آن، تخیّلی رها دارند که به شعرش وجه خاصی میبخشد، بهگونهای که در هر صفحه از این مجموعه با نمایشِ متفاوتی از خیالپردازیهای شاعر مواجهیم.
دستاران در این مجموعه، در مواردی، خودکار را به دستِ کودکِ درونش داده و با تخیّل و منطقی کودکانه، معادلِ عاطفیِ اندیشهاش را صمیمانه به مخاطب ابراز کرده است: (این پنگوئن که چشمهایش را بسته است/ بلند میشود گاهی وقتها/ با آن یکی پنگوئنِ روی لیوان/ راه میافتند/ پرندههای روی چراغ خواب/ با هم پرواز میکنند)، (میروم تا دریای شمال/ دریای جنوب/ میسیسیپی/ با همین قایق کاغذیِ روی میزم)، (میان ابرها سیر میکنم/ هرکدام را به شکلی میبینم/ که دوست دارم). این قبیل اشعار از صمیمیّت و صراحتی بیبدیل برخوردارند و مخاطب بیهیچ واسطهای با آنها درگیر میشود.
کاربردِ بالای جاندارانگاری در شعرهای دستاران را نیز باید در تداومِ تخیّلِ کودکانهای دانست که در فرایندِ سرودنِ شاعر، جریان دارد:(بدجوری هوای مرا دارد/ با من از خانه میزند بیرون/ پابهپای من برمیگردد/ یک لحظه هم تنهایم نمیگذارد/تنهایی)، چراکه میدانیم در منطقِ ذهنیِ ساده کودکان و به گفته نظریهپردازان در منطقِ ذهنیِ جوامعِ ابتدایی و سادهاندیش، همهچیز دارای روح و حرکت بوده، باران میآمده، روز میرفته و...
دستاران در این مجموعه ثابت کرده که ذهنی تکبُعدی ندارد، بلکه میتواند به یک موضوع، از زوایای گوناگون نگاه کند، و از دو یا چند زاویه، وجهِ شاعرانهای در آن کشف کند. سادهترین و دمِ دستیترین شیوه سرودن با این نوع نگاه را در اشعاری میبینیم که برمبنای خلق تصویری چندبُعدی آفریده میشوند؛ به اینطریق که شاعر، اغلب یک مفهومِ انتزاعی را به چند مشبهبهِ اغلب عینی تشبیه میکند و با هر تشبیه، تصویری تازه میسازد و با این کار، زوایای گوناگونِ آن مفهومِ انتزاعی را به مخاطب نشان میدهد: (دلتنگی/ گاهی چیزی است/ مثل یاکریمی که لای پنجره گیرافتاده/ گاهی/ تصویرِ آخرین خرمالوهای شاخههای پاییز است/ دلتنگی/ گاهی چیزیاست/ مثل حال و هوای موجهایی که به صخره میخورند و/ از هم میپاشند/ شبِ دریاست/ که انتهایش پیدا نیست).
شیوه دیگرِ سرودن با این نوع نگاه، در نظر گرفتنِ طرفینِ نقیض است برای یک مضمون؛ مثل اینکه هم اتفاقاتِ خوبِ پس از بارشِ باران را در نظر بگیریم و هم اتفاقاتِ بدِ پس از آن را. دستاران با توجه به طرفین نقیض در موضوعاتِ مختلف، اغلب دو رویکرد را در پیش گرفته و در هر دو شیوه نیز موفق عمل کرده است. گاهی میبینیم که شاعر، از احتمالِ وجودِ دو حالتِ نقیض سخن میگوید، امّا آن دو را با هم جمع نمیکند، بلکه تنها به مخاطب نشان میدهد که حواسش به طرفینِ ماجرا هست: (با همین کاغذها/ قایق درست میکنیم/ بادبادک هوا میکنیم/ تانکها از دلشان راه میافتند/ دستورِ پرتابِ موشک را صادر میکنند/ کاغذها گاه در آتش سوزانده میشوند/ گاه آتش به پا میکنند/کاغذهای دوستداشتنی/کاغذهای لعنتی)، (آفتاب هم/ همیشه بخشنده نیست/ ببین/ چه بیرحمانه این آدمبرفی را از ما میگیرد). امّا در مواردی دیگر، میبینیم که شاعر، قدمی فراتر نهاده و حتی به اجتماع نقیضین پرداخته؛ یعنی دو حالتِ کاملاً متباین را با هم جمع کرده و در کنارِ هم نشانده است: (همچنان/ به صدای قدمهایی گوش سپردهام/ که نزدیک میشوند و نمیرسند/ دور میشوند و نمیروند)، (چه فرق میکند/ دوست داشتن یا دوست نداشتن/ هردو/ پیراهن یوسف را دریدند)،(صدای سوت قطار.../ بعضیها گوششان را میگیرند/ بعضیها قلبشان را) و هوشمندانهتر از آن، در مواردی نیز اشعاری میبینیم که در آنها، شاعر، بینِ دو حالتِ متفاوت، گونهای اینهمانی ایجاد کرده، بدون اینکه از واژهها و اداتِ خاصِ این شیوه مانندِ (هردو، همان، مثلِ هم و...) استفاده کرده باشد:(عشق تو/ پرندهای بود/ که جای یکی از آجرهای دیوار/ لانه کرد/ دیواری است عشق تو/ تکتک آجرهایش/ پرنده). امّا آنجا که همین نگاهِ فراگیر و همهجانبه شاعر میخواهد وارد عرصه صنایع و فنونِ ادبیِ شناختهشدقدیم بشود، چندان موفق عمل نمیکند. تشبیه ملفوف و استخدام، بهترین نمونههای وجودِ نگاهِ چندجانبه در زیباشناسیِ سنتیِ ما به یک موضوع واحد است و دستاران هرجا به استفاده از این صنایع دست زده، قدمی فراتر از نوع تصویرسازیِ دیگر شاعران نگذاشته، مثلاً نمونهای که در آن صنعتِ استخدام وجود دارد: (میوهها هم از فرط رسیدن میپوسند/ حالا باز من رسیدهام/ و تو دیر کردهای)، خواننده را به سرعت به یاد همین شیوه تصویرسازی در شعر سپهری میاندازد: (مثلِ زنبیلِ پر از میوه، تبِ تندِ رسیدن دارم)
دستاران، شاعرِ ثبتِ لحظاتِ کوچک، امّا خاص است. او تواناییِ این را دارد که از لحظاتِ کوچک، تصاویرِ کوچک استخراج کند و به آنها خاصیّتِ گزینگویگی ببخشد: (تنهاییِ بعد از تو/ تنهاییِ قبل از تو نیست)، (از سیگارِ روشن هم غافل شوی/ جز خاکستر نمیماند)، (گنجشکها از جیکجیک خسته نمیشوند/ من از دوست داشتنِ تو) و در ادامه همین شیوه در کارِ اوست که به تعمیم لحظههای شخصیِ شاعر به دنیای پیرامونِ او میرسیم:(گفتی صدایت ابری است/ باران بارید/ در تعبیرهای شاعرانه احتیاط کن/ مثلاً ممکن است بگویی در چشمهایت دریاست/ با حال و هوای این روزهای من / سیل راه بیفتد).