در حالی پدیده دزدی کتاب و چاپ غیرقانونی این روزها در بازار کتاب بسیار رایج شده که اتحادیه ناشران و وزارت ارشاد بهدنبال امضای تفاهمنامهای برای مقابله با این پدیده هستند.
خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ: در روز روشن میآیند. از دیوار خانهای بالا نمیروند. قفلی نمیشکنند. نقاب به صورت ندارند و تهدید جانی هم در کار نیست. از قضا بسیاری از این سارقان افراد به ظاهر محترمی هم هستند. صاحب سرمایه هستند. برخی حتی دفتر کسب و مغازه نیز دارند.
«دزدهای کتاب» این روزها به سادگی با اجاره دفتری در خیابان انقلاب تهران و یا سایر استانهای کشور، و هزینه نزدیک به ۲۵ میلیون تومان و خرید یک دستگاه بسیار پیشرفته زیراکس، ماحصل یک سال و یا بیشتر فعالیت و سرمایهگذاری ناشری دیگر را که در بازار برای خود جایی باز کرده و در میان مخاطبان اسمی برای خود کسب، کپی میکنند، صحافی میکنند و در کمال تعجب با قیمتی کمتر از نسخه اصلی به فروش میرساند.
فروش که میگوییم به معنی فروش زیر زمینی هم نیست. این کتابها در کتابفروشیها به مردم عرضه میشود و حتی برای فروش آنها به شما فاکتور رسمی و قانونی نیز ارائه میشود. قانون مدتهاست که در برابر این دزدی تازه ساکت مانده است. حرفی برای گفتن ندارد. دادگاهها سعی میکنند تا از کنار این پدیده با صلح عبور کنند، بین طرفین آشتی برقرار کنند و کار را به صدور حکم نرسانند.
از سوی دیگر بسیاری شکات که ناشران بخت برگشته و مال باخته هستند نیز در محکمه با این جملات روبرو میشوند که قانون درباره مولفان تصریح دارد و نه ناشران و لذا اگر شکایتی هم بخواهد ثبت شود باید از سوی مولف باشد. در چنین وضعیتی آیا سرمایهگذاری در عرصه نشر میتواند منجر به سود شود؟ آیا ثبات قدم ناشران، تن دادن به هزینه برای ترجمه کتاب، پذیرش هزینههای کپیرایت و یا تن دادن به سیستمها و شیوههای تازه برای انتشار کتاب توسط ناشران را میشود محتمل دانست؟
پرده اول: شکایتهای بیثمر
نشر آموت ۹ سال است که قدم در بازار نشر گذاشته است و پس از انتشار بیش از ۱۹۶ عنوان کتاب به تازگی با انتشار سه رمان موفق توانسته در بازار برای خود اسم و رسمی هم پیدا کند.
یوسف علیخانی مدیر این نشر، مواجهه با دزدی کتابهایش را اینگونه روایت میکند: در فاصله چاپ سومین اثر از یک نویسنده که تمامی آثارش در موسسه ما ترجمه و چاپ شده مدتی نرسیدیم که جلد نخست از آثار او را که پرفروشترین کتابش نیز بود، به بازار وارد کنیم اما به گوشمان میرسید که کتابی که چاپش تمام شده در بازار در حال ویزیت شدن در کتابفروشیها و فروخته شدن به مردم است. به دنبال کتاب رفتم. جالب بود. در حالی که من ۲۰ چاپ از کتاب را فروخته بودم، چاپ یازدهمش را به صورت زیراکس و غیرقانونی و با قیمتی کمتر از قیمتی که پشت جلد کتاب زده بودیم در دست فروش در کتابفروشیهای انقلاب دیدم. من رد این اتفاق را گرفتم و رسیدم به یکی از پخشی ها. نه من که همه تقریبا میدانند که مشکل کارشان از کجاست اما قدرت مقابله ندارند.
علیخانی ادامه میدهد: این اتفاق زمانی دردناکتر میشود که میفهمیم این دزدها در استانهای دیگر و شهرهای بزرگی مثل مشهد و قم نیز شعبه و دفتر دارند.
این مدیر نشر در ادامه روایت برخوردش با کتابفروش متخلف میگوید: پلیس را صدا زدیم و در نهایت کتابفروش راضی شد که بابت کتاب به ما فاکتور بدهد تا بتوانیم در دادسرا شکایتی تنظیم کنیم.
علیخانی روایتش را اینگونه به پایان میبرد: جدای از ضرر من و موسسه نشرم، اینگونه فروش کتاب آمارهای نشر و کتابخوانی در کشور را هم زیر سوال میبرد. من به عنوان ناشر اگر ببنیم که قرار است به شکایتم رسیدگی نشود و کتابهایم اینگونه به غارت برود، ترجیح میدهم سرمایهام را از این کار خارج کنم.
ادامه ی گزارش