منتقدان: میثم نبی - شقایق قندهاری - پروانه زاغزیان
رمان «اتاق» نوشتهی «اما دوناهو» عصر روز پنجشنبه ششم بهمنماه، در پانزدهمين نشست از سلسله نشستهاي نقد آموت، با حضور «شقایق قندهاری» مترجم و «پروانه زاغزیان»، داستاننویس و منتقد و «علي قانع»، مترجم اثر، و «میثم نبی»، کارشناس و دبیر سلسله نشستهاي نقد آموت، مورد نقد و بررسي قرار گرفت.
شقایق قندهاری، مترجم و منتقد ادبی درباره این رمان گفت: «اثر در ابتدای خود ریتم کندی دارد اما با پیشروی داستان، این مهم درست میشود. از آنجایی که راوی کار، یک کودک پنج ساله است؛ موجب میشود که ما به عنوان مخاطب، به دور از هر گونه موضعگیری، با اثر همراه شویم و روایت را بپذیریم. راوی کودک موجب شده است که نویسنده بتواند بدون هیچ قضاوتی، داستانش را روایت کند. در نتیجه مخاطب را سهیم میکند و به چالش میکشاند.
به نظر میرسد بخش مهمی از موفقیت اثر به انتخاب این راوی کودک مربوط است و در یک بررسی دقیق و منصفانه خواهیم دید که بخش اعظمی از این راوی برای ما، در مقام خواننده، باور پذیر در آمده است و اگر هم ایرادی وارد باشد بسیار اندک است. گرچه نویسنده در بخش دوم میتوانست راوی را تغییر دهد.
خودکشی مادر را باید به مصاحبهی تلویزیونی وی مربوط دانست. در این بخش مادر با این پرسش روبرو میشود که آیا بهتر نبود برای زندگی بهتر کودکش، او را از طریق نیک پیر به دست کسانی میسپرد که توانایی فراهم کردن یک زندگی مناسب را برای او داشتند؟ این پرسش مانند یک سیلی به صورت مادر میخورد و وی را با واقعیت مواجه میکند و او را در هم میشکند.
شخصیت نیک پیر را از چند منظر میتوان بررسی کرد. از منظری شخصیت بسیار رقتانگیزی است و از منظری دیگر بسیار ترحم برانگیز است. اما نکته اینجاست که به اندازهی لازم به این شخصیت پرداخته نشده است و ما انگیزههای وی را از ارتکاب چنین جرمهایی متوجه نمیشویم.
در رابطه با آستانهی آزار دادن مخاطب باید گفت که نویسنده نباید برای خودش خودسانسوری قائل شود، بلکه این خواننده است که باید آستانهی تحمل خود را بالا ببرد. اگر خوانندهای تاب خواندن چنین صحنههایی را ندارد، نباید چنین کتابهایی را بخواند.
از آنجایی که نویسنده به چند داستان از جمله آلیس در سرزمین عجایب، جک و لوبیای سحرآمیز و نیز پری دریایی اشاره میکند، انتظار میرود که این موارد منجر به تداعی اتفاقاتی خاص گردند و در مجموع از این اشاره کردن، استفادهای داستانی شود اما این مهم صورت نمیگردد و هر داستان دیگری را میتوان جایگزین این داستانها کرد. این رها کردن ضعف اثر محسوب میشود.
در رابطه با ترجمه نیز باید گفت که جای خالی پانویس و توضیحات مترجم در این کتاب حس میشود.»
«پروانه زاغزیان» داستاننویس و دیگر منتقد ادبی این نشست نیز نظرات خود را اینگونه مطرح کرد: «از مهمترین علل موفق بودن این اثر در جذب مخاطب، عنوان آن است. «اتاق» خصوصیترین بخش در زندگی همهی ماست. از این جهت این نام کنجکاوی مخاطب را برمیانگیزاند.
از آنجایی که ما به عنوان مخاطب نسبت به تلخی ماجرایی که نسبت به مادر و کودک تحمیل شده، آگاه هستیم؛ در نتیجه به نظر میرسد که نقطهی اوج اثر بخشهای مربوط به زندانی شدن در اتاق است.
حال شاید این موضوع مطرح شود که تأثیر افکار نویسنده در بیان کودک مشهود است و این سؤال مطرح شود که چگونه ممکن است کودکی که سراسر عمرش را در یک اتاق زندانی بوده است؛ چنین جملاتی بگوید؟ در رابطه با این موضوع باید گفت با توجه به ارتباطی که کودک با تنها رسانهی موجود در اتاق - تلویزیون - دارد و نیز حضور مادری که تا قبل از زندانی شدن در اتاق، دانشجو بوده است و همچنین کتابهایی که مادر برای کودک میخواند؛ میتواند دلایل منطقی و موجهی باشد تا چنین کودکی پرورش یابد.
جملات، رفت و آمدها و اتفاقاتی که در این اتاق روی میدهد ما را به دنیای بیرون ربط میدهد
نویسنده توانسته با استفاده از جزئیات داستان خودش را پیش ببرد. این موضوع از جمله نکات مثبت اثر است.
در داستاننویسی امروز ما، به دلیل عقاید و خط قرمزهایمان، دو عنصر اصلی بسیار کمرنگ است. اول ارتباطات فیزیولوژیک بین انسانها و دیگری استفاده از عناصر حکایات کهن. نویسندگان ما متأسفانه از این موارد استفادهی درست نمیکنند. خوب است که نویسندگان ما بیاموزند تا با استفادهی مناسب از این موارد، آثارشان را قدرتمندتر کنند. اتفاقی که در این اثر به خوبی رخ داده است.
اثر قصد بیان یک فاجعهی اجتماعی به دست یک انسان روانپریش را دارد. راوی اثر کودک است و نویسنده در این اثر با نهایت قدرت زندانی شدن یک زن را از منظر یک کودک روایت میکند. اهمیت اثر نیز در همین مورد است. کودک در حال روایت یک اتفاق هولناک است در حالی که از هولناک بودن آن اتفاق بیاطلاع است. کودک این اثر جزئیاتی را مدنظر قرار میدهد که تأثیر اساسی بر تفکر ذهنی خواننده دارد. کودک به عنوان راوی، اثرات کبودی و زخمی را بر روی گردن مادر میبیند و برای خواننده شرح میدهد اما با این حال نمیداند که چه اتفافات ناگواری برای مادر رخ داده است. کودک نمیداند چه اتفافاتی رخ داده است؛ همانگونه که ما هنگامی که از اتاق بیرون میآییم و وارد اتاق بزرگتر - جهان – میشویم؛ نمیدانیم که چه اتفاقاتی ممکن است رخ دهد. نویسنده بدین شکل میخواهد نادانی بشر را به رخ بکشاند. این مورد از دیگر نقاط قوت این اثر داستانی است.
با تکیه بر این موضوع که نویسنده قصد دارد فراتر از موضوع اتاق پیش برود و در قالبی فلسفی و روانشناختی به این موضوع بپردازد که امکان دارد اتفاقاتی در دنیا رخ دهد که تعرض به معنای وسیعتری رخ بدهد؛ نویسنده در بعضی از بخشها ناچار میشود جملاتی را از زبان کودک بگوید که شاید با شرایط فکری و ماهیتی وی تناسب نداشته باشد.
اولین هدف خواننده از خواندن یک اثر داستانی، لذت بردن است و با توجه به این مهم که هدف نویسنده فریب دادن خواننده است و خواننده نیز میداند که در طول یک اثر فریب خواهد خورد؛ باید این فریب خوردن را باور کند. نقاطی که برای فریب دادن خواننده در نظر گرفته میشود، از نقطه نظر نویسنده باید نقاطی آگاهانه باشد. جزئیاتی که در این اثر استفاده شده است، بسیار زیبا و دلنشین است؛ زنانگی در سراسر این کتاب، موج میخورد. چنین کتابهایی موجب میشود که ما در جایگاه مخاطب بتوانیم احساسات و ارتباطات تنگاتنگ بین مادر و فرزند را لمس بکنیم.
نویسنده سعی داشته است که با ظرافت، تأثیر محیط بر روی افراد را نشان دهد: در این اثر، شخصیت مادر بعد از پنج سال که دوباره وارد جامعه میشود دیگر نمیتواند با اطرافیانش ارتباط برقرارکند اما کودک که به غیر از تلویزیون و صحبتهای مادرش هیچ نوع ازتباط دیگری با جامعه نداشته است؛ این توانایی را دارد که بعد از نجات یافتن از اتاق، با اطرافیان ارتباط برقرار کند.
در نهایت ما به عنوان خواننده متوجه میشویم که گرچه همهی شرایط خوب است اما در پشت این خوبی، همیشه واقعیت و حقیقت با هم تفاوت دارند. واقعیت همان چیزی است که ما شاهدش هستیم اما حقیقت بسیار تلختر از آن چیزی است که فکر میکنیم. در این اثر نویسنده با مطرح کردن این بخش که کودک دندان خراب مادرش را میمکد میخواهد وابستگی کودک را نشان میدهد.
خودکشی مادر نشان از این موضوع دارد که آنها دیگر روی خوش نخواهند دید. به بیان دیگر اگرچه داستان در ظاهر پایانی خوش دارد اما بیم آن میرود که در ادامه دوباره خطراتی این مادر و کودک را تهدید کند.
از دیگر دلایل قوت این کتاب، جدا از قدرت نویسنده، ظرافت و دقت و آگاهی مترجم نسبت به قواعد نویسندگی است.»
میثم نبی، کارشناس و دبیر سلسله نشستهای نقد آموت درباره رمان «اتاق» گفت: «در این اثر آنچه که به لحاظ فرم مهم است؛ نگاه جزئینگر نویسنده است. وی عامدانه و با نهایت دقت بر روی تک تک عناصر و نشانهها صحبت میکند. فضاسازی بسیار خوب صورت گرفته است. در شروع اثر، با فضایی یأسآلود مواجهیم. نویسنده این فضا را به شدت پررنگ میکند، تا حدی که فضا اندکی نیز آزاردهنده میشود. این فضاسازی موجب انتقال حس میشود و از نکات مثبت کار به حساب میآید. نویسنده از فرمهای مختلفی برای بیان این فضای یأسآلود استفاده میکند: نخست با استفاده از اِلِمانهایی که در اثر به کار میبرد. فضا به لحاظ عناصر و اشیاء بسیار بیچیز است و همین موجب میشود تا نویسنده نگاه دقیقتری به وسایل پیرامون داشته باشد. فرم دوم دیالوگهایی است که خواننده را اذیت میکند. دیالوگهایی که مخاطب میداند کودک از معنای ضمنی آنها آگاه نیست. و فرم دیگر اعمالی است که این مادر و فرزند انجام میدهند. در اینجا سؤالی که مطرح میشود این است که آستانهی آزار دادن خواننده چه مقدار است؟ چرا که بسیاری از این رفتارها خواننده را آزار میدهد.
با توجه به این مهم که نویسنده در ابتدای این اثر، به توصیف اتاق میپردازد و شخصیتها در ادامه از اتاق خارج میشوند و به دنیای بیرون بازمیگردند؛ میتوان اینگونه گفت که دنیای بیرون نیز برای آنها مانند همان اتاق است و آنها هنوز زندانی هستند: زندانیِ دنیا!
زبان راوی که کودکی پنج ساله است در طول اثر، یک دست باقی نمیماند؛ به گونهای که در بعضی بخشها، زبان راوی، زبان نویسنده است. به این معنا که راوی اثر جملاتی را بیان میکند که نویسنده خواسته است. این دخالتهای گاه و بیگاه نویسنده در داستان، به منطق داستانی اثر ضربه میزند. با این حال باید گفت که انتخاب راوی کودک عامدانه است و تأثیر بسیار مثبتی در اثر داشته است. چرا که نویسنده در ادامه کودک را وارد فضای جدیدی میکند که همهی عناصر آن برای کودک بکر است؛ بنابراین کودک شروع میکند به پرسیدن دربارهی مفاهیم اصلی و بنیادهایی که انسان امروز بدون آگاهی از درست بودن آنها، پیوسته انجامشان میدهد.
در بخشهایی از اثر، بعضی از عناصر در داستان مطرح میشود اما رها میشود و بی پاسخ میماند. این مورد به اصر لطمه میزند.
در نگاه اول شخصیت نیک پیر، شخصیتی فاسد و مقصر تمام بدبختیهای مادر و کودک است. او کسی است که پنج سال پیش مادر را هنگام رفتن از دانشگاه به خانه دزدیده است و به اینجا آورده است و زندانیاش کرده است. او یک متجاوز فاسد است اما با ادامه دادن اثر، احساس میشود که شاید نیک پیر هم مقصر نباشد. او هم نمادی از جامعهی بیماری است که وی را بیمار کرده است. نیک پیر بیشتر یک تیپ است و جای پرداخت بیشتری داشته است.
حضور رسانه در اثر به این مهم اشاره دارد که بحث واقعیت و خیال، حقیقت و واقعیت در این کار بسیار مطرح است. که هر آنچه در قالب حقیقتها و واقعیتها در ظاهر به ما القا میشود، واقعیتهایی هستند که رسانهها دارند برای ما بازتولید میکنند.
بحث فردیت نیز در این اثر بسیار مهم است.کلان روایتها و ساختارهای اجتماعی دائماً سعی میکنند که کودک را در یک قالب بگنجاند و آنگونه که خودشان میخواهند به وی هویت بدهند. آنها حتی نمیگذارند رابطهی بین مادر و کودک آنگونه که هست، حفظ شود.
بحث دیگر بحث بیگانگی مادر و کودک نسبت به جامعه است. سرعت تغییرات جامعه بسیار زیاد است تا حدی که مادر و کودک قدرت انطباق با جامعه را ندارند.
یکی دیگر از مهمترین مفاهیمی که در این کار مطرح است، بحث اسارت و آزادی است که به شکل نمادین مطرح میشود. سؤالی که بعد از آزادی مطرح میشود این است که آیا این مادر و فرزند واقعاً آزاده شدهاند؟
از مهمترین مواردی که نویسنده در این کار به چالش میکشد؛ نقد دنیای مدرن و پست مدرن امروز است. دنیایی که به لحاظ تکنولوژی غنی است اما آنچه که باید برای انسان رخ بدهد، انجام نمیگردد.
بحث مشروعیت دانش نیز در این اثر مطرح میشود. یکی از مباحثی که اندیشمندان حوزهی پست مدرن مطرح میکند مبنی بر اینکه دانش امروز و آنچه که به انسان القا میکند، تا چه حد میتواند موجب سعادت انسان گردد؟ در بخشی از کتاب، شخصیت مادربزرگ به روانشناس یادآوری میکند که خودش دو فرزند بزرگ کرده است و میتواند از فرزند دخترش مراقبت کند. اما روانشناسان متذکر میشوند که فرزند را باید آنگونه تربیت کنند که آنها میخواهند. این موارد همه در راستای نشان دادن جامعهی مدرنی است که سعی در القای بسیاری از موارد به افراد جامعه است.»
در ادامه «علی قانع»، مترجم اثر در رابطه با این رمان اینگونه گفت: «از آنجایی که امروزه استفاده از پانویس کمتر کاربرد دارد و به نوعی از مخاطب انتظار میرود که خودش را بالا بکشد، عامدانه پانویسی برای کتاب فراهم نشده است. چرا که پانویس کردن موضوعات ساده شاید حتی توهین به مخاطب اهل مطالعه باشد.
شخصیت نیک پیر، به واسطهی ملزومات داستانی کم پرداخت شده است. نیاز داستان نبوده که بیش از این به آن پرداخت شود. به بیان دیگر، پرداخت بیشتر شخصیت نیک پیر موجب گزافهگویی میشد.»
در پایان، یوسف علیخانی، مدیر نشر آموت، ضمن ابراز خوشحالی از یکساله شدن سلسله نشستهای نقد آموت، از تمامی دوستان پیگیر و همراهان همیشگی نشر آموت تشکر کرد و گفت: «این کتاب همزمان توسط دو ناشر ترجمه شده است. کتاب نشر آموت حدود چهل صفحه از کتاب دیگر کمتر است و این روزها دوستان بسیاری از من میپرسند که تفاوت در چیست و اینکه آیا این کتاب بخشهای کمتری نسبت به کتاب مترجم دیگر دارد؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت که کتاب دیگر بر خلاف کتاب نشر آموت هجده صفحه مقدمه دارد و نیز آنکه صفحات خالی در بین فصلهای کتاب و نیز پانویس داشتن آن کتاب، موجب شده است که در مجموع حدود چهل صفحه از کتاب نشر آموت بیشتر داشته باشد. نکتهی دیگر بحثی است که پیرامون نام نویسنده شده است. در گفت و گویی که با خانم نویسنده انجام شده است و در سایت آموت قرار دارد، وی متذکر شده است که نامش اما دوناِهو است. جدا از این، در گفت و گویی دیگر خود نویسنده میگوید که از آنجایی که اصالتاً ایرلندی است و در کانادا بزرگ شده است، نامش در ایرلندی، دوناِهو تلفظ میشود و در کانادایی، داناهو یا داناهیو تلفظ میشود. به نوعی هر دو درست است.»
رمان «اتاق» نوشتهي «اِما دُوناِهو» با ترجمهي علي قانع در 360 صفحه به قيمت 7500 توسط نشر آموت تومان منتشر شده است.
«اتاق» جوايز مختلفي را بهدست آورده است؛ از جمله «اورنج فيکشن انگليس»، جايزهي «گاورنر جنرال کانادا» و جايزهي «رمان برتر ايرلند». اين كتاب همچنين کانديداي نهايي جايزهي «بوکر» 2010 بوده است.
همچنين علي قانع براي نوشتن مجموعه داستان «مورچههايي که پدرم را خوردند» برندهي جايزهي ادبي اصفهان و براي نوشتن مجموعه داستان «وسوسههاي ارديبهشت» نامزد کتاب سال جمهوري اسلامي ايران شده است.
گزارش: شهروز بیدآبادی مقدم