محمّدرضا حیدرزاده (روزنامه اطلاعات): استر کنارش روی نیمکت نشست و به دستان بلند آقای فرن که روی ردیف کلید های پیانو می دوید،نگاه می کرد. گویی این دست ها بودند که نت ها را می ساختند.این وضعیت آنقدر طول می کشید که استر همه چیز حتی جایی را که در آن بود، فراموش می کرد.او غروب ها آقای فرن را در میدان دهکده می دید که مردم به نزدش می رفتند و او در مورد همه چیز به جز موسیقی صحبت می کرد……