به گزارش خبرآنلاین ... اینجا
به گزارش خبرگزاری ایسنا ... اینجا
به گزارش خبرگزاری مهر ... اینجا
به گزارش چهار ستاره مانده به صبح ... اینجا
به گزارش وبلاگ کوچه های قدیمی ... اینجا
كتابهاي «از خواب ميترسيم» هاديخورشاهيان و «به چيزي دست نزن» نوشته ليلا عباسعليزاده روز گذشته پنجشنبه 21 بهمن ماه نقد شد به گزارش بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) دراين نشست نقد كه در دفتر ناشر اين آثار(آموت) برگزار شد ، بلقيس سليماني دربارهي مجموعهي «از خواب مي ترسيم » هاديخورشاهيان گفت:آنچه که جلب توجه ميکند بهره بردن از قالب داستاني «فلش فيکشن» است. درمجموعهي «به چيزي دست نزن» بهره گيري از اين شکل داراي پرداختي دوپاره است به اين معنا که آغاز برخي داستانها در قالب داستان کوتاه است و از ويژگيهاي داستان کوتاه مانند ارائهي يک طرح وسيع ، جزئينگري در شخصيتپردازي بهره ميگيرد، اما در پايان به شيوهي فلش - پاياني ناگهاني و کوبنده- خاتمه مييابد.
اين داستاننويس ادامه داد ،اکثر داستانهاي مجموعه از اين دوپارگي رنج ميبرند. بسياري از داستانها استعداد اين را دارند که به داستان کوتاه بسيار ارزشمندي تبديل شوند ؛ در صورتي که بار داستانها بر پايهي ضربهي کوبندهي نهايي نباشد. کليت نگاه نويسندهي «از خواب مي ترسيم» يک نگاه رئاليستي است و حتي زماني که از عنصر خواب هم بهره ميبرد وارد فضاهاي فانتزي يا فضاي سورئال نميشود. به همين دليل فضاها خوشخوان و فاقد پيچيدگيهاي تکنيکي هستند. در يکي از داستانها شاهديم که زن و مرد به قبرستان رفتهاند و از روي اسامي روي سنگ قبرها در حال انتخاب اسمي براي فرزندشان هستند. داستان بر پايهي يک نگاه اگزيستانسياليستي است. به اين معنا که شخصيتها سعي دارند که از يک فضاي سرد و فاقد روح زندگي، زندگي را بيافرينند.
وي متذكر شد:خواب از موضوعهاي است که هر دو مجموعه داستان به آن پرداختهاند. در داستان «از خواب مي ترسيم» شخصيت خواب راز آلودي را ميبينم و در داستان «موش کور» با زني مواجه هستيم که خواب ميبيند به موش کور تبديل شده است ؛در مقايسهي اين دو داستان «موش کور» از مجموعه داستان «به چيزي دست نزن » داراي برتري است؛ زيرا به طور صرف به عنصر خواب نپرداخته است و مجموعهاي از نشانهها را براي رسيدن به وضعيتي که در بيرون اتفاق ميافتد در اختيار مخاطب قرار ميدهد.
سليماني خاطرنشان كرد:بسياري از داستانهاي اين دو مجموعه از موضوعهاي روزمره بهره ميبرند. از ديگر موارد قابل اشاره در هر دو مجموعه عنصر «ارتباط» است. ارتباط راويتكنندگاه با خود. مثلا داستان «موش کور » که رابطهي يک شخصيت را با نهاد و وجود خويش به تصوير ميکشد؛ يا داستانهايي که در آنها شخصيت را با افراد ديگر در ارتباط ميبينم . موضوعهايي که همهي افراد بهطور روزمره با آنها مواجهاند. هر نويسندهاي به دو شکل برداشت و پرداخت تازه ميتواند موضوعهاي روزمرهي زندگي را به ساحت ادبي نزديک کند و از آن به گونهاي در اثرش بهره ببرد که در مخاطب ايجاد دلزدگي نکند؛ اما اکثر داستانهاي اين دو مجموعه گاهي ازعنصر فقدان «برداشت نو» رنج ميبردند و گاهي از عنصر «پرداخت نو». در حالي كه اگر بتوانيم به يک برداشت نو برسيم اين امر منجر به يک پرداخت نو نيز خواهد شد.
او در پايان تاكيد كرد كه «زبان شاعرانه» از عناصري است که مورد استفادهي بسياري از نويسندگان قرار ميگيرد.در ايران کساني مانند «بيژن نجدي» در«يوزپلنگاني که با من دويده اند» از اين ويژگي به درستي استفاده ميکند.زيرا به موضوعي شاعرانه ميپردازد و بهرهگيري از چنين زباني کاملا با عنصر زبان همخواني دارد.اما از آنجايي که بسياري از نويسندگان ايراني در يک بستر شعري غني رشد کردهاند ؛ از وادي شعر وارد عرصه ادبيات داستاني شدهاند در بسياري موارد استفادهي نا به جا از زبان شاعرانه باعث لطمه ميشود.
همچنين اسماعيل حاجي عليان در اين نشست گفت:26 داستان «از خواب مي ترسيم» و 17 داستان «به چيزي دست نزن» فضاي ساختاري نزديک به هم و متناسبي را دارند که در مخاطب ايجاد دلزدگي نميکند. قالب برخي از داستانها در هر دو مجموعه قالب « داستان شگفت» يا همان داستان «فنتستيک»است. اين نوع داستانها با يک مقدمهچيني شروع ميشود و در پايان با يک ضربهي نهايي به پايان ميرسد.
او متذكر شد:«زيستبوم مشترک» از مواردي است که بر نوشتار هر دو نويسنده تاثير بسيارموثري داشته است. در هر دو مجموعه با تنوع نوشتاري و موضوعي مواجهايم. در مجموعه «به چيزي دست نزن» 10 داستان از 17 و در مجموعه داستان «از خواب مي ترسيم» 8 داستان از 26 داستان «داستان زنانه» هستند.اعم از داستانهايي که راوي آنها زن است ، روايت زنانه دارند، به موضوعهاي مورد علاقه زنان ميپردازند و يا در مورد زنان هستند و 6 داستان از 17 داستان «به چيزي دست نزن» و 13 داستان از 26 داستان «از خواب مي ترسيم» رويکردي مردانه دارند و ميتوان آنها را جزء داستانهاي مردانه قلمداد کرد.
در پايان هادي خورشاهيان نيمي از داستانهاي مجموعه را بازتابي از زندگي مشترک و موضوعهايي دانست که از دل واقعيت آمدهاند؛ ليلا عباسعليزاده نيز، اولين تجربهي داستان نويسياش را بسيار لذت بخش توصيف كرد و ابراز اميدواري کرد که جلسههاي نقد داستان كه در پيشرفت داستاننويسي تاثيربه سزايي دارند ؛رونق بيشتري بگيرند.