فرزانه صالحی فر: نشانهشناسي گفته است: «زبان يعني قدرت». هر چند نوشتهاي ساده به نظر آيد و توضيح مواردي آشكار را بنمايد اما باز هم معنا را تحكيم ميبخشد. «به وقت بهشت» اولين رماني است كه توسط نرگس جورابچيان نوشته شده و در نشر آموت به چاپ رسيده است.
اين اثر هر چند با نوعي سادگي به رشته تحرير درآمده اما زباني قوي و گيرا دارد. از لحاظ زبانشناسي زبان قدرتمند به زباني ميگويند كه قدرت «مانور» داشته باشد؛ به اين معني كه موضوعات و عناصر مختلف را به گونهاي پوشش دهد كه مخاطب را به خواندن اثر ادبي يا غيرادبي ترغيب كند.
به وقت بهشت روايت يك انسان با دو دنياي متفاوت است. اين دو دنياي دروني و فردي گاهي به هم مربوط و بعضي وقتها كاملاً از هم تفكيك ميشوند.
نويسنده از جايگاه فردي به نوشتن رمان مبادرت ورزيده است كه درصدد آشتي دادن شخصيتهاي رمان است.
اين مسئله كه نويسنده ماجراي فردي يك نفر را با دو حالت متفاوت بيان ميكند و به نوعي ميتوان گفت حركت بر لبه تيغ است زيرا احتمال دارد حالات روحي كه در ارتباط با اولين نفر است توسط نويسنده با فرد دوم تلفيق شود و مخاطب به شگرد نويسنده پي ببرد اما همان طور كه گفته شد جورابچيان از عهده اين كار به خوبي برآمده است. هر نويسندهاي به محض اين كه شروع به نوشتن در مورد مسئلهاي ميكند اعم از اين كه ژانر ادبي يا ژانر غيرادبي باشد با موضوعي كه انتخاب ميكند مخاطبان خودش را هم انتخاب كرده است مثلاً اگر شخصي در مورد مسائل جوانان بنويسد طيف جوانان را بيشتر به خود جذب ميكند.
نرگس جورابچيان و اولين اثرش با اين ايده وارد عرصه ادبيات و رمان شده است كه جوانان و دغدغههاي آنها را مورد توجه قرار دهد. از اين بعد ميتوان گفت: وي نويسندهاي است كه براي طيف جوان جامعه مينويسد و طبيعتاً خوانندگانش هم طيف وسيع و پرجمعيتي را تشكيل ميدهد.
اما نبايد فراموش كرد كه هر اثر ادبي و هنري را با نقاط ضعف و قوت آن بپذيريم به عنوان مثال رمان جورابچيان از نكات برجستهاي همچون زبان قوي، شيوه پرداخت درست شخصيتها و همچنين ذكر حالات روحي شخصيتها برخوردار است. ولي نكتهاي كه از ديد نويسنده دور مانده، عنصر «قصه» است؛ كم توجهي به اين عنصر باعث شده رمان به حول شخصيتها در گردش باشد در حالي كه بايد يك رمان به محوريت قصه نوشته شود.
در رمان به وقت بهشت قصه وجود دارد اما گاهي از ذهن نويسنده دور ميشود. اين نكته را بايد يادآوري كرد كه زبان ابزار داستان است و داستان روش زبان را دنبال ميكند. درحالي كه در اثر جورابچيان زبان ابزار نوشتن رمان قرار گرفته است اما قصه عنصر كم رنگ و شايد بيرنگ باشد كه نميتواند دنبالهرو زبان قرار گيرد. نويسنده مجذوب ماهيت ابزاري زبان شده و زبان برايش هدف اصلي است. او دلمشغول واژههاست نه جهان؛ بنابراين در پي ايجاد ارتباط قطعي و نهايي با متن نيست. با اين وجود نويسنده به وقت بهشت، ادبيات را همچون هدف ميشناسد. وي پيش از نهادن قلم بر كاغذ، خوب ميدانسته كه چه ميخواهد بگويد و بعد با اين پرسش روبه رو شده است كه چگونه آن را بگويد؟
در بعضي از قسمتهاي رمان فرم نوشتاري خاص وجود دارد كه به نوعي شاعرانگي شبيه است. شاعرانگي كه در آن حس، رنگ و بو حضور دارد؛ از اين لحاظ ميتوان رمان را نوشتاري متفاوت دانست. حتي از انتخاب عناوين شخصيتهاي داستان اين مسئله را ميتوان ديد، اسمهايي همچون باران و ترلان احتمالاً ريشه در نگرش شاعرانه نويسنده دارد.
معمولاً رماننويسان در مورد شخصيتهاي رمانهايشان دو نگرش كلي دارند؛ عدهاي شخصيتپردازي را بياهميت ميدانند و براي آن ارزش قائل نيستند اما گروه دوم شخصيتپردازي را از اصول مهم نوشتن رمان به حساب ميآورند و منشهاي روحي و رواني شخصيتها در نوشتارشان حضوري چشمگير دارد كه نرگس جورابچيان در دومين گروه جاي ميگيرد.
رمان به وقت بهشت که چندی پیش توسط نشر آموت منتشر شد با اقبال عمومی روبه رو گردید و چاپ دوم را پشت سر گذاشت.
منتشر شده در روزنامه «ایران» پنجشنبه 27 خرداد 1389 صفحه 21