به گزارش خبرنگار برنا نخستین دوره جایزه ادبی "رمان اول ماندگار" از سوی ماهنامه اینترنتی ماندگار، با هدف کشف و حمایت از استعدادها در زمینه رماننویسی و چاپ آثارشان برگزار شد.
لیلا عباسعلیزاده، متولد سال 1357،کارشناس فیزیک، نفر سوم این جایزه ادبی است. اثر او با عنوان " غزل شیرین عشق" اولین رمان این نویسنده جوان است که توسط نشر آموت و با حمایت جایزه ادبی رمان اول ماندگار چاپ و وارد بازار میشود. در ادامه گفتوگوی برنا با این نویسنده و شاعر را میخوانید. سال 81 با هادی خورشاهیان که او هم نویسنده و شاعر است ازدواج کرده و می گوید مشوق اصلیام برای ادامه راه نوشتن همسرم بود.
چطور لیلا عباسعلیزاده به نویسندهای فعال تبدیل شد؟
از دوران نوجوانی تا زمان دانشجویی در مطبوعات کارهایم را چاپ میکردم. بعد از ازدواج با همسرم که او هم نویسنده بود. مجموعه داستانی به نام "به چیزی دست نزن" چاپ کرده ام. کاری برای گروه سنی نوجوانان به نام "ساقی نامه" تالیف کردهام.
کار دیگری برای کودکان به نام "چادر نماز دنیا " منتشر کردم .یک کتاب کار فیزیک هم برای آموزش و پرورش نوشتم. مجموعه شعری به نام "می آیم لب اروند" و مجموعه دیگری در مورد زندگی و آثار محمدعلی جمالزاده تالیف کردم. مجموعه شعر دیگری هم به نام " دریا دور است" چاپ شد.
و چطور شد که تصمیم گرفتید نوشتن رمان را هم تجربه کنید؟
همیشه دغدغه نوشتن رمان را داشتم و به این فکر میکردم که آیا توانایی نوشتن رمان و کار بلند را هم دارم. چون در کار بلند باید وقتت را مداوم روی آن بگذاری و فکرت را درگیر آن کنی. همیشه میخواستم خودم را در این زمینه محک بزنم.به هر حال کار را نوشتم و باید منتظر بمانم تا چاپ و وارد بازار شود.
تا به اینجای راه فکر می کنید موفق بودهاید؟
در حال حاضر آدمهای محدودی کارم را خواندهاند. برگزار کنندگان جایزه ادبی،ناشر و همسرم کار را خواندند و کار را پسندیدند. دورهای در زمینه نویسندگی نگذارندهام اما همانطور که گفتم همسرم نویسنده است و هر دو همیشه مطالعه داشته و هیچ وقت از آن دور نبودهایم. همسرم در دورهای مدرس کلاسهای داستان نویسی بسیج بود و من هم در آن دوره شرکت کردم. تنها دورهای که گذراندم همین بود.
از اولین رمانتان،از شخصیتها و فضای رمان بگویید.
شخصیت اصلی و محوری این داستان یک زن است. از آن جایی که کارم اولم بود و نمی خواستم برای قرار دادن خود در جای شخصیت اول داستان ریسک کنم از دید یک زن وارد شدم و مشکلات زندگی یک زن تنها به همراه دختر 7 ساله خود به نام غزل در شهری بزرگ مثل تهران را نشان بدهم و دید جامعه نسبت به او, دید خودش نسبت به زندگی و شرایطش و قدرت ریسک پذیریاش نسبت به تشکیل یک زندگی جدید تا چه اندازه است.
نخواستم حرفهای به قول معروف قلمبه و سلمبه بزنم. خوشخوان و روان بودن رمانم برایم مهم بود. نمیخواستم وارد پیچیدگیهای خاص شوم.امیدوارم اینطور بوده باشد. نام شخصیت اصلی داستان شیرین است. رابطه عشقی در داستان وجود دارد و بنابراین اسم غزل شرین عشق را برای آن انتخاب کردم. همسرم زیاد با این اسم موافق نیست و معتقد است شاید نام رمانم کمی به سوی کارهای سطحی برود.
زمانی که کار را به ناشر سپردم این نام را به عنوان نام پیشنهادی انتخاب کردم. چون در این مسابقه شرکت داده شد و رتبه هم آورد. بنابراین فکر میکنم دیگر نشود اسم آن را عوض کرد.در حال حاضر کارم برای دریافت مجور فرستاده شده است.
نوشتن رمان را چه زمانی شروع کردید و کی کار تمام شد؟
چون فرهنگی هستم نوشتن کار را از تابستان شروع کردم و پاییز به پایان رسید. زمانی که مدرسه می روم وقتی برای نوشتن ندارم.
فکر میکنید اختصاص جایزههای این چنینی و برگزاری چنین مسابقههایی قدم مثبتی برای حمایت از رمان نویسان تازهکار است؟
بله. در کشورمان چنین چیزی درزمینههای شعر و داستان کم است.چنین مسابقهای میتواند امیدی باشد برای نویسنده که کارش دیده می شود و مسلما کسی که چنین جایزهای را ببرد دیده می شود.خیلی از مخاطبان کتاب در کشور،تنها کتابهایی که جایزهای بردهاند را تهیه و مطالعه میکنند. فکرمیکنم بودن جایزههای مختلف برای سلیقههای مختلف می تواند اقدام خوبی برای بیشتر کتاب خواندن مردم باشد،مگر ما چیزی جز این را میخواهیم؟
برای مثال زمانی که کتاب دا بیرون آمد با وجود اینکه قطور بود و زمانی برای خواندنش نداشتم اما آ نرا تهیه کردم و خواندم. خواستم بدانم کتابی که این همه سر و صدا کرده و نظر خیلیها را جلب کرده،چه محتوایی دارد.جایزهها در واقع مردم را ترغیب را به خواندن کتاب میکنند و حمایت مالی از صاحب اثر هم دراین جایزهها میتواند حرکت خوبی باشد.
با جدا کردن ادبیات زنانه و مردانه از هم،با وجود تفاوت در نوع نوشتههای زنان و مردان نویسنده موافقید؟
در مورد رمان بله. فکر می کنم در نوشتن رمان چنین تفاوتی وجود دارد.همین حالا که این سوال را پرسیدید به ذهنم رجوع کردم و به این نتیجه رسیدم که فضای رمانهای نویسنده زن و مرد متفاوت است. این مساله طبیعی است. نوشتن رمان مثل داستان کوتاه نیست.زمان نوشتن داستان کوتاه می توانی شخصیتت را غیر از خودت،یعنی مرد انتخاب کنی؛چون برهه کوتاهی از زمان را در نظر می گیری می توانی مثل بازیگری که نقش بازی کند در نقش او بروی.اما اگر قرار باشد آن نقش بازی کردن طولانی شود تبحر زیادی نیاز است تا آخر در رل و نقش خودت بمانی و اشتباه نکنی؛ مثل راه رفتن روی لبه تیغ است.
در دوران نوجوانی و جوانی سراغ رمانهای عاشقانه عامه پسند رفتید؟
بله. در شرایطی بزرگ شدم که خانوادهام خیلی کنجکاوی و کنترلی نداشتند برای اینکه بدانند چه کتابهایی میخوانم. در آن دوران چون خوره کتاب بودم به اقتضای سنم سراغ این نوع از رمانها هم رفتم. هر چیزی به دست میرسید می خواندم. مقتقدم لازم است هر نویسندهای این دست از کتابهای را هم بخواند تا بتواند تشخیص بدهد و قضاوت کند.
به هر حال هر کتابی مخاطب خاص خودش را دارد. به اینکه این نوع از کتابهای ارزش خواندن ندارند قائل نیستم و همیشه میگویم هر کسی هر کتابی را بخواند ارزش دارد و به هر حال بهتر از نخواندن است.البته جز در سنین حساس که ممکن است کمی درگیر آن شوند.
بنابراین در آینده با اینکه نوجوانتان سراغ این نوع از ادبیات برود مشکلی ندارید؟
فکر میکنم این به تربیت و هدایت سلیقه فرزندمان مربوط می شود،اینکه چطور ذایقه او را هدایت کنیم. برای مثال من آن زمان این کتابها را میخواندم،اما حال واقعا نمی توانم خواندن چنین کتابهایی را تا صفحه آخر ادامه بدهم و این به این دلیل است که ذائقهام تغییر کرده است.
چه ارتباطی بین فیزیک،تدریس آن و شاعری و نویسندگی وجود دارد؟!
در دوران دانشجویی بیشتر اعضای انجمنهای ادبی از بچههای گروههای علوم پایه و فنی بودند. فکر نمیکنم بین اینها منافاتی وجود داشته باشد،بلکه مکمل هم هستند. ریاضیات و علوم پایه ذهن را باز بار می آورند. ادبیات این فضا را تلطیف می کند. فکر میکنم برای روح انسان مکمل هستند و تضادی با یکدیگر ندارند.