خبرگزاری فارس: رمان «برای تو همیشه خواهم گریست»نوشته شمسی خسروی در بخش درونمایه، به دو مفهوم انسانی«امید» و «ایثار» تکیه دارد که در شکل روایی نامهنگاری و در قالب بیست نامه بین دو شخصیت داستانی ساناز و فرشته رد و بدل میشود.
خبرگزاری فارس (علیالله سلیمی): اشکهای تلخ برای حرفهای نگفته به همان میزان که آثار داستانی نویسندگان ایرانی در سالهای گذشته متکی به ساختارهای اغلب پیچیده بود، اکنون و در یکی دو سال گذشته گرایش به سادهنویسی در بین برخی از نویسندگان رواج پیدا کرده و اغلب آثاری نوشته و منتشر میشود که اگر همین نوشتهها در گذشته نه چندان دور و به عنوان مثال در سالهای ابتدایی و میانی دهه هشتاد نوشته میشد، از منظر کسانی که آثار نویسندگان را در برخی جشنوارههای ادبی و رسانهها مورد تجزیه و تحلیل قرار میدادند، نمره قابل قبولی نمیگرفت و به بیان دیگر، آثار این چنینی در فهرست افراد یاد شده جایی نداشت، اما حالا ظاهراً شرایط فرق کرده و نویسندگان متعددی به سادهنویسی آثار داستانی روی آوردهاند که نمونههای بسیاری از آنها را میتوان در بازار کنونی کتاب ایران سراغ گرفت. از جمله این آثار، میتوان به رمان «برای تو همیشه خواهم گریست» نوشته شمسی خسروی، داستاننویس فعال در سالهای اخیر اشاره کرد که به تازگی از سوی نشر آموت در تهران چاپ و منتشر و روانه بازار کتاب ایران شده است.
این کتاب با 128 صفحه، در ردیف رمانهای کم حجم قرار میگیرد که همین ویژگی، کم حجم بودن رمانها هم در سالهای اخیر در دستور کار تعدادی از نویسندگان و ناشران قرار گرفته و انحصار رمان حجیم در بازار کتاب را که سالهای سال رواج داشت از بین برده است.
شکل روایی اثر به گونهای است که کل ماجراهای رمان، در قالب بیست نامه بین دو دوست (ساناز و فرشته) رد و بدل میشود و مخاطب در لابهلای همین نامهها متوجه میشود، ساناز و فرشته، دوستان صمیمی هستند که ساناز پس از بازنشستهشدن پدر نظامیاش با خانواده به تهران کوچ کرده، اما به طور مرتب با دوستش، فرشته در تماس تلفنی و مکاتبهای است. ساناز در دانشگاه تحصیل میکند، اما فرشته به دلیل جو متعصب خانوادهاش محدودیت دارد و در فکر ازدواج است. او در نامههایش به ساناز از ازدواجش با جوانی به نام «کامران»در آینده نزدیک خبر میدهد، ساناز به او یادآوری میکند مراقبت همه جوانب این تصمیم باشد، اما بعداً متوجه میشود دوستش، فرشته با دردسر بزرگی در ارتباط با موضوع ازداوجش مواجه شده است. در طی چند نامه یکسویه به فرشته امید میدهد، فرشته از بحران روحی خود خارج میشود، اما بعداً متوجه میشود ساناز در همه آن لحظهها که به او نامههای امیدبخش میفرستاده، خود با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکرد که در نهایت همین بیماری باعث مرگ او شده است.
در بخش درونمایه، دو مفهوم «امید» و «ایثار»، از جانمایههای اصلی رمان برای تو همیشه خواهم گریست هستند که نویسنده با اتکا به این دو، توانسته پیام اصلی داستان خود را که همان امیدبخشی به همنوعان و ایثار کردن در مقابل دیگران است به مخاطب منتقل کند.
شمسی خسروی در این رمان، بیش از بیش از عنصر «روایت» در داستانسرایی استفاده کرده که همین مسئله باعث کمرنگ شدن جزئینگاری صحنههای داستانی و همچنین توصیف در داستان شده است. صحنهپردازی اثر در دو محیط شهری (تهران) و فضاهای شمال کشور چندان ملموس نیست. با آن که یکی از شخصیتهای داستانی، فرشته در یکی از شهرهای شمالی کشور زندگی میکند، اما خواننده در هنگام خواندن اثر، فضا یا محیط های سرسبز شمال را حس نمیکند. شخصیتهای داستانی اغلب ماجراها را تعریف میکنند و از توصیف فضاها و موقعیتها چندان خبری نیست. البته قالب روایی «نامهنگاری» که نویسنده برای بیان این داستان استفاده کرده، این محدودیت، توصیف فضاها را برای به وجود آورده است. مخاطب به هیچ تصویر واضحی از مکانهای داستان مانند محیط های خانه، محل تحصیل یا کار ساناز در تهران یا خانه و محل زندگی فرشته در شمال به دست نمیآورد.
رمان «برای تو همیشه خواهم گریست»نوشته شمسی خسروی
با این حال، بیان شخصیتها ساده و روان است و همین مسئله سرعت روایت داستان را بالا برده است. لحن دو شخصیت داستانی متفاوت و در همه بخشها قابل تشخیص است.
شخصیت ساناز بیان راحتی دارد: «...میبینی فرشته جان؟ ببین از کجا پریدیم به کجا. داشتم میگفتم این روزها سواد به درد کاری میخورد که حرفمان رسید به اینجاها. به هر حال امیدوارم خوب فکر کنی و باور داشته باشی که حتی اگر بخواهی شوهر خوب و زندگی راحت و آرامی داشته باشی باید درس بخوانی و تحصیلات عالی داشته باشی...» ( ص 8)
در مقابل، لحن شخصیت فرشته تا حدودی رسمی، گزارشی و تلگرافی است: «امیدوارم حالت خوب باشد و اگر از احوالات بنده خواسته باشی ملالی نیست جز دوری شما. دیروز با مامان و مینا رفته بودیم ساری. از بازار کلی خرید سیسمونی کردیم. برای فسقلی همه چیز خریدیم. خاله به قربانش. سونوگرافی کردند پسر است.» ( ص 21)
البته در بخشهای پایانی رمان، لحن دو شخصیت ساناز و فرشته به هم نزدیک میشود که باعث یکنواختی لحن و تا حدودی نگاههای آن دو میشود. در بخشهای ابتدایی داستان، شخصیت ساناز، به طور کلی پختهتر از شخصیت فرشته نشان داده میشود، اما در بخشهای پایانی این وجه تمایز به مرور از بین میرود و شخصیت فرشته به تکامل لازم، متناسب با شخصیت ساناز میرسد و دیگر وجه تمایزی بین آنها احساس نمیشود. به بیان دیگر، شخصیت فرشته به تحول لازم در بستر داستان دست مییابد، اما شخصیت ساناز فقط وجه پنهانی شخصیت خود که همان ایثاربخشی به همنوع است را به نمایش میگذارد.