بتول سیدحیدری (تهران امروز): «محمدعلي علومي» نويسنده رمان «پري باد» (كه بهتازگي از سوي نشر «آموت» منتشر شده) اين رمان را بهنوعي «وصيتنامه ادبي و هنري»اش ميداند. «يوسف عليخاني» درباره اين رمان اعتقاد دارد كه «پري باد» داستاني اسطورهاي و خوشخوان دارد كه با نگاه به تاريخ معاصر ايران و اسطورههاي ايراني نوشته شده است.
او در ادامه ميافزايد: «اين داستان درباره شهري افسانهاي با نام «پري باد» است كه راوي در ابتدا از جستوجو در سرگذشت اين شهر و پيدا كردن فردي با نام «پير ويس» كه داستان و سرگذشت شهر را ميداند، سخن ميگويد.» اين داستاننويس تصريح ميكند: «راوي دوم داستان كه «پير ويس» است، داستان شهر «پري باد» را از زمان شكلگيري تا غيب شدن ناگهانی آن، روايت ميكند.» عليخاني درباره اين كتاب علومي توضيح ميدهد كه «به اعتقاد من پري باد به جهت ساخت، زبان ، فرم، مضمون و در نهايت خوشخوان بودن، بهترين اثر داستاني اين نويسنده است.» اين ناشر،ديدگاه نويسنده كتاب را درباره آن، اينگونه بيان كرد و گفت: «وقتي رمان علومي را تحويل گرفتم،ايشانبه من گفت كه اين كتابوصيتنامه ادبي، هنري من است و فكر نميكنم تا قبل از اين كتابي با چنين قدرت نوشته باشم. در اين كتاب حاصل همه پژوهشها و دانستههاي سي و چند سالهام در زمينه فرهنگ مردم، اسطوره و تاريخ را گنجاندهام.» آنچه در ادامه ميآيد، نقدي بر اين رمان است.
عده ای براین اعتقادند که اسطوره با افسانه هممعنی و ياشايد همان است. فروید قصه را صورت ساده اسطورهها ميدانست و معتقد بود که اسطورهها بازمانده کج و معوجشدهای از توهمات و آرزوهای ملل و اقوام و در حکم رویای متمادی نوع بشر در دوران جوانی او هستند.
اما باید گفت که اسطورهها در زمان بیزمانی یعنی در دوران پیش از تاریخ شکل گرفتهاند ولی افسانهها به دوران تاریخی برمیگردند. در اسطورهها یک ذهن ناخودآگاه وجود دارد و اشخاص اسطورهای خارج از دنیا و جوامع انسانی قرار دارند. قهرمانان اسطورهای بهنوعی الهی هستند و با نیروهای مقدس در ارتباطند اما قهرمان افسانهها از میان مردم برخاسته و از نوع انسان است.
پری باد به وسیله راوی یا راویان قصه در قصه روایت ميشود. با آنکه بخش الحاقی بیشترین بخش رمان است، کشش خویش را براصل قصه تحمیل می کند، پارههای الحاقی که از ماجرا پر است باعث شده که قصه پری باد سترگ و تأملبرانگیز بنماید. دراین رمان راوی با مایههایی که از اصل قصه داشته، گشت موضوع را با تکیه بر پارههای نمودی و نماد افسانه پری باد تداوم بخشیده و از موضوعی همانند، قصهای دیگر پرداخته است.
از اوستا تا قصههای عامیانه مادربزرگها نام پری بارها تکرار شده است. پری موجودي افسانهای و بسیار زیبا وفریباست كه طی قرنها شخصیت او بارها دگرگون شده است. موش پری یکی از پریانی است که نامش در اوستا آمده است. در گزیدههای دیگر اوستا، از پری بیکران، سگ پری که در بیشهها جای دارند و همچنین از دختر شاه پریان و پری دریایی که از دریا برمیآید و پوشش مادی دارد، ياد شده است.
با وجود چهره اهریمنی پری در دین زرتشت، پری در ادب فارسی مظهر زیبایی و نماد مددکاری است واز نیروی «فر» هم برخوردار است، درحالی که در اوستا پریها ویرانگرند.
علومی پری بادش را رمان زنانه خوانده است؛ از آناهیتا که نماد زن در فرهنگ ایران است یاد نموده درحالی که پری باد رمان زنانه است چون نماد زن آن خود پری باد است.
درادبیات فولکلوریک دری، در میان قصههای عامیانه و افسانههای دری، از پری باد به کرات یاد شده ؛ پری باد مادینه است. او در حقیقت بانوی باروری و زایش است که تولد فرزندان، برکت و فراوانی نعمت به مزارع و جاری شدن آبها و رویش گیاهان به نیروی او بستگی دارد. پری باد به مردان عشق میورزد وآتش عشق را در نهاد آدمی بر میافروزد. غالبا به پیشگویی اتفاقات آینده میپردازد. گاهی از روی اجبار، قدرتهای ماوراء الطبیعی خود را به انسانها میبخشد و گاهی به فریفتن انسانهایی که عاشق او شدهاند و پرداخته و آنها را به قعر زمین فرو میبرد. باد پری میوزد، ابرها را به حرکت در میآورد، باران ایجاد میکند، گردههای گیاهان را در طبیعت جا به جا میکند وکمک به باروری و زایش وگردهافشانی موجودات زنده دیگر میکند.
در باورهای عامیانه دری زیاد آمده است وقتی زنی بیمار میشد و برایش سرکتاب باز میکردند، میگفتند باد پری به او خورده است و یا مردی که ناگهان دچارافسردگی می شد و ساعتها احساس غبن و اندوه به او دست ميداد، باور داشتند که دچار پریزدگي شده یا دستهای پریباد از روی سرش رد شدهاند. در رمان علومی، پری باد شهری است که پریهای باد محسوس و نامحسوس درآن زندگی میکنند. در جای جای قصه از باد و پریها یاد شده است؛ چه گاهی كه به یاری آدمها میآمدند و چه وقتي كه عنصری میشدند برای تباهی عدهای از ايشان. اما باد پری همیشه در طول رمان حضور دارد و شاد و پرشور میوزد. این باد تا جایی که تکنولوژی وآلات موسیقی یا همان تمدن وارد شهر نشده بود، پناهگاهی بود برای یلان و پهلوانان وحتی مردانی که زور و زر داشتند. صفحات زیادی درکتاب وجود دارد که به این مورد اشاره کرده است. بهخصوص در صفحه 312 که شعری آورده و از پری باد با عنوان مادر و موثر در زایش طبیعت یاد شده است: «باد اسب سرکش را مهارکرده است تا نگذارد زار از زخم روشن کوه و شیون سرنای غروب... ای مادر ما ، ای باد ، باد....اگر اسب زخمی را هنوز عزتی مانده بگذار خواب برود و خاک شود در شیون وسرما...» حتی جملات وکلمات شخصیتهای رمان پری باد، گویا در زوزه این باد گم میشوند و چند بار تکرار میگردند.
با آمدن تکنولوژی همانطور که در داستان اشاره شد، باد پری غمگین میشود؛ گویا آدمیان این شهر که با آمدن برق و... هیجان زده شدهاند ومثل دیوانهها که در کتاب اشاره کرده، جست و خیز میکنند به مذاق پری باد خوش نمیآید و با قهر از سر این شهر میگذرد، اندوهگین است، گویا این هیاهوی تازه و آدمهای تازهاش که از جنس آدمیزادند را خوش ندارد چرا که مرگ پریها را به همراه آورده است. آنها در جای جای رمان میگریند چون بیخانمان شدهاند.
دیگر تا آخر رمان باد پری نمیوزد. اگر هم بوزد در شهر، فقط به شدت بوي تهوعآوری را میپیچاند که محترمان شهر، با دستمالهایی از عطر و گلاب بینی خود را میگیرند. وقتی این باد تهوعآور وخشمگین میگذرد، آدمهای داخل سینما را (که بهنوعي اوج تکنولوژی حاضر در شهر پری باد است) یا به بیابان میراندیا دیوانه میکند و یا دچار هذیانگویی و بالاخره به کام مرگ میکشاند. همانطور که شهر پریباد را این باد پری نفرین میکند و گرد مرگ و نیستی را به روی شهر میپاشاند، این مکان را ترک میکند و به آن طرف کوهها، خیلی دورتر از جایی که آدمیان زندگی کنند،کوچ میکنند.