محسن فرجی، نویسنده و منتقد در نشست نقد و بررسی رمان «پروانهای روی شانه» نوشته بهنام ناصح، با بیان اینکه این رمان با وجود ایرادهای بزرگ، جذاب و دوست داشتنی است، گفت: داستان «پروانهای روی شانه» قصه شریف و انسانی است که در آن دغدغهها و تنهاییهای ناشنوایان، کمشنوایان و خانوادههای آنها حکایت شده است.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران( ایبنا)، نشست نقد و بررسی دومین رمان بهنام ناصح با نام «پروانهای روی شانه»، عصر چهارشنبه، هشتم آبانماه، با حضور نویسنده اثر، شقايق قندهاري، محسن فرجي و فرزام شيرزادي در سرای اهل قلم خانه کتاب برگزار خواهد شد.
مشکل این رمان ساختاری است، نه محتوایی
درابتدای این نشست محسن فرجی، نویسنده و منتقد درباره درونمایه و ساختار رمان، توضیح داد: داستان این رمان، قصه شریف و انسانی است که در آن دغدغهها و تنهاییهای ناشنوایان، کمشنوایان و خانوادههای آنها حکایت شده است. در این رمان به جامعهای پرداخته شده که از گذشته، کمتر مورد توجه بوده و این نکته ارزشمندی است اما برای نوشتن رمان این موضوع کافی نیست.
وی نقص در انگیزه روایت را از مشکلات «پروانهای روی شانه» دانست و گفت: در این رمان پنج شخصیت روایت داستان را به عهده دارند اما سوال این است که این افراد برای چه کسی قصههایشان را روایت میکنند زیرا تنها سیاوش به دلیل اینکه یادداشتهایش را بهصورت روزانه مینویسد انگیزه روایت قابل قبولی دارد.
فرجی با ذکر ایننکته که کسی که با خودش گفتوگو میکند خاطره نمیگوید، عنوان کرد: با توجه به این که افراد تنها برای خودشان روایت می کنند انگیزه روایت نامعلوم است درحالی که نویسنده میتوانست برای هرکدام از این راویها تمهیدی بیندیشد یا در هر فصل دانای کل، داستان را روایت میکرد.
پروانهای روی شانه وی ادامه داد: از آنجا که زاویه دید در یک رمان بسیار مهم است، نویسندگان بزرگی در دنیا وجود دارند که پس از نوشتن
یک اثر، مجبور شدهاند روایت آن به کل عوض کنند.
این منتقد همچنین با بیان این مطلب که شخصیت سیاوش در طول رمان خوب از کار درنیامده، اظهار کرد: در بخشی از داستان، سیاوش میگوید که 22 سال دارد اما آنچه درمورد زندگی، نقاشی، مینیاتور یا زن میگوید بسیار پختهتر از این سن است. در واقع آنچه گفته میشود حرفها و تفکرات نویسنده است، نه سیاوش. به این ترتیب ردپای ناصح در اثر دیده میشود و سیاوش جدا از شخصیت و زبان ناصح نیست.
وی افزود: به اعتقاد من، رمان «پروانهای روی شانه» با وجود ایرادهای بزرگ، جذاب و دوست داشتنیاست.
فرجی عنوان کرد: به اعتقاد من بزرگترین ایراد این رمان فریب مخاطب است! زیرا آنجا که شخصیت «غریب آشنا» وارد داستان میشود، بیشتر از 120 صفحه، نویسنده مخاطب خود را فریب میدهد و نمیگوید که سیاوش همان «غریب آشنا» است، در حالی که سیاوش هر روز خاطراتش را مینویسد ولی در آن به چت کردنش با نام مستعار اشارهای نمیکند.
فرجی اظهار کرد: به نظرم نویسنده شناخت خوبی از شخصیتهای داستانی خود دارد و با وجود اینکه در این اثر چند موضوع با هم دنبال میشود اما محور کتاب مشخص است. به اعتقاد من درونمایه اصلی این اثر امید است که فراتر از مساله کمشنوایی مطرح شده.
وی همچنین درمورد حجم رمان توضیح داد: روایت این پنج نفر به هم شبیه است و با توجه به حجم کتاب و مسایل مطرح شده در اثر، میشد حجم کتاب مقداری کمتر از این باشد اما در مجموع این رمان نشان میدهد که ناصح ذاتا نویسنده و قصهگوست.
این نویسنده لحظات به یادماندنی اثر را یکی از نقاط مثبت «پروانهای روی شانه» دانست و گفت: وقتی که با فاصله زمانی به یک اثر هنری فکر میکنیم، بسیار مهم است که چه چیزی از آن را در خاطر داریم. من این رمان را زمستان 91، بلافاصله پس از انتشار، مطالعه کردم و بعد از گذشت حدود یک سال از انتشار آن، هنوز چند تصویر درخشان و به یادماندنی از آن را در ذهن دارم. مهم است که در یک اثر، تصویری به یادماندنی داشته باشیم. البته صحنههای بهیاد ماندنی شخصی است و برای افراد مختلف، متفاوت است.
استفاده از پنج راوی جسارت میخواهد
در ادامه این نشست شقایق قندهاری، مترجم و منتقد با اشاره به این مطلب که این رمان با پنج راوی نوشته شده است گفت: هرکدام از راویها هشت بار روایت را بر عهده دارد اما آنچه در بازشماری این اثر، برای من جالب بود حضور پررنگتر شخصیت منیر است زیرا بر خلاف شخصیتهای دیگر، منیر 9 بار در طول رمان، راویت را برعهده داشت. به گمان من، این نشان میدهد نویسنده به صورت خودآگاه سعی کرده نقش منیر را پررنگتر کند.
وی با بیان اینکه شخصیت اصلی در این رمان دیده نمیشود، اظهار کرد: در این اثر با وجود روایتهایی که از شخصیتهای زن و مرد داستان میخوانیم، زبانِ جنسِ مشخصِ مرد و زن، خوب از آب درنیامده است و لحن مرد و زن شبیه به هم است.
قندهاری ادامه داد: در بخشهایی از اثر ردپای نویسنده در شخصیت و زبان راویها دیده میشود. برای مثال درمورد نرگس این مساله قابل مشاهده است و به نحوی که گاهی نرگس شخصیت زمخت و مردانهای به خود میگیرد. البته ناصح در این اثر ریسک و جسارت داشته زیرا با پنج راوی مختلف، داستان را دنبال کرده است.
این مترجم افزود: در این اثر مسایلی درباره انسان امروز مطرح شد که هر کدام ارزشمند و البته قابل درک است اما وقتی مخاطب با این اثر روبرو میشود دچار این پرسش خواهد شد که درونمایه این رمان چیست؟ زیرا در این رمان چند موضوع به صورت پراکنده مطرح شده است.
وی با اشاره به نوع روایتها در این رمان، گفت: راویها در بسیاری از مواقع به روحیات و زبان زن و مرد نزدیک شدهاند و این مطلب برای خواننده باورپذیر است. به عبارت دیگر نثر و روایت مجموعه این رمان را اثری خواندنی و جذاب و روان کرده است.
حجم کتاب میتوانست از این کمتر باشد
فرزام شیرزادی دیگر منتقد این نشست، با بیان این مطلب که انگیزه روایت، لحن و نظرگاه از اضلاع یک مثلث در هر داستان هستند، گفت: اگر این مثلث را در داستان درنظر بگیریم، باید گفت که از این نظر رمان «پروانهای روی شانه» دچار لغزشهایی شده است چرا که هیچ تفاوتی در زبان داستانی بین افراد وجود ندارد. در این رمان از یک زبان یکدست برای روایت استفاده شده و انگار یک نفر همه این روایتها را بر عهده دارد.
وی با یادآوری جملهای از براتیگان ادامه داد: در جایی از این نویسنده خواندهام که فرصت برای نوشتن چیزهایی که تجربه نکردهاید، همیشه هست. احساس میکنم که نویسنده خیلی با این فضا آمیخته نشده است و مساله روایت شده در این داستان، درد و دغدغه اصلیاش نبوده و موضوع رمان، انگیزه آنچنانی برای نویسنده نداشت. برای همین «آنِ» داستانی که باید در کار باشد، کمتر وجود دارد. به این ترتیب ناصح گرم و پرشور سراغ نوشتن این رمان نرفته است.
شیرزادی افزود: نویسندگان قرن 19 سعی داشتند وقایع، اتفاقات و حوادث را حتما به سرانجام برسانند اما در داستانهای امروزی از همهچیز باخبر نیستیم. پس وقتی نمیدانیم، نباید مخاطب را از ندانستنمان باخبر کنیم. اما در «پروانهای روی شانه» نویسنده سعی دارد همهچیز را به مخاطب بگوید و چیزی را از قلم نیندازد. بنابراین انگار روای آمده تا در فرصت کم خود همهچیز را بگوید و برود. به همین دلیل و اعتقاد من، حجم کتاب میتوانست از این کمتر باشد که در این صورت خواندنیتری میشد.
وی با بیان این مطلب که نویسنده میتوانست با پس و پیش کردن قسمتهای مختلف رمان، آن را جذابتر میکرد، گفت: مساله دیگر من با این رمان، یک دست نبودن زبان است. به این دلیل زبان روایت در بخشهایی بسیار روان و در قسمتهایی به نثر روزنامهای نزدیک میشود. شاید اگر نویسنده کم شنوا بود، میتوانست روایت بهتری داشته باشد و مخاطب را در زبان با خود همراهتر کند.
این منتقد در ادامه و با اشاره به کتاب اول ناصح اظهار کرد: شاید کتاب اول ناصح باعث بالا رفتن انتظارات مخاطب در کتاب دوم شده باشداما به هر حال وقتی کتابی منتشر میشود، نویسنده باید منتظر هر نوع نقدی روی اثرش باشد.
کار نویسنده، دروغ گفتن است
در بخش پایانی این نشست، بهنام ناصح با تشکر از حضار، با بیان این مطلب که پیش از انتشار رمان آیندهاش حتما آن را به منتقدان بیشتری نشان خواهد داد، گفت: کار نوشتن پروسهای تکاملی است از اینرو ممکن است پس از نوشتن احساس شود که اثر در بخشهایی میلنگد و آن را اصلاح کند اما ایجاد تغییرات اساسی در رمان نوشته شده کار دشواری است و مثل خراب کردن ساختمانی آماده شده و بنا کردن سازهای جدید است بنا براین نویسنده باید در اثر بعدیاش به این نکات توجه کند.
وی همچنین با ابراز تشکر از فتحالله بینیاز، نویسنده و منتقد ادبی افزود: من پیش از انتشار، رمانم را در اختیار ایشان قرار دادم و ایشان نظرات خود را با حوصله توضیح دادند. خوشحالم که بخشی از انتقادهای ایشان را در کارم اعمال کردم اما متاسفانه بخشی از نظرات ایشان را که بعدها به اهمیت و ضرورتشان بیشتر پی بردهام از نظر دور داشتم.
این نویسنده درباره بخش «غریب آشنا» در رماناش که محسن فرجی آن را «فریب مخاطب» خوانده بود، اظهار کرد: شاید مشکل این بوده که من نتوانستهام مخاطبم را آنطور که باید و شاید فریب دهم زیرا به نظر من کار نویسنده، دروغ گفتن است.
وی درمورد درونمایه اصلی رمان توضیح داد: به اعتقاد من همانطور که منتقدان اشاره کردند درونمایه اصلی رمان، مشکلات کمشنوایی نیست. کم شنوایی در این رمان نوعی دغدغه بوده است، نه موضوع اصلی داستان.
ناصح همچنین به حضور شخصیتهای زن در رمانش اشاره کرد و گفت: در نوشتن، گاه شخصیتها به خودی خود و بدون تعمد نویسنده بر حسب ضرورت داستان شکل میگیرند و پررنگ میشوند. اینکه گفته میشود حضور زنان پررنگتر از مردان است، شاید این اتفاق افتاده زیرا به نظر من، وقتی مسالهای در خانواده به وجود میآید نقش مادر پررنگتر میشود.
بهنام ناصح، روزنامهنگار و داستاننویس متولد رشت است. وی برای رمان «ایراندخت» که در سال 1389 از سوی انتشارات «آموت» منتشر شده است، شايسته قدردانی پانزدهمين دوره جايزه كتاب فصل، برگزيده پنجمين دوره جايزه گام اول و نامزد يازدهمين دوره جايزه كتاب سال شهيد غنيپور شد.
وی بازنویسی «جوامع الحکایات» براي نوجوانان را نيز در كارنامه خود دارد که از سوی نشر کتاب پارسه منتشر خواهد شد.
رمان «پروانهای روی شانه» نوشته بهنام ناصح با شمارگان هزار و 100 نسخه، 320 صفحه و قیمت 12 هزار و 500 تومان از سوی انتشارات آموت به کتابفروشیها راه یافت.