نسرين قرباني (تهران امروز): ساختارنوع بشر ازتكه پازلهاي درهم ريختهاي تشكيل شده كه ازكنار هم گذاشتن آنها انواع عقدههاي كودكي، حرفهاي ناگفته، خوشيهاي زودگذر، آرزوهاي رسيده و نرسيده پديد ميآيد. انسانهايي كه بعدها هريك درگير انواع مسائل و مشكلاتي ميشوند و نميدانند ريشه اين درخت تناوركجاست.
انسانهايي كه ازداشتههاي خود غافلند و به نداشتهها دل بسته و حسرت ميخورند. كساني كه دركودكي و نوجواني اغلب به دليل تحقيرشدن، توهين شنيدن و ماندن صداهايي درگليا به افرادي بيش از اندازه محتاط و محافظهكار تبديل ميشوند ويا به شدت جسور و بيباك. به حدي كه هركدام ازاين صفات بيش ازاندازه ميتواند مخرب باشد. كساني كه ازروبه روشدن با قويتر از خود هراس دارند و براي تخليه رواني تلافي انرژيهاي مانده را بر سر همسر، فرزند، موجودي بيدفاع و غيره خالي ميكنند. اما ته دل شان همان ترسوي بزدلي هستند كه براي پنهان نگهداشتن اين صفت خود را پشت پروندههاي اداري، معاشرت نكردن با ديگران و سركوب كردن درون خود سرگرم ميكنند. تا جاييكه درطي زمان باور ميكنند آنچه هستند همين است و لاغير.
اينكه چگونه همه عمر اين صفات را با خود حمل نكنيم و يك جايي در زندگي به خودباورياي برسيم كه اين كوله سنگين را زمين بگذاريم، كاري است بسيار سخت كه اغلب انسانها نه به فكرزمين گذاشتن آن هستند و نه خود را ياراي آن ميدانند، بنابراين هردو باهم درخاك دفن ميشوند. نميدانيم ازكجا ميآييم. چرا ميآييم و كجا ميرويم. سرگرداني غريبي كه بخصوص نسل تكنولوژي بيشتربا آن دسته و پنجه نرم ميكند. خود گريزي، بهترين و آسانترين راه براي نشناختن خود و انسانهايي كه به نوعي با آنها ارتباط داريم است.
«پروانهاي روي شانه» دومين رمان بهنام ناصح است. رماني كه انگشت روي دو نكته مهم گذاشته. نكاتي كه هريك به نوبه خود ميتوانند بحث برانگيزباشند. معلوليت جسماني و ديگربيگانه بودن با خويشتن خويش و باور نداشتن اين مهم. اكثريتي ازاجتماع كه به اشتباه گمان ميكنند خودشناسي بهطورعام مفهومي ساده و پيشپاافتاده دارد و باز به همين دليل نه خود را ميشناسند و نه انسانها و دنياي اطرافشان را. از اينجاست كه پاي هزاران اختلاف، تحقير، تهديد و حسرت به زندگيشان باز ميشود و در اين ميان سهم نزديكترين افراد يعني همسرو فرزندان بيشتر از همه است. انسانهايي كه تواناييهاي خود را نه ميشناسند و نه ميخواهند بشناسند، وقتي درمخمصهاي قرارميگيرند و از حل سادهترين مسائل عاجز ميمانند، به عجزخود نه اعتراف كه بهترين و آسانترين راه را انتخاب ميكنند: انداختن تقصير به گردن ديگري. رمان «پروانهاي روي شانه»، كتابي كه ميتواند خواننده را يك نفس با خود همراه كند بيآنكه خميازه بكشد، درهزارچالههاي زندگي ميافتد. خود را بري از اشتباه و ديگري را مقصر قلمداد ميكند و سرانجام درخلسهاي گريزناپذير به خودآگاهي ميرسد. به تواناييهاي بيپايان خود. به اينكه ميتواند و باور ميكند آنچه كه به نام انسان بوده، همه آن نيست. بنابر اين از زير آب بيرون آمده و دنياي اطراف خود را بهتر و كنكاشانهتر نگاه ميكند. كتابها و آدمها به نوعي شبيه هم هستند: كسل و خسته كننده يا شاد ومفرح درعين حال گاهي تلخ. كتابي كه از همان خطوط شروع و پاراگراف اوليه خواننده بازيگوش را محكم بر سر حروف خود بنشاند، نويسنده آگاهي پشت آن پنهان شده است. نويسندهاي كه ميداند چه ميخواهد و چه انتظاري ازخواننده دارد. به كاربردن اين ترفند به معني اين است كه نويسنده قصدكرده خواننده را يك نفس تا به آخر بنشاند و يك دل سيربا او درد دل كند. درشاديهاي راوياش او را سهيم كند. با خاميها و بيتجربه گيهايش از او راه بخواهد و سرانجام به اين باور برسد كه قرارنيست براي هرموضوعي ازخود سوال كنيم: چرا من؟ «زيرا هركسي ممكن كه اين سوال را ازخود بپرسد. بنابراين به جاي لجاجت، با خود، اطرافيان و سرنوشتي كه درآن دخيل نيست، كنار ميآيد و به جاي زوم كردن به ناتواناييهايي كه هركسي بخشي ازآن را دارد به تواناييهاي خود بها داده و زندگي را براي خود و اطرافيانش زيبا و تحمل پذيرتر ميكند. دررمان پروانهاي روي شانه با دو زن ميان سال روبه رو هستيم. منير و منصوره. هردو به شكلي خود را باور ندارند و بيشتر از آنكه از داشتههايشان لذت ببرند، افسوس نداشتههايشان را ميخورند. منير، زني كه بعد از بيست سال و داشتن دختري كم شنوا، بهرغم ميل همسر، يك بارديگرشانس خودرا امتحان ميكند و منصوره كه با ازدواجي سرسري زندگي خود و فرزندش را به نابودي ميكشد. پسري كه ميتوانست سايه پدري را برسرداشته باشد و ندارد و تبعات آن و جواني منصوره كه مثل شمعي آرام آرام ميسوزد. هر يك از اين دو زن، زماني به خودباوري كامل ميرسند كه فرازو فرودهايي را پشت سرمي گذارند. رمان «پروانهاي روي شانه» مثل نمايشنامهاي است كه در چندين پرده اجرا ميشود. هريك از بازيگران در زمانهاي تعيين شده روي صحنه ميآيند. بخشي از درون خود را به نمايش ميگذارند و ميروند تا در نهايت به سرانجامي كه خواسته نويسنده است برسند. راويهاي بهنام ناصح خود را باور ندارند و اين ميتواند و حتما هم چنين است كه اغلب مردم در هر سن و لباسي به اين مشكل دچار هستند. مشكلي كه ظاهر نيست ولي مجموعه حركات، گفتار و رفتارهاي بسياري از انسانها معرف چنين حالتهايي است. نويسندهاي به شدت واقعگرا كه پشت انواع مشكلات و عقدههاي حقارت پنهان نميشود. بلكه پوسته آنها را لايه لايه شكافته و درمعرض ديد ميگذارد. انسانهايي كه از برخورد با واقعيتها از خود واكنش نشان داده و گمان ميكنند پنهان نمودن آن به معناي نبودن است.
×××
شماره تلفنهای 66496923، 88490392، 09360355401 و ایمیل این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید برای ثبت سفارش و ارسال رایگان کتاب (خرید حداقل 4 عنوان) در خدمت علاقمندان کتابهای نشر آموت است. این طرح روز تعطیل ندارد و در تمام روزهای هفته (حتی جمعهها و روزهای تعطیل) میتوانید سفارش خود را اعلام فرمایید. برای مشاهده فهرست 110 عنوان کتاب نشر آموت (رمان ایرانی/ رمان خارجی/ شعر/ ایرانشناسی و ...) به سایت انتشارات آموت مراجعه فرمایید: www.aamout.com