مریم غفوری جاهد (سایت مرور): «آکواریوم شماره 4» تازه ترین اثر میترا داور یکی دیگر از آثار داستانی است که در دنیایی از رمز و راز سیر می کند. «آکواریوم شماره 4» نام عجیب و غریبی نیست اما داستان های این مجموعه نیز همچون کارهای پیشین نویسنده سرشار از رمز و رازهایی است که خواننده برای فهم داستان باید به آنها توجه کند .
باز هم نگاهی رمزآمیز به دنیای انسانی در این مجموعه داستانهای تخیلی و رمزی در کنار روایت های روزمره قرار گرفته اند اما به نوعی در اکثر این داستان ها روابط مخدوش انسانی و فاصله گرفتن انسانها از یکدیگر و از انسانیت به چشم می خورد. فضای بدبینانه ای که از ابتدا در اولین داستان این مجموعه یعنی داستان «آکواریوم شماره 4»وجود دارد خواننده را برای ادامه داستان آماده می کند. . این اکواریوم که تور جهانگردی، مردم را به آن راهنمایی کرده و معلوم نیست در کجا قرار دارد، می تواند نمادی از دنیا باشد، اما شبیه باغ وحشی است که حیوانات در آن نقشی ندارند در اینجا آدم هایی را می بینیم که به جای ماهی در اکواریوم قرار دارند . اولین رمزها تمساح های کنار حوض هستند که معلوم نیست مصنوعی اند یا طبیعی. همه چیز در هاله ای از شک و تردید قرار دارد مردم حرف راهنما را باور ندارند .مرد میانسالی که به وجود تمساح ها شک دارد، رمز انسان باتجربه است و بچه ای که هنوز درگیر مناسبات ضد انسانی نشده رمز فطرت پاک است که از این مکان خوشش نمی آید . توی این باغ وحش هم انسان ها و هم حیوانها لجبازند . دنیایی پر ازخشونت که ظاهرا دیدنی است . نویسنده با نگاهی انسانی به دنیای آینده می نگرد . انسانها برای تنوع، جلب توریست کسب درآمد بیشتر، همنوع خود را در آکواریوم قرار داده اند تا در دنیای پر از رقابت بتوانند متفاوت جلوه کنند. عادت ها چیزی است که نویسنده به آن اشاره کرده است هر چیزی هر چقدر بد و چندش آور باشد بعد از مدتی عادت می شود . شاید حیوانها را هم وقتی برای اولین بار به کار گرفتند تا در خدمت انسان باشد همینقدر غیر قابل باور بود ولی در دنیای امروزی این کار کاملا طبیعی جلوه می کند و گویا از ابتدای خلقت بشر این جزو طبیعی ترین حقوق حیوان و انسان بوده است اما با این وجود هنوز کسانی هستند که در گروه حمایت از حیوانات قرار دارند. این داستان، نمادی از دنیای ضد انسانی است اگر انسانی به قوانین ضد انسانی اعتراض کند بقیه سعی می کنند او را قانع کند و این نقش بیشتر از آن تاجران است که از این راه به ثروتهای کلانی رسیده اند . دنیای سرمایه داری که حیوانات را برای درآمد بیشتر پرورش می دهد روزی هم از انسانها برای این کار استفاده میکند همانظور که خوردن حیواناتی که برای این کار پرورش می دهند اشکالی ندارد اگر روزی انسان ها را برای مقصدی خاص پرورش دهند هم ایرادی نخواهد داشت البته در ابتدا ممکن است عملی وحشتناک به نظر بیاید اما به مرور عادی می شود.همانطور که در باغ وحش ظاهرا از حیوانات حمایت می شوند در این مکان نیز در ظاهر از اعضای داخل اکواریوم حمایت می شود مثلا مواظبند که نور آنها را اذیت نکند یا می گویند از فلان کار خوششان نمی آید.
کسی که در میانه اعتراض ها، پیشنهاد می دهد از مردم عکس بگیرد، نماد شیادانی است که مردم را مشغول ظواهر زندگی می کنند طوری که یادشان می رود در کجا قرار دارند و دیگر به جای فکر کردن به سرنوشت وحشتناک همنوعانشان، بر سر زشت و زیبا شدن عکس خود چانه می زنند.
سقفی که چکه می کند و جمعیتی که سوق داده می شوند به سمت بقیه اکواریوم ها نشان از این است که دیر یا زود ، همه دچار سرنوشت انسان های داخل آکواریوم خواهند شد؛ اما تعداد افرادی که جذب محیط نمی شوند و به چیزهای غیر عادی عادت نمی کنند محدودند. بچه و مادری که هراسان از این صحنه می گریزند از همین افراد آگاه هستند که می دانند دیر یا زود نوبت آنها هم خواهد رسید .
مار یکی از زیباترین داستان های این مجموعه، رمزی قدیمی است که اشاره دارد به انسان های زیبا و خوش ظاهر که کارشان گول زدن است . مار در زندگی مردِ داستان، نقش مهمی دارد.مارها همه جای خانه او هستند و هر جا بخواهند می روند و او در کنارشان می خوابد در حالی که زن خانه، همیشه گریان است. مارها را می توان سمبلی از رقبای عشقی زن دانست. به ویژه این که به نظر می آید، مادر گوشت مارها را می پزد و به خورد بچه ها می دهد . در این داستان تبعیض میان دختر و پسر نیز مد نظر قرار گرفته است . پسر و دختر خانواده از طرف مارها گزیده می شوند و این رمز زیان هایی است که هوسرانی مرد می تواند برای فرزندانش به بار بیاورد اما در این میان دختر از خانه می گریزد چون می داند کسی به او توجهی نخواهد کرد اما پسر از زهر مار نجات پیدا کرده است .
نکته دیگری که در این داستانها به چشم می خورد تقابل ذهنی زن و مرد است . در داستان «کنار رودخانه» زن و مردی تنها شخصیت های داستان هستند.رودخانه نماد زندگی است و آن دو در حاشیه این زندگی احساس متفاوتی دارند با خواسته های متقابل. زن به خاطر حساسیت روحی، به داعش و جنایات او فکر می کند اما مرد از ورزش حرف می زند.
در داستان پوتین های سربازی به طور غیر مستقیم به روانکاوی افراد پرداخته شده است .پوتین های سربازی داستانی است که موضوعش بر محور یک عکس می چرخد. پوتنی های زیادی کنار هم ردیف شده است و عده ای سرباز بدون پوتین ، جایی دورتر ایستاده اند. همه می دانند پوتین ها مال سربازهای مرده است اما برخی نمی خواهند باور کنند و دوست دارند آنها را زنده بدانند. هرکس ناراحتی اش را طوری نشان می دهد یکی سعی می کند خود را به فراموشی بزند و آن دیگری با انکار قضیه خود را توجیه می کند. این داستان در عین ابهامی که دارد چهره زشت جنگ را تصویر می کند.
به طور کلی این مجموعه داستان نیز همچون سایر آثار داور با دیدی اومانیستی نوشته شده است و در عین رمز آمیزی، روشن وواضح مناسبات انسانی و دغدغه های انسان امروزی را نشان می دهد خواننده می تواند با شخصیت ها ارتباط برقرار کند و نمونه های فراوانی از آنها را در اطراف خود به یاد بیاورد . به عبارت دیگر نویسنده با ترکیبی از تخیل واقعیت، مشکلات انسان مدرن را پیش روی خواننده می گذارد و بدون دخالت مستقیم در داستان اجازه می دهد خواننده با استفاده از داده ها به نتیجه برسد .