همیشه اینوقت سال بازار کتاب و کتابفروشی ها و شهرکتاب ها کساد هست، امسال بدتر.
خوشبختانه اهل کتاب و کتابخوانی پساندازش را ماهی دو سه کتاب میخرد و در این روزها هم با تمام امواج بد و منفی اقتصادی و سیاسی، دورتر را میبیند.
امروز یکی توی اتوبوس تا کتاب دستام دید، نگاه ِ عاقل اندر سفیه ای بهم کرد که چشمهام سوخت
شنیدم که داشت به بغلدستیاش میگفت: یکی مینالید ز درد بینوایی/ یکی میگفت خانم زردک نمیخواهی.
لابد تفسیرش این بود که جماعت نون ندارند بخورند، این کتاب میخواند!
توی دلم گفتم شما نان که چه عرض کنم، کباب هم که داشتی و به کتاب پشت کرده بودی، چه برسه به الان که خوب بهانهای پیدا کردی.
از این نگاهها دیدید؟
https://www.instagram.com/p/BkLLiKclK_M/