امروز آخرین روز ارسال کتاب های نمایشگاه کتاب شیراز بود و با هر ضرب و زوری بود بر تب فائق اومدم و رفتم انبار و داشتم کتابها را جمع میکردم که از اتحادیه ناشران زنگ زدند که با درخواست نشر آموت برای دریافت ِ کاغذ با دلار چهارهزار و دویستتومانی موافقت شده.
کلی خوشحال شدم که پس بالاخره راه نجاتی یافت شد برای این بلبشوی بازار کاغذ
پرسیدم پیک میتونه بیاد بگیره؟
خانم منشی فرمودند بله. این حواله است. مبلغ را که واریز کردید، با مهر و کپی مجوز انتشارات، بیایید اتحادیه.
پیک گرفتم و رفت حواله را گرفت؛ حواله همان کاغذ ِ سفیدی است که از جیب کاپشن ِ آویزان بر آویز به دیدار میآید.
هزار بند درخواست کرده بودم که با پانصد بندش موافقت شده و جای شکر دارد. مبلغ کُل این پانصد بند هم چهل و نه میلیون و ششصد و چهل هزار و هشتصد و پنجاه تومان شده ؛ یعنی هر بند نود و نه هزار و دویست و هشتاد و یک هزار تومان.
حالا دو تا مساله داریم اینجا. ما پول رو ریختیم، کی انشالله کاغذ به ما داده میشود؟ دوم این که دفعه بعدی دوباره کی میتوانیم درخواست بدهیم؟ چون این پانصد بند خوراک یک هفتهی آموت است برای نهایت پانزده تا کتاب پانصد صفحهای در تیراژ هزار و صدتا.
ولی دمشون گرم که به داد کتابخوانها رسیدند.
راستی یک خبر خوب دیگر:
با شروع ارسال کاغذ دولتی به ناشران، قیمت کاغذ اندونزی در بازار تا چهل هزار تومان کاهش پیدا کرده است.
https://www.instagram.com/p/BqUgRgnBUxY/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1n2xcah9r9kq2