نشر آموت / چاپ هشتم/ ۳۳۰ صفحه/ ۸۶۰۰۰ تومان
پنج نفر بودند: یک سرهنگ ستاد، یک سرگرد فراری، یک سروان اخراجی و دو نفر شخصی. دور یک میز گرد قدیمی با چند صندلی لهستانی و یک چراغ سقفی حبابدار که نور اندکی به اتاق میپاشید.
پردهها را کشیده بودند. نمیدانستند که بیرون برفِ ریزی شروع به باریدن کرده. زمستان سختی بود. دایم برف میبارید. همه جا یخ زده بود، حتی شاخههای درختان یخ زده بودند و از آنها قندیلهای بلورین آویزان بود. هرشب چند پرنده یخ میزدند و زیر شاخهها میافتادند اما کسی به آنها نگاه نمیکرد
رضا جولایی این بار در رمان جدیدش یک پرونده کهنه سراغ ِ دوره ی پهلوی رفته. داستان برمیگردد به ترور ِ محمد مسعود، روزنامه نگار، مدیرمسئول روزنامهی مرد امروز و رماننویس.