قدم‌بخیر مادربزرگ من بود

قدم‌بخیر مادربزرگ من بود

نوشته: یوسف علیخانی
70,000ریال
نوشته: یوسف علیخانی

گلپری به یه لنگ نگاه کرد. چندان هم خطرناک نبود. کنار تخته سنگ ایستاد. یه لنگ دور و دورتر رفت. گلپری سرجایش ایستاده بود. یه لنگ هم تا جایی که توانست، عقب رفت. رسیده بود به جایی که دیگر نمی‌شد آن‌ورتر رفت. با این حال می‌توانست دورخیز بکند و با چند قدم خودش را از آن‌جا برساند به تخته سنگ و با سینه تنه بزند به سنگ؛ همین. گلپری ایستاده بود. فقط روسری قرمزش از دور خوب به چشم می‌آمد و چارخانه‌های چادر شبش.

محصولات مرتبط

خاما

خاما

2,500,000ریال
بیوه کشی

بیوه کشی

1,800,000ریال
عروس بید

عروس بید

125,000ریال
اژدها کشان

اژدها کشان

110,000ریال

سایت فروش

آموت در آپارات

آموت در شبکه های اجتماعی

 

دانلود کتابنامه آموت

کتابفروشی آموت

 

تمامی حقوق مطالب محفوظ است 2023© طراحی شده بوسیله کتابدار

جستجو

0 - خطا: 0

خطا 0

Call to undefined method Joomla\CMS\Session\Session::gc()

بازگشت به صفحه اصلی