علی رشوند: غالبا روال این است، نویسندهها با ارائه و انتشار چند مجموعه داستان کوتاه، بصورت کتاب در فضای داستان نویسی، اعلام حضور میکنند. اکثریت نویسندگان بعداز تجربه داستان کوتاه نویسی سراغ نوشتن رمان میروند، اما «نرگس جورابچیان» و رمان تازه منتشر شده اش «به وقت بهشت» به وسیله نشر «آموت»، یک نوع سنت شکنی در عرصه نویسندگی محسوب میشود چرا که در اولین اثرش، با قلمی توانا، رمان قابل تامل و تعمقی، نوشته است. متن روان و سیال رمان از بار معنایی و راز گونه رمان نمیکاهد، رمان با اول شخص مفرد به شرح ماجرا میپردازد.
درون مایه و تم اصلی آن عشق ورزی صادقانه است. معنویت بر سرتاسر رمان سایه افکنده است طوری که بیشتر اسامی شخصیتهای داستان رنگ و بوی آسمانی دارند مانند «باران» همسر راوی، «شهاب» رقیب عشقی باران، «شبنم» خواهر باران، «رویا» خواهر ترلان، «مانی» «یگانه» و «پروانه».
وقتی رمان را میخوانیم وجه تشابهی با رمان «چراغها را من خاموش میکنم» خانم زویا پیرزاد به لحاظ نوع روانی متن و مضمون داستان (عشق و تعهد) دیده میشود. با این تفاوت که در رمان «چراغها را من خاموش میکنم» کلاریس بايد مسئوليت بي مبالاتي و سیاسی کاریها و ميهمانيهاي غير مترقّبه ي همسر و سرزدنهاي ناخوانده مادر بيوه و خواهر مجرد و همچنين مسئوليّت تهيه ي خوراك و پوشاك و خواب كردن كودكان و قصّه گفتن آنها را هم بر عهده داشته باشد و آخر شب هم بعد از همه چراغها را بايد او خاموش كند.
اما در رمان «به وقت بهشت» ترلان، زنی جوان که در پارادوکس عشقی مابین همسرش – باران- و دو رقیبش (رضا و شهاب ) گرفتار است که با شهامت خاص خویش و کلنجار رفتنهای بسیار، نهایتا باران را انتخاب میکند در رمان «چراغها را من خاموش میکنم» كلاريس زني است پركار و فداكار كه روزمرگي و كار زياد به شدت زندگي او را تحت تأثير قرار داده است. مدار زندگي او هرچند حول و حوش آشپزخانه و گاه رفت و آمدهايي بين منزل آشنايان و دوستان و معدود جلساتي خارج از فضاي خانه مي گردد اما او چنان وابسته به اين نوع زندگي پرمشقّت و لذّت بخش شده كه گاه منفذهايي را هم كه براي رهايي او ايجاد مي شود چندان جدي و مغتنم نمي شمرد. اما در رمان «به وقت بهشت» ترلان، زنی جسور و با شهامتی است که چارچوب های عرف زناشویی را قبول دارد اما عشق به رضا و شهاب را نمیتواند کتمان کند و از تظاهر و نقش بازی متنفر است و با اعتراف عشق پنهانی خویش به باران همسرش تمامی عواقب خیانت را به جان و دل قبول میکند. در اینجا به بررسی رمان «به وقت بهشت» میپردازیم.
الف: طرح روی جلد
روی جلد، تصویر پروانه آبی رنگی را نشان میدهد که به سمت نور پرواز میکند. پروانه و شمع در ادبیات مشرق زمین سمبل و نماد عشق ورزی خالصانه است. پروانه عاشق نور است، عاشق دلباخته ای که آنقدربر گرد شمع- معشوق - طواف میکند تا اینکه با سوختن بالهایش در پای شمع میافتد. ازطرفی با توجه به پس زمینه فرهنگی، تصویر پروانه حاوی پیامی است که با رمانی عشقی روبرو هستیم. اما در لابه لای داستان، تلقی نویسنده از پروانه در صفحه 10 چنین نوشته شده است: (بزرگ تر که شدم خدا پروانه ای شد و روی دستم نشست به محض آنکه قصد گرفتنش را کردم پر زد و رفت بعداز آن، همه پروانهها مرا یاد خدا میاندازند )
در صفحات پایانی رمان پروانه (خدا به قول راوی داستان ترلان) به کمکش میآید. در صفحه 348 میخوانیم: (پروانه را رها میکنم صدایش آن قدر آرام است که در هیاهوی پرستارها گم میشود)
ب: فصل بندی رمان
داستان در چهار فصل «تابستان، پاییز، زمستان و بهار» دسته بندی و تفکیک شده است. همانطور که فصلها از یک پیوستار تبیعیت میکند ماجراهای رمان نیز فصلی هستند با مشخصههای خاص خود.
ج: روابط میان شخصیتهای رمان
درفضای داستانی جورابچیان به چند اسم و کاراکتر برخورد میکنیم که عبارتند از: ترلان، باران، شهاب، رضا، ساغر شبنم، رویا، مانی، نیلوفر و شیرین، دوستان دانشگاهی ترلان و پدر و مادر ترلان و باران داستان حول محور ازدواج ترلان با باران همسرش میچرخد بقیه شخصیتهای داستان بواسطه ارتباط و نسبتی که با ترلان و باران دارند نقش ایفا میکنند.
د: فضا و جغرافیای داستان
وقایع داستان غالبا در محیط خانه و محل کار ترلان، خانه پدر و مادر ترلان و باران، خانه ییلاقی دماوند و کلاسهای داستان نویسی و بیمارستان سیر میکند.
ذ: روانکاوی داستان
1- ترلان نماد و نمایانگر یک روح عاشق عصیانگر است، آدمی است متمایز و متفاوت، خاموش اما آتشفشانی را در خویش به زنجیر کشیده است در جای جای داستان راوی – ترلان – به توصیف روحیات خود میپردازد: (همیشه از بیکاری متنفر بوده ام صفحه 93، من از مترجم جیبی متنفرم، به جای آدمها فکر میکند و به جای آدمها عمل میکند ص105، از یعنی بدم میآید از این که کسی کارها و حرفهایم را تفسیر کندص109، از صدای شکستن بدم میآید ص8،، همیشه فکر میکردم در سی سالگی سحری هست ص23)
2- باران، همسر ترلان هم استعاره ای است از باران آسمانی که به گونه اعجاب آور قبل از ازدواج باران را دوست داشته است در صفحه 17 میخوانیم: (باران که میآید همه دنیا زیبا میشود گاهی حتی فکر میکنم شاید عاشقش شده باشم بعد به خاطر میآورم که عشق برای دل من بسیار کوچک است )
3- رضا و شهاب هم رقیب عشقی باران هستند در داستان به وقت بهشت، باران این دو نفر را نمیشناسد ترلان هر دوی آنها را دوست دارد و در این باره چیزی به باران نگفته است اما دوست داشتن رضا و شهاب اورا دچار پارادوکس کرده است. از عواقب کار بیمناک است، از طرفی دوست ندارد باران را از دست بدهد اما جذبه دوست داشتن آنها نیز دغدغه راوی است و از این پنهان کاری رنج میکشد: (خیانت واژه نیست، نقابی است که بر چهر ه ام میزنم، تا مهربانی ات زخمی نشود، خیانت چشمهای من است بازهم شهاب در ذهنم بیدار میشود ص 148، گوشتها را لابه لای ماکارونیها را میریزم مثل شهاب که در اعماق زندگی ام فرو رفته است، از اینکه شهاب را شبیه سس ماکارونی دیده ام خنده ام میگیرد ص145، بودن رضا مثل یک قانون طبیعی شده است ص 138، گاهی خدارا مقصر میدانم فکر میکنم رضا را فرستاد تا تورا از من بگیرد ص165)
4- ساغر نمونه ای است از دوستان صادق و غمخوار دوستانی که به معنای واقعی دوست هستند نگاهشان به موقعیتها نیست در روزهای خوب و بد زندگی همواره در کنارمان هستند. او مواظب و همدم ترلان را در روزهایی که باران هست و روزهایی قهر کرده، میباشد: (دوستی من و ساغر عجیب بود ما دوستهای اتوبوسی هستیم اما نیلوفر و شیرین یاد گار خوش دانشگاه هستند ص82)
5 - برخلاف بیشتر رمانها که زن را محافظه کار و چارچوبی و مقید به زندگی معرفی میکنند در رمان «به وقت بهشت» درست برعکس خیانت زن (ترلان) است که مرد (باران) را رنجیده خاطر و گریزان از خانه میکند.
6- رمان «به وقت بهشت» تضاد دوست داشتن و انتخاب را در زندگی زناشویی میپذیرد. آن را انکار نمیکند، بلکه چگونگی مواجه شدن و کنار آمدن با این پارادوکس را نیز خوب نشان داده است. شهامت ترلان در اعتراف به دوست داشتن رضا و شهاب ستودنی است. باران دربرابر اعتراف همسرش سکوت میکند و از خانه بیرون میزند اما در ایام قهر و غضب به وظایف خویش واقف است و تو حساب بانکی همسرش پول واریز میکند باران با مشخصههای موجود در رمان سمبل و نماد یک مرد بالغ مسئولیت پذیر است. مردانی که دور از دسترس نیستند و وجو د دارند.
7- در رمان به وقت بهشت رازداری ترلان به هنگام قهر باران وبیرون رفتنش از خانه تحمل تنهایی و نگفتن راز حاملگی اش به اقوام نزدیک، برخلاف عادت رایج راز دار نبودن زنان، در مواقع بروز مشکلات خانوادگی که با ضجه و ناله، توجه اقوام نزدیک را برمیانگیزند. نویسنده طرحی نو در انداخته است ما با زنی روبرو هستیم کم حرف، صبور، ساکت و راز دار.
8-رمان «به وقت بهشت» انگشت تاکید بر صداقت دارد آدمها بیشتر دوستدار هم اند تا دشمن هم، نگاه نویسنده به آدمهای پیرامون خوشبینانه است و سوء تفاهمها عدم شناخت از هم، است که روابط را تیره میکند.
در آخر با اطلاق برچسب «عامه پسند» بودن بر رمان «به وقت بهشت» مخالفم چرا که در این اوضاع کساد کتابخوانی، وقتی اثری با استقبال خوانندگان مواجه میشود برچسب «عامه پسند بودن» ناسپاسی در حق نویسنده ای است که توانسته اثری بیافریند که برخلاف سایر نویسندگان حس کتابخوانی مخاطبان را برانگیزد. دیگر اینکه تعریف «عامه» و «عوام» مشخص نشده و اگر طبقه کتابخوان را عوام تلقی کنیم درباره خواص چه باید بگوئیم؟