یکی از عجایب روزگار این است که همیشه از روز قلم ترسیدهام؛ به روایت ایران باستان سیزدهم تیرماه و به روال تقویم رسمی اکنونی ایران، چهاردهم تیرماه.
اولین بار در این روز، از کار در روزنامهای که در آن مترجم عربی بودم، استعفا دادم. بعد روانه روزنامهای دیگر شدم و عجیبتر اینکه بعد از سالی، درست در چنین روزی، بیمهام قطع شد و شدم نیروی حقالتحریری. اول قهر کردم و بعد که دوباره ثابت شدم، چند سال بعد، روزی که در آن برای همیشه با دنیای خبر و خبرنگاری و روزنامهنگاری خداحافظی کردم، چنین روزی بود؛ حالا گیرم یکی دو روز این طرف و آن طرفاش که فرقی در کائنات ایجاد نمیکند و مهم تیر بودناش هست که در قلبم فرو میرفت.
و البته که همیشه هم بد نبوده این تیرخوردنها و هر بار در دنیایی دیگر برایم باز شده و برای همین هیچوقت به فال بد نگرفتهام چنین ضربهای را.